کد خبر: ۳۱۶۵۳۷
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۰ - ۱۷ آذر ۱۴۰۱ - 2022December 08
روستاییانِ آلوده در دسته‌های صدتایی به خیابان‌ها می‌آمدند و با ریتمِ موسیقی‌ای که هیچ‌کسِ دیگری جز خودشان نمی‌شنید، بدن‌های‌شان را به حرکت در می‌آوردند. حالا این حرکاتِ تنشی و پیچ‌وتاب خوردن‌ها رقص بود یا چیز دیگری، آن‌هایی که دچارش شده بودند در حالتِ خلسه بودند و کنترلی بر بدن‌های‌شان نداشتند.
شفاآنلاین>سلامت>صد‌ها سال پیش، طاعونی عجیب اروپای قرون‌ِ وسطا را دربرگرفت. اما این از آن نوع طاعون‌های قرون‌وسطایی همراه با خون و صفرا و تاول که هم‌اکنون ممکن است تصویرش در ذهن‌تان نقش بسته باشد، نبود؛ بلکه طاعونِ رقصیدن با نامِ «رقصِ شیدایی» [کورئومانیا] یا «رقصِ جانِ مقدس» بود؛ و راستش، حالا که فکرش را می‌کنیم، خون‌ریزیِ زیادی هم با آن همراه بود.

  به گزارش شفاآنلاین:بدترین جنون رقص در جهان که در سال ۱۳۷۴ از آخِن در آلمان شروع شده بود، خیلی سریع به شهر‌های بلژیک و هلند که در کنارِ رودخانه راین قرار داشتند، گسترش یافت.

روستاییانِ آلوده در دسته‌های صدتایی به خیابان‌ها می‌آمدند و با ریتمِ موسیقی‌ای که هیچ‌کسِ دیگری جز خودشان نمی‌شنید، بدن‌های‌شان را به حرکت در می‌آوردند. حالا این حرکاتِ تنشی و پیچ‌وتاب خوردن‌ها رقص بود یا چیز دیگری، آن‌هایی که دچارش شده بودند در حالتِ خلسه بودند و کنترلی بر بدن‌های‌شان نداشتند.

تماشاگران، شیفتگانِ این رقص را، دیوانه، متوهم و وحشی توصیف می‌کردند. برخی رقصندگان جیغ می‌کشیدند و از درد فریاد می‌زدند، اما نمی‌توانستند از رقصیدن دست بکشند. آن‌ها که به سختی می‌توانستند غذا بخوردند یا بخوابند، آن‌قدر می‌رقصیدند تا جاییکه پا‌های خون‌آلودشان دیگر نمی‌توانست آن‌ها را سرپا نگه دارد، درنتیجه از خستگیِ مفرط روی زمین می‌افتادند.

جنونِ رقص هفته‌ها طول کشید و هزاران نفر دچارش شدند. بعد، با همان سرعتی که ایجاد شده بود، به‌شکلی ناگهانی، خاتمه یافت. اگرچه درباره این پدیده با عباراتِ عرفانی و ماوراء‌الطبیعه صحبت می‌شد (و هنوز هم می‌شود)، تردیدی نیست که این رویداد واقعاً اتفاق افتاده است، زیرا ده‌ها گزارشِ مستدل درباره آن وجود دارد که پزشکان، وقایع‌نگاران، راهبان و کشیش‌ها نوشته‌اند.

شیوع این رقص در آخن، بدترین شکل آن بود، اما آخن تنها شهری نبود که این واقعه در آن ثبت شده است. در سال ۱۵۱۸، موردِ دیگری از جنونِ رقص در سراسر استراسبورگ در فرانسه امروزی گزارش شد. برخی منابع مدعی هستند که در زمانِ اوج شیوع، هر روز ۱۵ نفر به دلیلِ رقصِ بی‌توقف در گرمای سوزانِ تابستان جان‌شان را از دست دادند. اما باید این نکته را ذکر کرد که در منابع معاصر به مرگ‌ومیر ناشی از این رقص‌ها اشاره‌ای نشده است.

صرف‌نظر از اینکه کسی مرده یا نه، شیوعِ جنونِ رقص، باتوجه به دستوراتِ وحشتناکِ شهرداری که مسئولانِ استراسبورگ در زمانِ همه‌گیری نوشته‌اند، نشان می‌دهد که این رویداد واقعی بوده است. این شیوع خاص با یک زن شروع شد که هویتِ او نامشخص است، اما برخی مورخان از او با نامِ فرائو تروفِئا نام می‌برند. می‌گویند فرائو تروفِئا بعد از مشاجره‌ای که با شوهرش داشته به خیابان می‌آید و شروع به رقصیدن می‌کند، او ۶ روز به رقصیدن ادامه می‌دهد تا اینکه خونین و کبود می‌شود. آن‌موقع، مسئولانِ شهر مداخله می‌کنند و او را به یک مکانِ مقدس منتقل می‌کنند.

اما، چند روز بعد، ۳۴ نفر دیگر با اشتیاقِ کنترل‌نشدنی برای تکان دادنِ بدن‌های‌شان به خیابان می‌آیند و آن‌قدر می‌رقصند تا به زمین می‌افتند. با گسترشِ جنونِ رقص، مسئولان بار دیگر مداخله می‌کنند، اما راه‌حلِ آن‌ها پیامد‌های فاجعه‌باری دارد. آن‌ها تصمیم می‌گیرند برای آرام کردنِ اوضاع موسیقی پخش کنند، اما آهنگی که انتخاب می‌شود میلِ مردم به رقصیدن را تقویت می‌کند.

مسئولان در چرخشی باورنکردنی، موسیقی را کامل ممنوع می‌کنند و مردم را با این امید که این کار اشتیاقِ فزاینده آن‌ها به رقصیدن را از بین خواهد برد، به واگن‌ها می‌بندند. سپس آدم‌های آلوده را به زیارتِ اجباری می‌برند که نهایتاً به کم شدنِ میل به رقصیدن کمک می‌کند.

علتِ طاعونِ رقص چه بود؟

توضیحی که آن زمان ارائه شد این بود که این افراد به تملکِ شیطان درآمده بودند و خون‌شان بیش‌از‌اندازه گرم شده بود. امروز، نظریه‌های جایگزینِ زیادی درباره این واقعه داریم، هرچند علتِ اصلی هنوز ناشناخته است.

یکی از نظریه‌ها که علتِ این واقعه را توضیح می‌دهد، مسمومیت با قارچِ اِرگوت است که روی دانه‌های چاودار و سایر غلات رشد می‌کند. یکی از ترکیباتِ شیمیاییِ اصلیِ این قارچ، اسید لایزرژیک است، که درواقع «LS» در LSD است. مشخص شده که این عنصر باعثِ توهم و گیجی می‌شود، بنابراین، این فرضیه مطرح است که احتمالاً مصرفِ این قارچ توسط روستاییان قرون وسطایی منجر به رقصِ جنون‌آمیز شده است.

اما، وقوع جنون رقص در مناطقی با محصولات و اقلیمِ متفاوت احتمالِ درست بودنِ این نظریه را کم می‌کند. به‌علاوه، بعید است که مصرفِ اسید لایزرژیک بتواند به جنونِ رقصِ کنترل‌نشدنی منجر شود.

قانع‌کننده‌ترین توضیح از چرایی رخ‌دادنِ این واقعه، بیماریِ روانیِ جمعی یا هیستریایِ جمعی است. این بیماری زمانی اتفاق می‌افتد که یک ایده یا باور، به‌خصوص در زمانِ استرسِ مفرط، به صورتِ مسری در میانِ جمعیت شیوع پیدا می‌کند.

سال‌هایی که به همه‌گیریِ رقص منجر شده بودند، حتی در قیاس با سختی‌های دورانِ قرون وسطا، سال‌های بسیار طاقت‌فرسایی بودند. تصادفی نیست که مناطقی که در سال ۱۳۷۴ درگیر طاعون شده بودند، همان‌هایی بودند که بیش‌ترین آسیب را از سیل‌های ابتدای همان سال دیده بودند. وقایع‌نگاران توصیف کرده‌اند که آب رودخانه راین ۳۴ فوت افزایش پیدا کرد، طوری که تا دیوار‌های شهر بالا آمد و سرزیر کرد و اجسادِ متلاشی‌شده اسب‌ها در کنار خیابان‌ها روی سطح آن شناور بودند.

به‌طور مشابه، یک‌دهه قبل از جنون رقص در استراسبورگ در سال ۱۵۱۸ قحطی، گرسنگی و بیماری‌های واگیردار در این ناحیه رخ داده بود. یادآوری این نکته می‌تواند کمک‌کننده باشد که جنونِ رقص فقط در جوامعی رخ داد که به نفرینِ این نوع رقص‌ها اعتقاد داشتند. در موردِ شیوع رقص در سال ۱۳۷۴، قربانیان خودشان باور داشتند که شیطان آن‌ها را نفرین کرده است، برای همین خواستارِ مداخله الهی بودند و خودشان را مشتاقانه به دست جن‌گیران می‌سپردند.

به‌طور مشابه، مردمِ استراسبورگ باور داشتند که ویتوسِ مقدس آن‌ها را نفرین کرده است، بنابراین بدن‌های‌شان را بر اساسِ دستواتِ افسانه‌ای تکان می‌دادند و بدونِ توقف روز‌ها می‌رقصیدند؛ بنابراین این جوامعِ تحتِ‌ستم و افسرده برای چنین همه‌گیری‌ای آمادگی داشتند. در چنین بافتی، تعجب‌آور نیست که آن‌ها خودشان باور داشتند که یک نیرویِ ورایِ کنترل آن‌ها را به تسخیر خود درآورده است.

باورکردنی نیست که رقصیدن بتواند منجر به مرگ شود. خوش‌بختانه به نظر می‌رسد که این جنون در اواسط قرن هفدهم خاتمه یافت. اما دفعه بعدی که دوست داشتید بدن‌های‌تان را به رقص درآورید، مطمئن شوید که قبل از از پا افتادن، تمامش می‌کنید!

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: