در تعریف شرکت گفتهاند: شرکت (عقدی یا اکتسابی) به این معناست که:
- دو نفر با هم قراردادی میبندند که با سرمایة مورد اشتراک خود معامله کنند.
- هیچ یک از دو طرف نمیتواند بدون اجازه دیگری با سرمایة شرکت معامله کند.
- سود و زیان فعالیتهای شرکت به هر دو نفر شریک میرسد. (تحریرالوسیله)
شرایط یک شریک
با تعریف فوق اگر دو نفر تصمیم بگیرند شرکتی را پایهگذاری کنند و بخواهند آن را به سودآوری برسانند و گسترش دهند هریک از آنها باید شرایط زیر را داشته باشد:
1 - انگیزه راهاندازی:
اگر هدف آدمی تنها گذراندن سادة زندگی باشد میتواند با کارهای پراکنده گلیم خود را از آب بیرون بکشد و به اندازه رفع نیازهای اولیه به فعالیتهای ساده و گذرا دست زند. اما اگر انسان هدف زندگی را خور و خواب و خشم و شهوت نداند و ارزشها و تواناییهای وجودیش را باور داشته باشد، میکوشد ریشههای خود را در ژرفای زمین محکم کند و شاخهها و برگهای خویش را در پهنة زمان بگستراند و از این راه اکنونیان و آیندگان را از میوههای شیرین و آبدار خویش بهرهمند سازد. مسلم است که راهاندازی یک شرکت و افزایش شعبههای آن کار ساده و راحتی نیست اما حیف است انسان که خداوند همة داراییهای زمین را برای او آفریده و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است، کمتر از موجودات دیگر و حتی پایینتر از تکیاختهای تنها بخورد، بخوابد، دفع کند و به فکر رشد و تکثیر و بالندگی خود نباشد!
2 - دوست داشتن شریک و علاقه به همکاری با او تا پایان زندگی:
بسیاری از انسانها به سبب فطرت کمالجو و آرمانخواه خود میخواهند از لاک تنهایی درآیند و ابعاد وجودی خود را در حال و آینده گسترش دهند. انگیزه نزدیکشدن به دیگران و پیداکردن همکار برای تداوم فعالیتهای خود از همین نیاز فطری برمیخیزد. اما افرادی هستند که بدون دوراندیشی، به کسانی نزدیک میشوند و قرار شرکت میگذارند که هماهنگی چندانی با آنها ندارند. پیوند شتابزدهای که یکی از طرفین به خاطر فرار از وضع موجود و یا گرایش تندجسمی و احساسی برقرار کرده است چندان نمیپاید. کافی است چشم این شریک درمانده و یا احساساتی به یک آگهی پرزرق و برق تبلیغاتی بیفتد و یا سر راه او یک تاجرنمای وسوسهگر سبز بشود، آنگاه بداخلاق و بهانهگیر میشود و رشتة محبت و همکاری را میگسلد.
3 - سلامت جسمانی:
منظور از
سلامت جسمانی این نیست که فرد دچار بیماری نشود. چه مسلم است انسان به دلایل گوناگون در معرض آسیبهای جسمی قرار میگیرد و در بیشتر موارد، با مداوا و چند روز استراحت بهبودی خود را باز مییابد. اما گرفتارشدن به
بیماریهای مزمن و توانفرسا که به مدت طولانی فرد را بستری و زمینگیر میکنند، شادابی و بازدهی او را میکاهند و در نتیجه "شرکت" را به رکود و زیان میکشانند.
4 - سلامت روانی :
غم، خشم و ترس هیجانهای طبیعی آدمی هستند. ما چون انسانیم، اندوهگین میشویم، گهگاه پرخاش میکنیم و از عوامل هراسانگیز بیرونی میترسیم، و اندیشة آینده ذهنمان را درگیر نگرانی و اضطراب میکند. به جز اینها، افسردگی که اندوهی است روانکاه، عمیق و نومیدکننده و وسواسهای فکری و عملی با آنکه در گروه روانرنجوریها قرار دارند، موانعی جدی برای فعالیتهای فردی و همکاریهای گروهی انسان به حساب نمیآیند. بیماری روانی از نظر عوام همان روانپریشی شدید یا اختلال اسکیزوفرنیا است که حدود یک درصد مردم دچار آن میشوند و بیشتر بار ژنتیکی دارد نه افسردگی. از سوی دیگر به خاطر شیوع آن در بسیاری از افراد سالم به آن لقب سرماخوردگی روانپزشکی دادهاند و نزدیک به 15 درصد مردان و یک چهارم زنان در طول عمر، حداقل یک بار به آن مبتلا میشوند که با دارو درمانی و رواندرمانی به طور کلی بهبود مییابند. علاوه بر انواع روانپریشیها که بیماری اسکیزوفرنیا شدیدترین آنهاست، اختلالات شخصیت نیز در بسیاری موارد مانع برقراری روابط سالم و فعالیتهای موفقیتآمیز میشوند. کسی که اختلال شخصیت دارد، نه مانند افراد افسرده، مضطرب و وسواسی است که از مشکل خود رنج ببرد و به همین خاطر، انگیزه درمان داشته باشد و نه همچون بیماری اسکیزوفرن است که به علت آسیبدیدگی شدید تفکر، عاطفه و رفتار به سرعت تشخیص داده شود و بستری گردد. او فردی است به ظاهر سالم که در برخوردهای کوتاهمدت حتی بر دیگران تأثیر مثبت میگذارد و اشکالی در ظاهر، بیان و رفتار خود ندارد اما کسانی که با وی کار میکنند و با او رابطة نزدیک دارند بعد از مدتی پی به شخصیت انعطافناپذیر و آزاردهندهاش میبرند. آخرین راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی بیش از ده نوع از اختلالهای شخصیت را طبقهبندی و توصیف کرده است از جمله:
اختلال شخصیت پارانویایی: بیاعتمادی فراگیر به دیگران، سوء ظن مکرر به وفاداری همسر، کینهتوزی و پرخاشگری.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی: زیرپاگذاشتن قوانین اجتماعی، نادیده گرفتن حقوق دیگران بدون احساس گناه و پشیمانی! فریبکاری و دروغگویی مکرر، بیمسئولیتی نسبت به شغل و خانواده.
اختلال شخصیت نمایشی: هیجانپذیری، توجهطلبی افراطی، ناپختگی و کودکصفتی، رفتار نامناسبِ اغوا کننده جنسی و تلقینپذیری زیاد.
اختلال شخصیت وابسته: سلطهپذیری، نیاز افراطی به مورد حمایت قرار گرفتن، مستقل و خودکفا نبودن، احساس درماندگی در زمان تنهایی.
اختلال شخصیت اسکیزوئید: تمایل به انزوا و تنهایی، ترجیح دادن فعالیتهای انفرادی، بیعلاقه بودن به تجربه جنسی با فرد دیگر، سردی هیجانی و بیتفاوتی عاطفی.
اختلال شخصیت وسواسی جبری: این مشکل غیر از بیماری وسواس است که با تکرار یک فکر منفی و یا انجام مکرر یک عمل مانند آب کشیدن و سر زدن به گاز مشخص میشود. نشانههای زیر ویژگی بارز این نوع اختلال شخصیت هستند: شیفتگی زیاد به کار و تولید تا جایی که فعالیتهای تفریحی و روابط دوستانه نادیده گرفته میشوند، انعطافناپذیری در مسائل اخلاقی و ارزشی، اکراه در واگذاری تکالیف به دیگران، خسیس بودن و ناخن خشکی، کمالگرایی افراطی که مانع به انجام رسیدن کارها در زمان معین میشود.
5 - سلامت اخلاقی:
در گذشته روانشناسان اصرار داشتند که برخی از آنچه را ادیان و مردم به عنوان سلامت اخلاقی میگفتند در موضوع سلامت روان بگنجانند و آنچه را که نمیتوانستند در طبقهبندیهای شناخته شده بیماریهای روانی قرار دهند با برچسب مسائل ارزشی و فرهنگی نادیده بگیرند. اما اینک و در همین سالهای نخستین هزارة سوم میلادی ـ که جریانهای روشن و گوارای روانشناسی دین و معنویت و روانشناسی مثبتگرا به رودخانة پرخروش روانشناسی کلاسیک پیوستهاند، بحثهای اخلاقی جایگاه شایسته و مهمی در تفکر علمی پیدا کردهاند. انسانی از نظر اخلاقی سالم است که اولاً آلودة انحرافات و کژکاریهای جنسی، سوءمصرف مواد، میگساری، ارتکاب به گناهان بزرگ و اصرار بر گناهان به ظاهر کوچک آن گونه که آموزههای دینی، فطرت و وجدان سالم انسانی تعیین میکند، نباشد و ثانیاً توان مهار خود در کشمکشهای نفسانی و قدرت به تأخیر انداختن لذتهای آنی را داشته باشد.
اگر شریک شما در برخورد با فردی از جنس مخالف که جذاب و وسوسهبرانگیز است یا هنگام شنیدن پیشنهاد برای دریافت رشوهای هنگفت نتواند جلو خواهشهای نفسانی خود را بگیرد، پایههای مؤسسه مشترکتان را سست میکند و همه سرمایهتان را به باد میدهد. سلامت اخلاق با تربیت خانوادگی درست، پایبند به باورهای دینی، دوراندیشی و کنارهگیری از دوستان ناباب به دست میآید.
6 - توانایی:
رونق گرفتن کار یک شرکت به توانایی افراد آن بستگی دارد. در کنار انگیزه، علاقه، سلامت جسمی، سلامت روانی و سلامت اخلاقی که ویژگیهای مهمی برای هر فعالیت سالم و پایدار هستند، توانایی در انجام کارهای ویژه یک مؤسسه و شرکت نیز جزء شرطهای اساسی به حساب میآید. روشن است که برای راهاندازی و تداوم یک فعالیت رایانهای، آگاهی و تسلط به این رشته لازم است. مهندس عمران به دنبال پایهگذاری شرکت ساختمانی میرود و دانشآموختة بازرگانی، یک مؤسسه خرید و فروش کالا را تأسیس میکند.
7 - تعهد و تلاش:
انسان سالم و مستقل، فردی مسئول و متعهد است. وقتی کاری را شروع کرد، به ویژه اگر به صورت شراکت و همکاری با دیگری باشد، میکوشد وظایف خود را به بهترین نحو انجام دهد، از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکند و با حساسیت و دقت زیاد بر سود شرکت بیفزاید و اعتبار آن را افزایش دهد. راحتطلبی، نداشتن هدفهای روشن بلندمدت و کوتاهمدت، سرمایه را کاهش میدهد، نیروی انسانی را پراکنده میسازد و باعث فروپاشی شرکت میشود.
8 - هماهنگی و همفکری:
از اصول مدیریت، سازماندهی افراد متناسب با تواناییها، استعدادها و علاقههای آنهاست. دو نفر شریک باید کارها و وظایف شرکت را بین هم تقسیم کنند و با احترام به یکدیگر، برای رشد و بالندگی مؤسسه خود با هم مشورت نمایند، در زمانهای بحران، به جای پیدا کردن مقصر، به دنبال راهحل بگردند و با گذشت، شکیبایی و همفکری موانع را از سر راه بردارند و شرکت را از وضعیت رکود خارج کنند.
9 - وقتگذاری و حضور کافی:
آیا پذیرفتنی است که یک نفر با سرمایة زیاد شرکتی را تأسیس کند اما میزان حضورش در آن شرکت اندک و ناکافی باشد؟ در کتاب تجارت "وسایل الشیعه" روایات زیادی از پیشوایان دین آمده است با این مضمون که برکت کسب و کار به این است که از آغاز روز، فعالیت را شروع کنیم و با حضور مؤثر خود بر رونق آن بیفزاییم. آنان که با همه انگیزه، فکر و سرمایه مؤسسهای را بر پا میدارند اما وقتهای پربار خود را جای دیگری صرف میکنند، نباید چشم داشته باشند که نهال آرزوهایشان به بار بنشیند و شرکت کوچکشان به سود هنگفت برسد.
10 - امانتداری و صداقت:
اعتماد را سرمایه اجتماعی میگویند که در کنار نیروی انسانی، سرمایه مادی و برنامههای علمی و گاه مهمتر از آنها برای رونق و دوام یک شرکت به حساب میآید. بیاعتمادی به همکار و شریک، آرامشخاطر را از بین میبرد، بازدهی را کاهش میدهد و به نابودی شرکت میانجامد. صداقت، اعتماد میآورد و دروغگویی، بدبینی. از سوی دیگر زیربنای راستگویی، امانتداری است. انسان امین چون وجودی سرشار از حلاوت ایمان دارد پاکاندیش و وفادار است، آلودة خیانت و نیرنگ نمیشود و با تردامنان و فریبکاران راز دل نمیگشاید و طرح دوستی نمیریزد. اگر خار ناراستی شریک و بیاعتمادی به او در جانمان بخلد و بر دلمان نیش زند نمیتوان هر شب به آسودگی سر بر بالین گذاشت و هر روز با امید چشم بر زندگی گشود. دینداری راستین و آگاهانه، ایمان را ریشهدار میکند و ایمان است که هم برای فرد مؤمن امنیتخاطر میآورد و هم با میوههای شیرین خود یعنی امانتداری و صداقت، عطر دلانگیز آرامش، شادابی و امید را در معبد وجود شریک و همراه او میپراکند.
شرکت سهامی خانواده
ازدواج شراکت است و خانواده یک شرکت. این را از زبان دانشمندان بزرگ و دین پژوه بشنویم:
علامه طباطبایی فیلسوف بلندمرتبه معاصر و مفسر گرانپایة قرآن در تفسیر آیه 64 سورة اسرا: [خداوند به ابلیس فرمود: «و از ایشان هر که را توانستی با آوای خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمیدهد.»]
مینویسد: " شرکت کردن شیطان با آدمی در مال و فرزند، سهم بردن از سود و اختصاص است. مانند اینکه آدمی را وادار به تحصیل مال از راه حرام کند، چه در این صورت هم آدمی از آن مال بهره میبرد و به غرض طبیعی خود میرسد و هم شیطان به هدفهای خود دست مییابد یا آنکه از راه حلال مالی را کسب کند اما در مسیر گناه به کار برد. شرکت شیطان در فرزند انسان بدین صورت است که یا از راه حرام زاده شود و یا اگر حلالزاده است، پدر و مادر او را به طور شایسته و مطابق آموزههای دینی، تربیت نکنند و با آداب خدایی ادب نیاموزند. این گونه است که شیطان در شرکت خانواده، سهمی از فرزند را برای خود قرار میدهد. (ترجمه تفسیر المیزان ج 13 ص 246)
استاد شهید مرتضی مطهری نیز از همسر به عنوان شریک مادامالعمر یاد میکند (نظام حقوق زن ص 63) و یادآور میشود: «زندگی خانوادگی یک نوع زندگی اشتراکی است. شرکتی است که سرمایة اصلیاش عواطف طرفین است. غیر از یک شرکت تجاری است که سرمایه اصلی آن مال، پول و ثروت است.» (آشنایی با قرآن ج 8 ص15)
در بین همه شرکتهایی که بشر در طول تاریخ پایهگذاری کرده است (که بعضی از آنها دهها سال سابقه دارند و شعبههای زیادی در گوشه و کنار دنیا به وجود آوردهاند) خانواده ریشهدارترین و مؤثرترین شرکتی است که خداوند حکیم زمینهاش را در فطرت بشر گذاشته و آن را یکی از نشانههای قدرت و حکمت خود برشمرده است. (سوره روم آیه 21) اگر این شرکت بخواهد پابرجا بماند و بهرههای خود را که همان فرزندان سالم و صالح هستند به جامعه بشری تقدیم کند، زن و شوهر باید همان ویژگیهایی را داشته باشند که شریکهای اصلی هر مؤسسه خوشنام، مفید و اثرگذار دارند. در غیر این صورت یا شرکت خانواده فرو میپاشد و یا دچار بحرانهای بزرگی میشود که به از بین رفتن سلامت جسمی، روانی و اخلاقی همه اعضای آن میانجامد. اگر جوانی برای انتخاب شریک معیارهای درست و مناسبی نداشته باشد درهای ورود شرکت را بر شیطان میگشاید تا او بیاید و دامهایش را بگستراند و سپس با گمراه کردن فرزندان، سهم خود را چند برابر برگیرد و نسلهای کنونی و آینده را آسیبده و آسیبرسان سازد.
همسران راضی و سازگار
بجاست یافتههای یک پژوهش جالب را که "لورا" و "لور" دو روانشناس امریکایی انجام دادهاند از نظر بگذرانیم:
این دو روانشناس، 351 زوج را که پانزده سال یا بیشتر با سازگاری و رضایت زیاد با هم زندگی کرده بودند مورد ارزیابی قرار دادند. در این پژوهش هریک از زن و شوهر، جداگانه و به طور مستقل به پرسشنامهای در مورد عوامل سازگاری زناشویی پاسخ دادند. این پرسشنامه از 39 عبارت و پرسش درباره توافق درباره رابطه جنسی، مسائل مالی، هدفهای زندگی، نگرشهای هر کدام درباره یکدیگر و عقیده آنها درباره اصل ازدواج، تشکیل شده بود.
روش کار به این ترتیب بود که هر یک از افراد باید عبارتی را که به حالت و نظر فردی او نزدیکتر بود انتخاب کند و نشان دهد که چرا و چگونه ازدواج موفق و باثباتی داشته است. یکی از جالبترین نتایج این تحقیق را میتوان همانندی نزدیک جوابهای هر دو گروه از زنان و مردان دانست. همچنین هر دو گروه تقریباً به یک نسبت به عوامل مختلف، اولویت و اهمیت داده بودند.
پژوهشگران با انتشار نتایج تحقیق خود اظهار امیدواری کردهاند که یافتههای آنها به جوانان کمک کند تا در زمان انتخاب همسر به این چشماندازها بنگرند و شتابزده و احساساتی عمل نکنند.
چکیده نتایج این پژوهش را نگاه کنید:
همسران با زندگی موفقیتآمیز گفتند روابط ما با رضایت ادامه یافته زیرا:
تعهد
ازدواج مقدس است.
میخواهم رابطه زناشویی ادامه یابد.
ازدواج پایدار در روابط اجتماعی با ثبات اهمیت دارد.
دوستی
همسر من بهترین دوست من است.
همسرم را به خاطر وجود خودش دوست دارم.
با هم صمیمانه سخن میگوییم و مشورت میکنیم.
عواطف مثبت
همسرم روزبهروز دوستداشتنیتر میشود.
ما با هم میخندیم و از زندگی لذت میبریم.
از پیشرفتهای همسرم احساس غرور میکنم.
به همسرم اعتماد کامل دارم.
همانندی و شباهت
اهداف و خواستههای مشترکی داریم.
در مورد اینکه چطور و چگونه احساسات واقعی خود را به یکدیگر نشان دهیم به توافق کامل رسیدهایم.
در مورد فلسفه زندگی با هم توافق داریم.
هر دو از روابط جنسی خود راضی هستیم.
...
خانواده یک شرکت بسیار مهم و مؤثر و همسر شریک اصلی زندگی است. اگر بخواهید با سرمایة جوانی، سلامت و همه ارزشها و تواناییهای خود این شرکت را پایهگذاری کنید تا به سودآوری زیاد یعنی افزایش آرامش، تقوی، پیشرفت و طول عمر شما و تربیت فرزندانی شایسته و هدایتگر برای جامعه برسد، چه خصوصیاتی را برای شریک آینده خود در نظر میگیرید؟
از بین موارد زیر ده مورد اصلی را با علامت مشخص کنید و آنگاه جوابهای خود را با آنچه در متن مقاله آمده است مقایسه نمایید.
شریک زندگی من برای مؤسسه مهم خانواده باید دارای خصوصیات زیر باشد:
1ـ زیبا و جذاب
2ـ دارای خانوادهای معروف و سرشناس
3ـ پدر و مادر تحصیلکرده (بالاتر از لیسانس)
4ـ پولدار و دارای امکانات فراوان
5ـ پایبند به اعتقادات دینی
6ـ ازدواج را پیمانی مقدس و دائمی بداند
7ـ ورزشکار
8ـ هنرمند
9ـ دارای سلامت جسمی
10ـ شوخطبع و اجتماعی
11ـ دارای سلامت روانی
12ـ علاقهمند به همکاری با من
13ـ اهل مشورت و همفکری
14ـ توجه زیاد به مسئولیتهای اجتماعی
15ـ نخواهد که فرزنددار شویم
16ـ راستگو
17ـ باتجربه در امور زندگی
18ـ ساده زیست و راحت
19ـ سخنور و خوشبیان
20ـ اهل مطالعه و تحقیق
21ـ خوش تیپ
22ـ خوشپوش و آراسته
23ـ بخشنده و دست و دلباز
24ـ آرام و خونسرد
25ـ شهرنشین و متجدد
26ـ اهل مسافرت و تفریح
27ـ علاقهمند به زندگی در خارج ازکشور
28ـ همنژاد/ همشهری
29ـ دارای هدفهای مشترک با من
30ـ حــــساسیت نسبت به تربیت فرزندان
محمود گلزاری/ روان شناس و استاد دانشگاه