کد خبر: ۳۰۰۶۵۴
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - 2022March 12
راهزنان که صورت‌هایشان را با ماسک پوشانده بودند، به سمت بهنام رفته و یکی از آنها چاقویی روی پهلویش گذاشت و از او خواست از موتورش پیاده شو

شفاآنلاین>سلامت> دفترچه یادداشتی که سارقان جزئیات سرقت‌هایشان را داخل آن می‌نوشتند، راز سرقت‌های سریالی اعضای باند را برملا کرد؛ باندی که مدعی بودند فقط یک موتورسیکلت سرقت کرده‌اند.

به گزارش شفاآنلاین: مدتی قبل پسر جوانی به نام بهنام برای مهمانی شبانه راهی خانه یکی از دوستانش در شمال تهران شد اما زمانی که از خانه دوستش بیرون آمد تا سوار بر موتورسیکلت گرانقیمت خود به خانه برگردد، ناگهان سه مرد جوان با دو موتورسیکلت راه او را سد کردند.

راهزنان که صورت‌هایشان را با ماسک پوشانده بودند، به سمت بهنام رفته و یکی از آنها چاقویی روی پهلویش گذاشت و از او خواست از موتورش پیاده شود. بهنام وقتی تیزی چاقو را روی پهلویش احساس کرد از ترس جانش به ناچار از موتورسیکلت گرانقیمتش که به تازگی آن را خریداری کرده بود، پیاده شد و لحظاتی بعد یکی از سارقان سوار بر موتور او شد و فرار کردند.


به‌دنبال سرقت شبانه موتور، بهنام موضوع را به پلیس اعلام کرد و تحقیقات برای یافتن موتور سرقتی و دستگیری سارقان آغاز شد. این در حالی بود که پسر جوان در بررسی‌ها، اطلاعاتی در اختیار مأموران قرار داد که آنها را به متهمان رساند.

بهنام گفت: از آنجایی که موتورسیکلتم گرانقیمت بود همان روزی که موتور را خریداری کردم، آن را به سیستم ردیاب مجهز کردم و الان هم می‌توانید با همین سیستم آن را ردیابی کنید.
به‌دنبال این اطلاعات و بررسی جی‌پی‌اس موتورسیکلت سرقتی، مخفیگاه متهمان در اطراف تهران شناسایی شد. بدین ترتیب پس از هماهنگی‌های قضایی با بازپرس ویژه سرقت، کارآگاهان پلیس راهی مخفیگاه متهمان در یک باغ ویلا شدند. در عملیات ویژه مأموران موفق شدند سارقان موتورسیکلت را به همراه زن جوانی بازداشت کنند. زن جوانی که از دوستان سردسته باند بود در بعضی از سرقت‌ها، او را همراهی می‌کرد.

از آنجایی که موتورسیکلت سرقتی در مخفیگاه سارقان کشف شد، متهمان در بررسی‌های اولیه مدعی شدند که سارق نیستند و شب حادثه به خاطر نوشیدن مشروبات الکلی حال طبیعی نداشته و دست به سرقت موتور زده‌اند. اما در بازرسی از مخفیگاه متهمان، علاوه بر وسایل سرقتی، دفترچه یادداشتی پیدا شد که راز سرقت‌های سریالی این باند را برملا کرد. سارقان در این دفترچه جزئیات تمامی سرقت‌هایشان را نوشته بودند، تا در زمان تقسیم اموال مشکلی پیش نیاید.
در آن دفترچه از سرقتی پرده برداشته شد که حدود یک سال قبل انجام داده و 10 هزار دلار سرقت کرده بودند. با کشف دفترچه یادداشت، متهمان که منکر سرقت‌های دیگر بودند، به زورگیری و خفتگیری‌هایشان اعتراف کرده و در‌اختیار کارآگاهان پلیس قرار داده شده و تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.

گفت‌و‌گو با متهم زن
شقایق، زن جوانی که در مخفیگاه سارقان بازداشت شد، گرچه ابتدا منکر سرقت بود و ادعا می‌کرد که فقط با سردسته باند دوست است و نقش دیگری ندارد. اما دفترچه یادداشت کشف شده از مخفیگاه سارقان و دریافت سهم از سوی وی در بعضی از سرقت‌ها باعث شد تا او لب به اعتراف بگشاید.

با این باند چطور آشنا شدی؟
مدتی قبل به خاطر اعتیاد پدرم و برای داشتن زندگی بهتر از خانه فرار کردم. اما فقط چند ساعت بعد متوجه شدم زندگی در خانه پدری معتاد و تحمل سختی‌های آن خیلی با ارزش‌تر از سرگردانی در کوچه و خیابان‌ها و شب خوابیدن در پارک و مزاحمت افراد ناباب است. یک شب در پارک با جلال آشنا شدم. برای من داشتن یک سر پناه تنها چیزی بود که می‌خواستم و جلال این خواسته‌ام را برآورده کرد. بعد از مدتی متوجه شدم که جلال سردسته باند سرقت است و از آنجایی که اعتراض کردن مساوی بود با بیرون شدن، سکوت کردم.

چه شد که با جلال در سرقت‌ها همدست شدی؟
برای ماندن در آن خانه باید با آنها همراهی می‌کردم، به قول جلال آنها نیاز به مفت‌خور نداشتند.
در سرقت‌ها چه نقشی داشتی؟
جلال و همدستانش خفتگیر بودند و با سد کردن راه عابران، هر چه آنها داشتند را به سرقت می‌بردند. گاهی گوشی و پول و طلا و گاهی هم موتورسیکلت و حتی خودرو. برای آنها فرقی نداشت، مهم این بود که سرقتی انجام دهند و به پولی برسند. اوایل مأمور فروش طلاهای سرقتی بودم، اما وقتی دید دختر زرنگی هستم به من کارهای دیگری یاد داد.
شگرد جدید برای سرقت این بود که من به عنوان مسافر سوار بر خودروهای لوکس و مدل بالا شده و با جلب اعتماد راننده وقتی به خانه‌هایشان می‌رفتم جلال و دوستانش هم سوار بر موتورسیکلت‌هایشان ما را تعقیب می‌کردند. من در فرصتی مناسب داخل آبمیوه یا چای و قهوه صاحبخانه داروی بی‌هوشی می‌ریختم. با بی‌هوش شدن راننده، در خانه را باز می‌کردم و همدستانم وارد شده و سرقت را انجام می‌دادیم. البته با این شیوه فقط از دو سه نفر سرقت کردیم و مالباخته‌ها نیز به خاطر ترس از آبرویشان، شکایتی نکردند.

ماجرای سرقت 10 هزار دلاری چه بود؟
در آن سرقت من شرکت نداشتم. یکی از اقوام دور جلال سفارش 10 هزار دلار را به یکی از صرافی‌ها داده بود. جلال از این ماجرا با خبر شد و به همدستانش گفت نقشه سرقت را اجرا کنند. آنها یک خیابان جلوتر از خانه فامیل جلال به کمین پیک صرافی نشستند و او را خفت و دلارها را سرقت کردند. بعد از آن با پول‌های سرقتی خانه ویلایی در اطراف تهران اجاره کرده و سرقت‌هایمان را در تهران ادامه دادیم.
چرا تمام سرقت‌ها را در دفتر می‌نوشتید؟
جلال این قانون را گذاشته بود. ظاهراً مدت‌ها قبل سر تقسیم اموال با همدستانش به مشکل برخورد کرده بود می‌گفت برای اینکه کسی معترض نشود، بهتر است که سرقت‌ها و میزان آن و جزئیات سرقت‌ها را بنویسیم.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: