شفاآنلاین>سلامت> کافی است سری به فضای مجازی بزنیم و اسم امیر تتلو را سرچ کنید تا به آخرین کنسرت ایشان در ترکیه برسید. منطق سه هزار نفر از ایران و دیگر نقاط جهان برای کنسرتی که چند دقیقهای از آن در فضای مجازی قابل دیدن است، سرودست شکستند، چیست؟ نه موزیک دارد، نه شعر، نه آهنگ.
گفته میشود در زمان اجرای کنسرت بیش از 30هزار نفر از طریق یوتیوپ به صورت زنده بزم شبانه این آقا را که پر از کلمات وقیح و ادبیات غیرقابل تصوری در کلام بود، مشاهده کردند. گفته شده که بلیت کنسرت اخیر آقای تتلو تا 270 دلار بازار سیاه پیدا کرده بود و به خیلی از مشتاقان این فرد بلیت بازار سیاه هم نرسید. دو ساعت و نیم بالای سن، تماشاگران را وارد دنیایی از کلمات و ادبیاتی کرد که به یقین در هیچ محفلی مگر در محافل خصوصی افرادی از قماش تماشاگران کنسرت فوق قابل بیان باشد.
در نوشته حاضر نه به آقای تتلو کار دارم و نه به ادبیات او و نه افرادی که برای دیدن برنامه دو و نیم ساعته او میلیونها تومان هزینه کردند و سفر ترکیه را در زمانه کرونا بر خود هموار نمودند تا به اصطلاح شبی را خوش بگذرانند. پول خودشان است و من مجاز نیستم به این افراد ایراد بگیرم.
هرچند میدانم وضع اقتصادی جمعیت کثیری از مردم کشورم بهگونهای است که زیر خط فقر یا خط فقر مطلق زندگی میکنند. سن افرادی که اکثریت قریب به اتفاق آنان دختر بودند، متعلق به دهههای 70 و 80 و به دیگر سخن با رادیو و تلویزیون که انحصار آن در اختیار نظام است و میتوانست و میتواند با تکیه بر روانشناسی ذهنی افراد شبکهای را به جوانان اختصاص دهد که حداقل جذبهای داشته باشد تا بخشی از این جوانان به بیراهه این نوع کنسرتها نروند. متاسفانه این کار صورت نگرفت و هر کانال و شبکه جدیدی که راهاندازی شد رونوشت برابر اصل دیگر شبکهها شده است. کافی است فیلم این کنسرت دیده شود، فقط به موارد زیر توجه کنید. موزیسینهایی که در گروه شرکت داشتند، تقریبا همگی زن بودند. کسانی که به تماشای کنسرت رفتند، بیشتر دختر و پسران جوان و عمدتا دختران بودند و زیر 30 سال سن داشتند. یعنی حداقل 10 سال بعد از پیروزی انقلاب در ایران متولد شدند. برای دیدن این کنسرت به ترکیه رفتند، لابد با خانواده و از خانواده آنان در فیلم کمتر رد و نشانی بود.
هزینه سفر به ترکیه را در شرایط موجود در نظر بگیرید. خرید بلیت در بازار سیاه تا مبلغ 270 دلار، فیلمبردار کنسرت عمدتا دوربین را روی چهره دختران جوان زوم میکرد. در تحلیلی که دیدم، تحلیلگر به این مهم توجه نموده بود که چرا همه وقت دوربین روی چهره دختران جوان در حرکت بود؟ این نسل به کجا میرود و چه کسی مسئول سقوط نسلی است که در زمان ما متولد، رشد و بالیده است؟ ناامید از رسانههای داخلی هزینه سفر به کشور دیگری را متحمل میشوند تا ساعتی به اصطلاح خوش باشند. ممکن است سوال شود از میان 80 میلیون جمعیت کشور حالا یک گروه سه هزار نفره مگر عددی هستند که قابل توجه باشند؟ از منظر دیگر بله، این گروه نماینده مجموعهای از افراد جامعه هستند که نقش معترض را بازی میکنند. شخص تتلو در میان برنامه خود از هر جامعهشناسی بهتر به خلقیات گروهی که در کنسرت او شرکت کرده بودند و چرا به این مرحله رسیدهاند، اشاره کرد.
قدم به قدم پیش آمد و گفت: هر کاری که کردیم با «نه» بزرگ روبهرو شدیم. به ما بها ندادند. به لباس، به نوع رفتار و در نهایت عصیانی شدیم. کافی است به حرفهای او توجه کنید. نسل عصیانی را ما پرورش دادیم. مگر با همین جوان یعنی تتلو چه کردیم؟ وقتی توسط شعبه دو بازپرسی دادسرای کارکنان دولت بازداشت شد و از طرف خانوادهاش با من تماس گرفتند که وکالت او را برعهده بگیرم، تازه با این نام آشنا شدم. تتلو! نشنیده بودم. هرچند وکالتی انجام نشد اما از محتویات پرونده و نوع قرار و برخورد شخص بازپرس با او مطلع شدم. اجازه ورود هیچ وکیلی را به پرونده نداد و با او دهن به دهن شد تا جایی که هر دو از کوره در رفتند. در انتخابات سال بعد او گفت اشتباه دارم اما میخواهم درست بشوم. از امام رضا علیهالسلام یاد کرد. بعد از انتخابات، سیل اعتراض به سوی او روانه شد و نه به طرف کسانی که به این امید که چند هزار بهاصطلاح فالوور دارد و ممکن است به خاطر او به سوی صندوقهای رای بیایند. وقتی هم از ایران خارج شد، یک صحنهسازی استرداد از طرف پلیس ترکیه درست شد که موج هواخواهی و جانبداری از تتلو به راه افتاد و به باور من خدا را شکر که مسأله استرداد ختم به خیر شد.
یک فرد معترض ساده را آنقدر گنده کردیم که مدعی شد اگر به من اجازه دهند، در استادیوم یکصدهزار نفری کنسرت برگزار میکنم. اگر کمتر از یکصدهزار نفر شرکتکننده داشتم هر مجازاتی که برایم درنظر بگیرید، حاضرم تحمل کنم. ادعایی که با کنسرت اخیرش در ترکیه در شرایط کرونایی و با آن رنج سنی پسران و دختران که سه هزار نفر با بلیت بازار سیاه 270 دلاری سالن را پر کردند به واقعیت نزدیک است.
چه کردیم وقتی بیش از 40 سال در رسانه ملی حتی از نشان دادن ساز و ادوات موسیقی جلوگیری کردیم اما صدای موسیقی و صدای خواننده را پخش کردیم. در سالهای دور در کرمان کنگره جهانی خالوی کرمانی برگزار شد و مرحوم پرویز مشکاتیان و ایرج بسطامی چندین شب در سالن کنگره غوغا به پا کردند و در شب آخر در حضور جمعیتی عظیم آنچنان اشک همه را درآوردند و با پایان برنامه مردم و مسئولان چند دقیقهای ایستاده اعضای گروه آقایان مشکاتیان و بسطامی و نوازندگان او را تشویق میکردند. برنامه از تلویزیون پخش نشد و فقط صدا پخش میشد.
آن زمان دخترم هشت، نه ساله بود، از من پرسید: بابا! چرا فقط صدا پخش میشود و از تصویر خبری نیست؟ جوابی نداشتم. وقتی رسانه ملی از نشان دادن آلات موسیقی و تصویر بزرگانی مانند محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و کیهان کلهر که جهانی را با موسیقی ایرانی آشنا کرد، فرامرز پایور و دیگر بزرگان خودداری کرد و میکند، یا چهره بزرگانی مانند شجریان را به هر علت به همراه گروه موسیقی خود نشان نمیدهد و دلیلی برای من ندارد، آیا نمیداند «الانسان حریص الی ما مُنع.» کمکم به مرحلهای میرسد که موسیقی زیرزمینی میشود و در این میان گروهی هم سوءاستفاده میکنند و راه توهین حتی توهین به مقدسات را هم در شعر و ترانه خود مباح میدانند. یا مانند امیر تتلو از کلماتی در جمع استفاده میکند که شرمآور است اما هزاران نفر با او همین کلمات زشت را بیان میکنند! و در پاسخ همه نهیها و منعهایی که در طول عمر خود دیدند، طغیانی میشوند. گناه دیدن بخشی از برنامه کنسرت امیر تتلو در ترکیه گردن من! مسئولان و دستاندرکاران خواهش میکنم چند دقیقهای به برنامه گوش بدهید. روح حاکم بر جمعیت سه هزار نفره را رصد کنید. قطار این حرکت منفی را من و شما ریلگذاری کردیم و آبروی کشور را نزد بیگانگان بردیم که فردی بالای سن دو ساعت و نیم با زبان فاخر حافظ و سعدی و فردوسی و مولانا ادبیاتی را به کار ببرد و از کلماتی استفاده کند که در هیچ جمعی نمیتوان آنها را به کار برد. آقایان، خانمها، پدران، مادران! ما مقصریم.
این کنسرت و آنچه در آن گذشت و هزینهای که بار شد و فحش و بدوبیراهههایی که گفته شد، یکشبه متولد نشده است. فارغ بال نشستیم و اجازه دادیم علف هرز بینزاکتی و بیان کلمات شرمآور در جمع بهاصطلاح فرهنگی که باید پای کنسرت امثال استاد شجریان بنشینند را به بیراهه این نوع کنسرتها هدایت کردیم. میوهای که درخت آن را ما کاشتیم در طول مدت با بیبرنامگی آبیاری کردیم، امروز به ثمر نشسته است. «درختی که تلخ است، وی را سرشت/ گرش بر نشانی به باغ بهشت/ ور از جوی خُلدش به هنگام آب/ به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب/ سرانجام گوهر به کار آورد/ همان میوه تلخ بار آورد.»نعمت احمدی حقوقدان/ روزنامه آرمان ملی