کد خبر: ۲۹۱۶۳۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - 2021October 16
با ریشه‌یابی دقیق، آشکار می‌شود که هرجا فاجعه و فسادی رخ داده، قانونی زیرپا نهاده شده است. در سطح خُرد اگر قاعده‌مند بودیم، وضعیت رانندگی و آمدوشدمان در خیابان‌، بزرگراه و جاده چنین حیرت‌انگیز نبود و برای نمونه، بعضی از رانندگان با دیدن خط‌کشی گذرگاه عابر پیاده بر سرعت خود نمی‌افزودند!

شفاآنلاین>سلامت>  امروزه جامعه‌شناسان بر این عقیده‌اند که جامعه ایرانی دچار افول مسوولیت اجتماعی شده است. کاهش مسوولیت اجتماعی بین شهروندان، جامعه را دچار آنومی اجتماعی کرده است. از همین رو جامعه‌شناسان بر این باورند اگر فکری برای وضعیت اجتماعی ایران نشود، هر روز شاهد آسیب‌هایی جدی‌تر خواهیم بود.

به گزارش شفاآنلاین: در اصطلاح جامعه‌شناسان، «آنومی» عبارت است از «حالتی» که در آن «قواعد اجتماعی» برای عاملان، «الزام‌آور» نیست و «پیروی» از آن‌ها برای افراد «مطلوبیتی» ندارد. به بیان دیگر، آنومی وضعیتی است که در آن نیرویِ محدودکننده قواعد، قادر نیست بر خواسته‌ها و شهوات بشر لگام بزند و «شهوت فزون‌طلبی» همه حدومرزها را می‌شکند. ولی وقتی قواعد حاکمند، افراد در مقابل زیاده‌خواهی و فزون‌طلبی خود، دچار نوعی رنج و اندوه می‌شوند و از نظر دورکیم این «بهایی» است که باید برای زندگی در جامعه پرداخت.

علل آنومی
در تبیین آنومی، دورکیم علاوه بر صنعتی‌شدن شتابان و دگرگونی ساختاری جامعه، بر «سیری‌ناپذیری» انسان و امیال نامحدود او تاکید می‌کند. او آنومی را «ناتوانی از خودداری ورزیدن» دانسته و بر این باور است که قواعد «اخلاقی» و نه قواعد «اقتصادی»، می‌تواند آشفتگی و هرج‌ومرج را محدود کند و بر شهوات سیری‌ناپذیر آدمی لگام بزنند.
«رابرت مرتن»، نظریه‌پرداز دیگری است که درباب آنومی اندیشیده و آن‌ را نتیجه وضعیتی دانسته که در آن، جامعه بر اهداف (ارزش‌ها) خود تاکید می‌کند، ولی وسایل (روش‌ها) دستیابی به آن اهداف کارآمد نیست. مرتن با تمییز قائل‌شدن میان هنجارهای فنی (یعنی روش‌هایی که از نظر افراد کارآمد است ولی به لحاظ فرهنگی نامشروع است) و هنجارهای نهادی (یعنی روش‌هایی مشروع فرهنگی که ضرورتا از نظر افراد کارآمد نیستند)، منشا آنومی را در ناکارآمدی هنجارهای اجتماعی دانسته است*. (شاید «ازدواج سفید» در ایران یکی از نمونه‌های کامل برای توضیح هنجار فنی و هنجار نهادی باشد.)

آشفتگی امروز ایران
با ریشه‌یابی دقیق، آشکار می‌شود که هرجا فاجعه و فسادی رخ داده، قانونی زیرپا نهاده شده است. در سطح خُرد اگر قاعده‌مند بودیم، وضعیت رانندگی و آمدوشدمان در خیابان‌، بزرگراه و جاده چنین حیرت‌انگیز نبود و برای نمونه، بعضی از رانندگان با دیدن خط‌کشی گذرگاه عابر پیاده بر سرعت خود نمی‌افزودند!

اگر در سطح کلان، قواعد الزام بودند، «فساد سیستمی» نداشتیم؛ «پدیده» پدید نمی‌آمد؛ پلاسکو فرونمی‌ریخت؛ امکان ایجاد موسسات مالی ‌و اعتباری بدون موافقت اصولی بانک مرکزی نبود؛ بانک‌ها بی‌ضابطه و وثیقه وام نمی‌دادند؛ فرار مالیاتی وجود نداشت؛ رانت و انحصار نداشتیم؛ قاچاقِ سازمان‌یافته بی‌معنا بود. با این تفاسیر به گفته جامعه‌شناسان برای گریز از آنومی اجتماعی باید به گفت‌و‌گو پرداخت تا اعتماد اجتماعی شکل بگیرد در غیر این صورت با بحران آنومی اجتماعی سرکشی روبه‌رو خواهیم شد و در پی آن جامعه نابود می‌شود و دود آن به چشم تمام شهروندان جامعه می‌رود.

آنومی اجتماعی
در همین رابطه دکتر‌هادی خانیکی، جامعه‌شناس و استادیار دانشگاه علامه طباطبایی گفت: این روزها در جامعه با مشکل افول ارزش‌ها مواجه هستیم، تمام ایده‌آل‌ها و آرمان‌های انسانی دچار نابسامانی شده است. به نظرم واژه آنومی اجتماعی در فقدان قانون ناعادلانه، ضعف اخلاق و.. در حوزه روانشناسی و جامعه‌‌شناسی پرداخته می‌شود. طبیعتا از جایی که ادبیات مرگ‌های خودخواسته بیشتر شده و وقتی شخص تلاش می‌کند از زندگی رها شود مفهوم آنومی شکل می‌گیرد. همچنین جامعه‌شناسانی همچون رابرت مرتون هنگامی که ساختارهای فرهنگی دچار فروپاشی می‌شود، جامعه هم به موازات آن دچار تفاوت و تضادهایی با ارزش‌ها و اخلاقیات می‌شود، در این حالت جامعه دچار آنومی شده است. بین احساس آنومی و موقعیت آنومی تفاوت است. چرا که ممکن است یک جامعه در موقعیت نابهنجاری قرار نداشته باشد اما احساس می‌شود که اوضاع خراب است همان آنومی احساس است. شاید موقعیت آنومی در جایی طبیعی نیز باشد اگر برایش برنامه هدف و پیش برد در نظر گرفته شود و آن موقعیت را بازتعریف کند که در آنجا نباید نگران بود. وقتی انسان وارد دوره مدرن می‌شود یک اختلافی بین ارزش‌های سنتی و ارزش‌های مدرن شکل می‌گیرد حتی ارزش‌های قراردادی هم تحت شعاع قرار می‌گیرد.

وی افزود: چهار عامل بزرگ موقعیت ارزش‌ها را تحت شعاع قرار می‌دهد. یکی رشد شهرنشینی، دومی تغییر سطح آموزش، سومی گسترش دسترسی به رسانه‌های جدید و چهارم سطح مشارکت است. بنده از دو متفکر برجسته جهانی که ایران آمده بودند آقای‌ (هاورماسک و آقای کاسترس) شخصا پرسیدم چه چیزی در ایران بیشتر از همه به چشمتان خورد؟ هر دو گفتند حضور زنان. وقتی در یک جامعه مشارکت زنان زیاد شود آن جامعه دیگر به عقب برنمی‌گردد. البته تغییر نباید به گونه‌ای باشد که تضادهایی مثل شهر و روستا سنتی و مدرنیته و…. را روبه‌روی هم قرار دهد، زیرا در این صورت وضعیت جامعه نگران‌کننده می‌شود.

این جامعه درخصوص اینکه ایران در وضعیت آنومی احساسی یا اجتماعی قرار دارد، اظهار کرد: بنده و دیگر متخصصین از سال ۱۳۷۹ در خصوص تغییر نگرش ارزش‌های ایرانیان مطالعه کردیم. اولین مطالعه در سال ۱۳۷۹ است در پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش ایرانیان موج دوم در سال ۱۳۸۲ و بعد متاسفانه در دولت آقای احمدی‌نژاد تعطیل شد و مجدد در دولت آقای روحانی موج سوم انجام گرفت. با مقایسه این مطالعات و تغییرات استفاده مردم از کالاهای ایرانی یا خارجی و … مجموع آنها نشان می‌دهد یک تغییرات پردامنه اجتماعی نسلی در ایران رخ داده است. رابطه نسلی آنقدر تغییر پیدا کرده که بعضی از جامعه‌شناسان از مناسبات مخاطره آمیز نسلی حرف می‌زنند. تغییرات نسلی طبیعی است ولی وقتی مخاطره‌انگیز شود خطرناک است. به قول آلم توران که او نیز مقدمه‌ای برای این وضعیت نوشته می‌گوید آنقدر تعداد منع و محدودیت‌های جوانان ایرانی زیاد است که در انجام کار درست تردید می‌کنند. یعنی آنقدر نکن نرو زیاد است که اینها سرگشته‌اند و آنجاست که به صورت طبیعی درمی‌آیند و دست به هویت مقاومت می‌زنند. به هرحال تمام این مطالعات نشان می‌دهد که تغییرات پردامنه اجتماعی و نسلی در حال شکل‌گیری است.
دکتر خانیکی با اشاره به دو تغییر اساسی برای رشد ارزش‌های فردی عنوان کرد: به عقیده من دو تغییری که می‌تواند مبنای بحثمان قرار گیرد، یکی رشد ارزش‌های فردی نسبت به اجتماع است و دیگری اولویت یافتن ارزش‌های مادی دربرابر معنویات است. چراکه جامعه ما نسبت به گذشته فردگراتر و مادیگراتر شده است. در تمام کنش‌های اجتماعی این دو بسیار تاثیرگذار و یک تهدید اجتماعی محسوب می‌شوند. طی این مدت حس زوال و تضعیف اجتماعی در جامعه شکل گرفته است.

این روزها این حس زوال همه نسل‌ها را دربرگرفته است. به نظرم حس زوال را در
۴ بعد می‌توان دید، یکی تضعیف ارزش‌های اجتماعی، دومی احساس تبعیض در جامعه بازهم اگر فرض کنیم نیست که هست همچنان چنین حسی در جامعه وجود دارد.احساس سوم بی‌اعتمادی همه به همه است، انگار همه باید چیزی را از همدیگر مخفی کنند و این حس بی‌اعتمادی اساس همه این بدبختی‌هاست. حس چهارم ناامیدی نسبت به آینده است. هراس از همه چیز در آینده و نامعلوم بودن وضعیت اجتماعی. همه این‌ها نشان می‌دهد که سرمایه اجتماعی در جامعه ما در معرض مخاطرات بزرگی است. باید جامعه یک احساس نیکویی نسبت به خودش داشته باشد.
این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: متاسفانه از گذشته تاکنون چه در تاریخ و چه در دوره دفاع مقدس فهم و درک مشترکی در جامعه وجود نداشته است. مثلا اگر تاریخ را مرور کنیم با چندین نوع نگرش مختلف مواجه می‌شویم. بنابراین ادراک مشترک جامعه ایرانی از گذشته تاکنون دچار مشکل بوده است. حال و روحیات امروزمان براساس اشتراک عمل، احساسات نیست و آینده هم مبهم است درنتیجه احساس عمومی تقویت شده است. همین امر منجر به جابه‌جایی نیرو‌های اجتماعی و پایگاه‌های اجتماعی شده است.

راهکار مدیریت بحران
دکتر خانیکی درخصوص بیان راهکاری برای مدیریت بحران آنومیکی جامعه گفت: به نظر من مشکل اصلی در مدیریت بحران آنومی ضعف در گفت‌و‌گو است. باید بین بخش‌های مختلف جامعه که از هم فاصله گرفته‌اند که نیمی از این فاصله‌ها به دلیل تبعیض‌های جنسیتی است، شرایطی برای بیان گفت‌و‌گو ایجاد کرد. بخش دیگر از آن تعدیل‌های ساختاری است و بخش دیگر عدالت‌های تعدیلی است که چگونه بتوانیم این فاصله‌ها را کم کنیم و بخش دیگری عاملیت است. باید شخص مقابل را شهروند و جزئی از جامعه دانست تا با آن گفت‌و‌گو کرد. بنابراین در چنین شرایطی باید برگردیم به همان ۴ عاملی که پیشتر بیان کردم. به نظرم باید هراس از آینده را در نسل‌های مختلف کم کرد که این امر با توضیح و نصیحت حل نمی‌شود بلکه با جلب مشارکت است که برای ساختن آینده همگان حضور و متعهد می‌شوند. در نتیجه حل معضلات جامعه با کاهش فشارهای اجتماعی و سیاسی است. بنابراین عدم آزادی و بی عدالتی مهم‌ترین عامل تشدید آنومی اجتماعی است.
وی افزود: در حال حاضر هم مشکل پمپاژ فشارهای زندگی است و این نصیحت‌هایی که به‌خصوص در رسانه‌های داخلی پخش می‌شود در ادبیات مذهبی ماهم اشاره شده است، به همین دلیل به نظرم این روند کاربردی ندارد! باید طرف مقابل را به رسمیت شناخت، زیرا خداوند انسان را مورد خطاب قرار میدهد یعنی بارها شانس دوباره‌ای به آن می‌دهد تا او بتواند گفت‌و‌گو کند ولی ما فقط می‌خواهیم شهروندان را با زور به بهشت روانه کنیم و با او القا کنیم که نمی‌فهمد چی هست و از زندگی چه می‌خواهد.

در حالی که به همه القا کردیم فقط ما می‌فهمیم حالا آن فرد می‌خواهد زن، مرد، جوان، پیر و… باشد. بنابراین حرف من در دو کلام خلاصه می‌شود، یک به رسمیت شناختن و عملی کردن گفت و گو. دومی توانمند کردن نهاد‌ها و شبکه‌های اجتماعی برای اینکه افراد احساس کنند در ساختن آیندشان شریک حاکمان هستند و در این راه به دیگران اعتماد کنند. چرا که اخلاق یک امر نهادیست نه فردی. به طور کلی هنجار را در اخلاق و در قانون و عرف می‌توان پیش برد.روزنامه جهان صنعت
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: