علیرضا ۴۱ ساله است، کارمند اداره پست شهرستان ملایر که با همسر و ۲ فرزندش زندگی میکند. میگوید: چهار سال پیش همسرم سه قلو به دنیا آورد؛ دو دختر و یک پسر، اما همسر برادرم بچهدار نمیشد، با همسرم تصمیم گرفتیم که یکی از دخترها را به او بدهیم.
«میدانستم برادرم عصبی است، خساستش آزاردهنده است، اما آن روزها نتوانستم احساساتم را کنترل کنم، دلم برای او سوخت و نهایتا دخترم را به او سپردم.»
نگاهش به زمین خیره میماند: امروز اما پشیمانم، به خانه برادرم که میروم، عشق و علاقه همسرم را که به او میبینم، شادی دخترم از دیدن خواهر و برادرش و خشونت برادرم نسبت به او مرا وادار میکند، احساس کنم که اشتباه کردهام.
«برادرم خسیس است، یارانه ۴۵ هزار تومانی فرزندم را هم از من میگیرد. این آدم چطور در آینده میخواهد پشتیبان دخترم باشد؟ میخواهم واقعیت را به دخترم بگویم، اما میترسم ضربه بخورد، وقتی بفهد او را به دیگری سپردهایم...آیا دخترم مرا میبخشد»
به یک نمونه از این فرزندپذیری در گزارش اشاره میکنیم:
عمهای که مادر میشود
زهره ۳۶ ساله که بیشتر از ۱۰ سال از ازدواجش میگذرد، هفت سال پیش که دو پسر ۲ قلو به دنیا آورد، به اجبار همسرش یکی از پسرها را به خواهرشوهرش واگذار کرد.
در این رابطه میگوید: خواهر همسرم نازا بود، بچهدار نمیشد و شوهرم وقتی که فهمید من ۲ قلو حاملهام از من خواست یکی از بچهها را به خواهرش بدهم. قبول نکردم، اما وقتی فرزندانم به دنیا آمدند، یکی از پسرها را بغل نمیکرد، میگفت پسر من نیست، او را دوست نداشت و رفتار خالی از مهر او پسرم را اذیت میکرد.
«میدانست که طاقت نمیآورم و پسرم را به خواهرش میدهم. در آخر هم نتوانستم رفتار پر از تبعیض او را بین ۲ فرزند تحمل کنم و پسرم را به خواهرشوهرم سپردم.»
وی ادامه میدهد: امروز پسرم هفت ساله است، هر بار که او را میبینم، دلم میخواهد، بداند که من مادرش هستم، آیا روزی حقیقت را به پسرم خواهم گفت؟
فرزندخواندگی که با هدف حمایت از کودکان بیسرپرست و کمک به خانوادههای نابارور شکل گرفت، به اعتقاد کارشناسان اجتماعی، باید با گذار از مراحل حقوقی و قانونی انجام پذیرد.
در ایران قانون حمایت از کودکان بیسرپرست در ۲۹ اسفند ۱۳۵۳ تصویب شد و با این مصوبه امکان واگذاری سرپرستی به خانوادههای فاقد فرزند به صورت قانونی ممکن شد.
در سال ۱۳۸۷، سازمان بهزیستی با همکاری قوه قضاییه لایحهای برای تغییر قانون مصوب ۱۳۵۳ به مجلس ارائه کرد. در این لایحه پیشنهادی امکان واگذاری سرپرستی کودکان به زنوشوهر دارای فرزند و همچنین زنان مجرد پیشبینی شده بود.
بنابراین قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست در مهرماه ۱۳۹۲ ابلاغ و جایگزین قانون پیشین شد، اما این قانون به دلیل طرح امکان ازدواج فرزندخوانده با سرپرست بحثبرانگیز شد و در نهایت تبصره ماده ۲۶ قانون که ازدواج فرزندخوانده با سرپرست با اجازه دادگاه را ممکن میسازد، حذف و مقرر شد، «ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرزندخوانده ممنوع است، مگر این که دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی از سازمان، این امر را به مصلحت فرزندخوانده تشخیص دهد.»
کارشناسان چه میگویند؟
در خصوص پرونده این کودک چهار ساله با حسین ابراهیمی مقدم متخصص روانشناسی و مدرس دانشگاه به گفت وگو نشستهایم.
به اعتقاد شما فرزندخواندگی در یک خانواده چگونه باید اتفاق بیافتد؟
ابراهیمی مقدم: در طول تاریخ همواره میل به زنده نگه داشتن نام نام و یاد و نسل و عشق ورزیدن به فرزند در بشر دیده شده است. زن و مرد پس از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک خواهان فرزند بوده و در صورت ناباروری، شکست معالجات پزشکی، نذر و نیاز و گاه توسل به خرافات به اشتباه، در نهایت اقدام به فرزندخواندگی میکنند.
یکی از لذتهای بزرگ دنیا هم تجربه احساس مادری، پدری و عشق ورزیدن به فرزندان است، بنابراین یک زن و مرد در صورت ناباروری میتوانند اقدام به فرزندخواندگی کنند، اما این پذیرش باید قانونی، اخلاقی و منطقی انجام شده و تمامی مراحل موردنیاز طی شود.
امروزه برخی از سازمانها همچون سازمان بهزیستی کشور کودکان بیسرپرست را نگهداری و طبق شرایط خاص با هدف صیانت کودکان و نوجوانان از آسیب، برای فرزندخواندگی به خانوادههای نابارور تحویل میدهد، اما زن و شوهر نیز باید شرایط مربوطه را داشته باشند که به عنوان پدر و مادر رضاعی محسوب شوند.
همچنین نظارت سازمانهای مربوطه به منظور جلوگیری از سوءاستفادههای عاطفی، روانی، جنسی و اقتصادی والدین، باید همراه با تحویل کودک ادامه داشته باشد.
بر این اساس، اشتباه این خانواده به اعتقاد شما پذیرفتن فرزند از وابستگان، بدون رعایت موازین حقوقی و قانونی است؟
ابراهیمی مقدم: بله، گاها یک خانواده با این اعتقاد و باور که فرزند وابستگان اصطلاحا از «پوست و گوشت و خون» خود ما بوده و ماهیت و اصالت فرزند و پدر و مادر او را میشناسیم، از خانواده خواهر و برادر، اقوام و وابستگان میخواهند که یکی از فرزندان خود را به آنها بدهند، در این شرایط عمدتا موازین حقوقی و قانونی طی نمیشود و این مساله آسیبهای متعددی را به دنبال خواهد داشت.
خانواده اصلی کودک هم گاها تصور میکنند، در صورت اهداء فرزند به یکی از وابستگان همواره به او دسترسی داشته و در صورت تمایل میتواند کودک را دیده و دورادور مراقبت داشته باشد، اما این مساله نیز براساس مشاهدات تجربی با آسیبهای متعددی همراه بوده است.
آیا کودک چهار ساله این پرونده به باور شما باید حقیقت را بداند، پدر و مادر واقعی خود را بشناسد و همچنین فرزندان مشابه کودک پرونده ما...
ابراهیمی مقدم: در اغلب این موارد توصیه میشود که فرزند حقیقت را بداند، اما سن چهار سالگی برای فهم و درک این واقعیت مناسب نیست، در این سن کودک از قوای منطقی برخوردار نبوده و استدلالهای عقلانی نخواهد داشت و این مساله میتواند ضربههای عاطفی و روانی جبرانناپذیری را به کودک وارد کند.
این کودک عشق پدر و مادر را زیر سوال میبرد و خود را مانند یک بچه سرراهی تصور میکند. پرسش «چرا من انتخاب شدم» تا ابد با او بوده و تصور میکنند، والدین از بین سه فرزند به او علاقه نداشتهاند.
این کودکان گاها زحمات والدین رضاعی را هم زیر سوال میبرند. کودک این پرونده در صورت فهم واقعیت تصور میکند، این عمو و زن عمو به دلیل عشق به فرزندآوری او را پذیرفته و در حقیقت این علاقه را خودخواهی میبینند. این فرزندان همچنین میتوانند عشق و علاقه به خود را ترحم قلمداد کنند و مجموع این باورها سبب ترکیبی از افکار درهمپیچیدهای خواهد شد که تبعات روانی متعددی را در سالهای بعد به همراه دارد.
بنابراین این کودک باید دوران بلوغ را پشت سر گذاشته و سپس واقعیت را بفهمد. این حقیقت در دوران بحرانهای بلوغ احساس عدم امنیت شدیدی را برای نوجوان رقم میزند، اما خانواده در صورت امکان باید با یک روانشناس و مشاور برای چگونگی بازگوکردن این واقعیت باتوجه به شرایط روز، مشورت کنند.
اگر خانواده اصلی کودک فارغ از دلایل عاطفی، نظیر فقر خانواده رضاعی و آسیبهای روحی پدر و مادر خواهان بازپسگیری کودک باشند، میتوانند پیش از دوران بلوغ فرزند خود را از این واقعیت آگاه کنند؟
ابراهیمی مقدم: انتقال عجولانه این واقعیت به فرزند در درجه اول کودک را دچار آسیبهای روانی میکند. در این پرونده دلایل اقتصادی همچون دریافت یارانه فرزند توسط خانواده رضاعی مطرح شده است. وابستگی والدین به این مبلغ جزئی نشان میدهد، این خانواده در آینده به منظور حمایتهای اقتصادی فرزند میتواند با دشواری روبهرو شود، اما نباید فراموش کرد که در حال حاضر این زن و شوهر، پدر و مادر او محسوب میشوند.
به عبارت دیگر، خانواده اصلی کودک در این رابطه تعهد داده است، براساس این تعهدات اخلاقی نمیتواند به یکباره تمامی پیمانها را زیر پا بگذارد، نسنجیده عمل کند و در سالهای آتی نیز مجددا بدون در نظر گرفتن جوانب مساله، تعهدات جدیدی را بپذیرد.
توصیه آخر؛
ابراهیمی مقدم گفت: برای اقدام به فرزندخواندگی از مبادی قانونی وارد شوید، در صورت تمایل به دریافت فرزند از وابستگان نیز شرایط مربوطه را در توافقات کتبی ذکر کنید. علیرغم تمایل خانوادهها به عدم آگاهی اقوام از این جریان باید شماری از بزرگان و رازداران طایفه شاهد ماجرا و توافق ۲ خانواده باشند و از این طریق از آسیبهای احتمالی جلوگیری شود.
وی افزود: نبود این مکتوبات گاها سبب میشود، خواهر و برادر این کودک نیز در سالهای آینده او را به عنوان عضو خانواده نپذیرند. او را مستحق دریافت ارث خانوادگی ندانند و نتوانند با او ارتباط برقرار کنند. بنابراین به منظور کاهش و رفع این تبعات مخرب فرزندخواندگی باید از مراجع مورد اعتبار قانونی انجام شده و در صورت دریافت کودک از وابستگان هم مراحل حقوقی به طور کامل طی شود.
و اما هویت سجلی کودک...
یکی از سئوال هایی که ایجاد می شود این است که هویت سجلی کودک بخشیده شده به خانواده دیگری، چه می شود، سیف الله ابوترابی سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور می گوید: بر اساس قانون، خانوادهها فرصت دارند تا ۱۵ روز بعد از تولد فرزندانشان ولادت آنها را در ثبت احوال ثبت کنند. ملاک ثبت و تاریخ ولادت بر اساس گواهینامه ولادت است که از سوی بیمارستان به خانواده ها داده می شود.
ابوترابی ادامه می دهد: بر اساس ماده ۱۲ قانون ثبت احوال کشور در خصوص ثبت ولادت، ولادت هر طفل در ایران اعم از اینکه پدر و مادر طفل ایرانی یا خارجی باشند، باید به نماینده یا مأمور ثبت احوال اعلام شود و ولادت اطفال ایرانیان مقیم خارج از کشور هم به مأمور کنسولی ایران در محل اقامت و اگر نباشد به نزدیکترین مامور کنسولی و یا سازمان ثبت احوال کشور اعلام شود.
وی در مورد اینکه چه افرادی می توانند برای ثبت ولادت نوزاد و اخذ شناسنامه اقدام کنند، می گوید: پدر یا جد پدری با ارائه شناسنامه، مادر در صورتی که ازدواج او قانونی به ثبت رسیده باشد، وصی یا قیم یا امین با ارائه مدارک ذیربط، متصدی یا نماینده موسسه ای که طفل به آنجا سپرده شده و صاحب واقعه (ولادت) که سن او ۱۸ سال به بالا باشد، می توانند برای ثبت ولادت و گرفتن شناسنامه اقدام کنند.
شرایط فرزندخواندگی
شاید برخی از خانواده ها از داشتن فرزند محروم هستند و تمایل دارند از طریق راه درست کودکی را به فرزندی قبول کنند اما راه های انجام این اقدام قانونی را نمی دانند.
سامانه ملی فرزندخواندگی بهزیستی کشور فرآیند فرزندخواندگی را تسهیل کرده است این سامانه به آدرس http://adoption.behzisti.net بسیاری از مشکلات بوروکراسی در فرآیند فرزندخواندگی را رفع کرده زیرا با اجرای این سامانه فرآیند ثبت درخواست، رسیدگی، ارجاع، معرفی کودک و پیگیری های متقاضیان به شکل الکترونیکی انجام می شود.
از مزایای این سامانه می توان به این نکته اشاره کرد که همه افراد متقاضی سرپرستی کودکان چه در داخل کشور و چه در خارج می توانند از طریق این سامانه، تمام فرآیندها را از مرحله ثبت نام تا پایان به صورت الکترونیکی دنبال کنند.
متقاضیان فرزندخواندگی می توانند با مراجعه به سامانه فرزندخواندگی بهزیستی، درخواست خود را مطرح کنند. زن و شوهر بدون فرزند و زن و شوهر دارای فرزند می توانند متقاضی سرپرستی از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور باشند اما دختران و زنان بدون شوهر نیز براساس قانون جدید فرزندخواندگی از سال گذشته نیز می توانند متقاضی فرزندخواندگی باشند.
در این سامانه، هر خانوادهای از هر استان میتواند کودکان را به فرزندی بپذیرد و دیگر همانند گذشته محدودیت استانی وجود ندارد.
براساس قوانین تصویب شده مربوط به فرزندخواندگی در مجلس شورای اسلامی، مقرر شده به خانوادههای بدون فرزند، خانوادههای با فرزند و دخترانی که قصد به حضانت گرفتن کودکان بی سرپرست را دارند، فرزند خواندگی تعلق گیرد. در گذشته تمکن مالی بالایی از خانوادهها انتظار بود، اما باید توجه کرد که خانوادههای دارای صلاحیت الزاما خانوادههای پولدار نیستند و خانوادهای با تمکن مالی معقول نیز میتوانند شرایط مناسبی را برای کودکان را فراهم کنند اما در عین حال سایر صلاحیتهای اجتماعی خانوادهها مدنظر قرار دارد.ایرنا