کد خبر: ۲۸۴۳۸۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۸ - ۱۲ تير ۱۴۰۰ - 2021July 03
سیاست‌گذاری سلامت کار پییچیده‌ای است‌. بی‌توجهی به «نگاه منظومه‌ای» در این عرصه به دلیل پیچیدگی‌ها می‌تواند یک راهبرد خوب را به ضد خود تبدیل کند

شفاآنلاین>سلامت> سیاست‌گذاری سلامت کار پییچیده‌ای است‌. بی‌توجهی به «نگاه منظومه‌ای» در این عرصه به دلیل پیچیدگی‌ها می‌تواند یک راهبرد خوب را به ضد خود تبدیل کند.


به عنوان مثال خصوصی‌سازی در بسیاری از عرصه‌ها می‌تواند باعث بهبود بهره‌وری و افزایش کیفیت شود‌. این امر در بخش سلامت پیچیدگی‌هایی دارد که اگر به آن توجه نشود به ضد خود تبدیل می‌شود.

از ظرفیت بخش خصوصی باید استفاده کرد، به آن احترام گذاشت و زمینه‌های کارش را فراهم کرد اما در عین‌حال اگر راهبرد نادرستی اتخاذ شود، خصوصی‌سازی نادرست می‌تواند باعث ایجاد مشکل و رقابت‌های ناسالم بین موسسات خصوصی شده و آفات اخلاقی و حرفه‌ای به بار آورد. اگر راهبرد نادرستی اتخاذ شود. نظیر کاری که چین در دهه آخر هزاره پیشین انجام داد می‌تواند باعث شود که منابع محدودی که از منابع عمومی برای بخش سلامت اختصاص می‌یابد به هدر رود و بهره‌‌وری حتی کاهش یابد و یکپارچگی خدمات مختل شود و زمینه ساز فساد‌ شود‌. ‌تعارض منافع و در نهایت محوریت انتفاع و سود به جای محوریت سلامت جهت‌گیری‌ها را مختل خواهد کرد‌. وقتی محوریت انتفاع باشد نیاز‌های القایی و خدمات پرهزینه که تاثیری در سلامت کلی ندارند، شعله ور می‌شوند و‌ اینها می‌توانند آفات خصوصی‌سازی باشند. این به آن معنا نیست که به ظرفیت بخش خصوصی سلامت بی‌اعتنا بود و آن را درگیر برنامه‌های سلامت ننمود بلکه به این معناست که راهبرد تعامل با بخش خصوصی‌، ‌سلامت محور نه اقتصاد محور باید باشد.

بحث دیگر ، موضوع «ساختار» است که در همه سازمان‌ها مهم است‌. ساخت‌ قصر وینچستر، مثال کلاسیکی است که در خصوص اهمیت معماری در طراحی ساختار می‌زنند. صاحب شرکت تولید‌کننده سلاح وینچستر، در سن 37 سالگی کشته می‌شود. یک جادوگر به خانم خانه می‌گوید تا وقتی در خانه شما ساخت و ساز است، شما زنده می‌مانید. خانم خانه برای حفظ حیات خود به توصیه این جادوگر در این خانه کلی ساخت و ساز‌های بی‌مورد انجام می‌دهد و در نهایت یک ساختمان پیچیده تو در توی حلزونی به وجود آمده ‌که بخش مهمی از آن هیچ کارکردی ندارد. مثلا دری که به سقف باز می‌شده یا راه پله‌ای که بن‌بست است. 160 ‌اتاق، 460 درب و بیش از 5 و نیم میلیون دلار هزینه انجام می‌شود ولی یک ساختمان به درد نخور که فقط به درد بازدید سیاحتگران می‌خورد محصول کار است‌. خیلی از اصلاحات ساختاری ما نیز همین شکل است. توسعه بدون نقشه و طراحی، بدون توجه به ماموریت و نیازمندی سیستم‌های مختلف و ناسازگار.

ما در بخش سلامت بیش از پنج نرم افزار ملی داریم که با هم سازگار نیستند و امکان تجمیع‌شان هم به آسانی نیست و فقط به درد تفاخر و پز دادن می‌خورد. مثل کاخ وینچستر که قابلیت زندگی ندارد و به معماری و کارآمدی در آن ‌توجه ‌نشده است.

پس در طراحی ساختار به عنوان یک ابزار سیاستگذاری حتما باید به معماری کلان توجه کرد و انجام ماموریت‌ها و همراهی و همسویی و هم‌افزایی اجزا را مبنا قرار داد.

قایقی که پارو زنانش دو رئیس دارند و هرکدام در دو جهت مختلف پارو می‌زنند، نباشیم. بلکه یک جهت ثابت و یک هدف ثابت باشد تا‌ قایق به پیش ‌رود.

ما از بحث سیاستگذاری افزایشی صرف باید خارج شویم و فقط به افزایش بهره‌وری و بهتر کردن امور فعلی ‌توجه نکنیم بلکه در پی نوآوری و پیدا کردن راه‌های جدید برای رسیدن به اهداف هم باشیم.
از زمان تاسیس وزارت بهداشت، 80 سال تقریبا می‌گذرد‌. تا قبل از آن وزارت مثل یک دفتر در زیرمجموعه وزارت داخله (وزارت کشور) کار می‌کرد‌. سازمان تامین خدمات درمانی در سال 1352 تاسیس شد و وزارت رفاه 1353، تامین اجتماعی 1354 و ادغام اینها در هم در وزارت بهداری و بهزیستی از کارهای مرحوم دکتر شیخ‌الاسلام در زمان وزارت ایشان بود‌. بعد از انقلاب در سال 1364 وزارت بهداشت و درمان‌ تاسیس شد. در سال 1373 ‌سازمان بیمه خدمات درمانی و 1383 وزارت رفاه تاسیس شد. یعنی برگشت به سی سال قبل ‌که در دهه 90 با وزرات کار و تعاون ادغام شد. این تغییرات را وقتی نگاه می‌کنیم، مبنای هدف‌گذاری واضحی را نمی‌بینیم و اشکال وینچستر را اینجا باز مشاهده می‌کنیم.

در حال حاضر در سیاستگذاری سلامت‌ با چالش‌هایی‌ روبرو هستیم:
اول اینکه نظام‌های سلامت نسبت به گذشته پیچیده‌تر شده‌اند. اما سیاستگذاران ما هنوز ساده به مسائل نگاه می‌کنند و مداخلات موردی انجام می‌دهند‌. مداخلاتی که با نیت خیر و به به خیال خوب شدن انجام می‌شود اما باعث بدتر شدن اوضاع می‌شوند.

مثال روشن آن طرح تحول سلامت که با نگاه خیرخواهانه برای کاهش هزینه‌های سلامت مردم انجام شد اما به فاصله کوتاهی هزینه‌های بیماران افزایش پیدا کرد و بخش سلامت هم دچار ورشکستگی شد. بخشی‌ از این مسئله بر می‌گردد به نیازهای القایی، نوع سیاستگذاری در تعرفه‌گذاری و چالش‌هایی که در این زمینه وجود داشت‌. اما اصل اشکال این بود که به پیچیدگی‌های نظام سلامت توجه نشد و اینکه مداخله یک بعدی تا چه حد می‌تواند آثار مخرب بر همه ابعاد داشته باشد.

دومین مسئله توقعات زیاد و غیرواقعی و غیرقابل انجام است. نباید اهدافی را انتخاب کرد که دسترسی آن شدنی نیست. باید توجه داشت که با منابع محدود امکان ندارد به همه آنچه که مطلوب می‌دانیم برسیم. ترس از اولویت بندی نیز وجود دارد‌. بالاخره باید اولویت برای انجام کارها قائل شویم.

مساله دیگر‌ بی‌توجهی به عوامل اجتماعی موثر بر سلامت‌ است. سلامت مردم مدیون رویکرد بین بخشی و با مشارکت مردم و سایر اجزای حاکمیت ارتقا نمی‌یابد. برای ارتقا سلامت به همکاری و هماهنگی بین بخشی نیاز داریم. متاسفانه ما نه تنها در همگرایی بین بخشی ضعف داریم بلکه در جریان کرونا مشخص شد هنوز در همکاری درون بخشی هم مشکل داریم و بین بخش‌های بهداشت، درمان، دارو و حتی اورژانس هماهنگی لازم را نمی‌بینیم.

چالش دیگر این است که مدیران و سیاستگذاران دوست دارند ‌سرعت عملی برای نشان دادن کارآمدی خود انجام دهند (‌که بگویند ما ‌کاری کردیم) که این مسئله ممکن است باعث اقدامات کم فایده، بی‌فایده و حتی مضر شود. سرعت عمل وقتی خوب است که بر پایه یک مبنای استوار انجام شود والا به اقدامات سلیقه‌ای و احساسی می‌انجامد.

مساله دیگر تاکید بیش از حد بر ساختار و بی‌توجهی به چالاکی است‌. تا پرسیده می‌شود چرا فلان کار انجام نمی‌شود، گفته می‌شود ساختارش را نداریم‌. تجمیع ماموریت‌های ساختارهای موازی در سطح ستاد و واگذاری اختیارات و مسئولیت‌ها به استان‌ها اغلب مبنا نیست‌. حتی هیات امنایی شدن که می‌توانست ابزاری برای تمرکز‌زدایی ‌باشد تبدیل به امری مصنوعی شده. دستورهای مشترک دیکته شده بیشتر مصوبات را تشکیل می‌دهند و به نیازهای استانی توجهی نمی‌شود.
بی‌توجهی به ارتباط سیاستگذاری سلامت با اقتصاد سیاسی و ارتباط سیاستگذاری با مستندات و ارتباط سیاستگذاری با ارزش‌ها و باور‌ها و فرهنگ نیز باعث می‌شود سیاست‌هایی اتخاذ شود که امکان اجرا نداشته باشند.

تحلیل سیاست و تشخیص‌ خوب یا بد بودن یک سیاست بسیار مهم است‌. اما متاسفانه فرایند پایش اغلب درست نیست. نباید پایشها فقط روی فرایند‌ها تمرکز داشته باشند. باید برونداد‌ها حداقل بروندادهای مرحله‌ای،‌ حتی اگر امکان بررسی برونداد نهایی که شاخص‌های سلامت هستند نیست،‌ مورد پایش قرار گیرند.

هم باید تحلیل سیاست کرد و هم در مقام اجرا با موانع سیاست درست برخورد داشت و ‌نظارت و برخورد با متخلفین باید جز سیاست و برنامه باشد. از برنامه‌های پنهان و انگیزه‌های مالی که بعضی از افراد و صاحبان نفوذ دارند و تعارض منافع و فساد نباید غافل بود. بعضی طرح‌ها ممکن است پیشنهاد‌ شوند که ظاهر زیبایی هم داشته باشند اما یک برنامه پشت پرده‌ای دارند که منافع را برای گروه خاص رقم می‌زند .

درنهایت باید با مردم ارتباط مناسبی برقرار کنیم. نه فقط به دنبال جلب مشارکت مردم بلکه جلب رضایت مردم و ومهمتر بادی برای جلب منافع مردم کار کنیم . شرط موفقیت در این زمینه همفکری با خود مردم و توجه به نیاز های اعلامی مردم‌ در کنار نوآوری باز است‌. نوآوری باز در مقابل نوآوری بسته امکان مشارکت مردمی در نظام تصمیمگیری را فراهم می‌کند.

در شرایطی هستیم که نظام سلامت دچار پیچیدگی‌ها و ارتباطات بسیار عنکبوتی و مختلف شده است. اینکه یه نفر بیمار می‌شود کجا برود‌، چه درمانی بگیرد، هزینه‌ها را چه کسی بدهد. بیمه چه نقشی دارد و نقش وزارت بهداشت چیست، ‌کلاف سردرگمی را به وجود آورده که نیاز به اصلاح دارد. محور این اصلاح باید سیاست‌های کلی سلامت باشد که متاسفانه بیش از 7 سال از ابلاغ‌ آن گذشته ولی به طور شایسته از آن استفاده نشده است و مبنای اقدامات نبوده است.
ارکان مختلفی در این سیاست‌ها وجود دارد. برای هرکدام مسئول مشخص دارد.

مثلا پاسخگویی، خدمات مطلوب و عدالت
تولیت، تامین منابع و تدارک خدمات
کیفیت‌، جامعیت خدمات و ایمنی
کارایی، اثربخشی و بهره‌وری
و بعد نظاماتی در این سیاست‌ها مطالبه شده که 9 نظام را در این سیاست‌ها احصا کرده‌ایم که نیاز به اقدامات مشخص و در عین حال هماهنگ با هم دارد .

قالب پیشنهادی آن تاکید بر شبکه بهداشت درمانی و نظام ارجاع است. اگر اقداماتی می‌خواهد برای اصلاح نظام ارائه خدمات انجام شود باید در بازتعریف شبکه، استقلال شبکه، ارتباط بهتر شبکه با مردم و بحث نظام ارجاع و پزشک خانواده و پزشکی خانواده تمرکز یابد.کامران باقری لنکرانی، استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشکی شیراز و عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران/ روزنامه سپید
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: