کد خبر: ۲۸۰۶۱۷
تاریخ انتشار: ۲۲:۴۸ - ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - 2021May 12
اگرچه همه ما تلاش می کنیم که خودمان را به خوبی بشناسیم اما باید بپذیریم که نه تنها اطلاعات و شناخت ما از ذهن خودمان بلکه از طرز فکر دیگران هم بسیار اندک است.
شفاآنلاین>اجتماعی>در طول تاریخ، روانشناسان زیادی آزمایش‌های عجیبی انجام داده‌اند که نتایج آن ها می‌تواند شما را متعجب و انگشت به دهان کند.

به گزارش شفاآنلاین: شاید برای همه ما پیش آمده باشد که از خود سوال کنیم که چرا برخی از کار‌ها را انجام می‌دهیم؟ آیا از انجام این کارها هدف خاصی داریم؟ و یا این که چه کمکی می تواند به ما و دیگران کند؟
 
اگرچه همه ما تلاش می کنیم که خودمان را به خوبی بشناسیم  اما باید بپذیریم که نه تنها اطلاعات و شناخت ما از ذهن خودمان بلکه از طرز فکر دیگران هم بسیار اندک است. بنابراین، مدت هاست که برخی از روانشناسان به دنبال بررسی درک ما از جهان و انگیزه رفتار ما هستند و  به همین منظور، آن‌ها در پرده‌برداری از این رمز و راز گام‌های بزرگی برداشته‌اند.

در مطلب قبلی اشاره کردیم که در قرن های گذشته، آزمایش های روانشناسی مختلفی روی گفت و گوهای افراد انجام شد که  برخی از آن ها، حقایق شگفت‌انگیزی را درباره ماهیت انسان آشکار می‌کنند که در ادامه با برخی از آن‌ها آشنا خواهید شد.

ما می‌توانیم انگیزه‌های اخلاقی کاملاً متناقضی را تجربه کنیم

یک مطالعه مشهور در سال ۱۹۶۱ توسط استنلی میلگرام، روانشناس آمریکایی انجام شد و تأکید کرد که مردم تا چه حد می توانند در مقابل درخواستی که از آن‌ها می شود  و همچنین خلق و خوی خودشان ایستادگی کنند.

هدف میلگرام از انجام این آزمایش، این بود تا بینشی در مورد چگونگی جنایت‌های جنگی نازی در حین هولوکاست به وجود آورد که این کار را روی دو شرکت‌کننده امتحان کرد، یکی "معلم" و دیگری "دانش آموز".

به معلم دستور داده شد که هر بار که سؤالات را اشتباه جواب داد، شوک الکتریکی را به زبان آموز (که ظاهراً در اتاق دیگری نشسته بود و در واقع شوک به او وصل نبود) وارد کند.

میلگرام در عوض، صدا‌های ضبط شده‌ای را پخش کرد که به نظر می‌رسید زبان آموز احساس درد می‌کند و اگر "معلم" تمایل به توقف داشت، آزمایشگر او را تحریک می‌کرد تا ادامه دهد و در طول اولین آزمایش، ۶۵ درصد از شرکت‌کنندگان با وجود این که استرس زیادی داشتند و ناراحت بودند اما شوک دردناک و نهایی  ۴۵۰ ولتی را تحمل کردند. این در حالی است که این مطالعه معمولاً به عنوان هشداری تلقی می شد که از اقتدار، اطاعت کورکورانه می کرد که اخیراً Scientific American به بررسی مجدد آن پرداخته و بیان می کند که نتایج، حاکی از تعارض عمیق اخلاقی است.

اخیراً، برخی از مفسران، روش میلگرام را زیر سؤال برده‌اند؛ به طوری که یک منتقد اظهار داشت که سوابق آزمایش انجام شده در دانشگاه Yale نشان می‌دهد که درواقع، ۶۰ درصد شرکت‌کنندگان، از دستورات اجرای شوک با بالاترین دوز سرپیچی می‌کنند.

ما به راحتی با قدرت، فاسد می‌شویم

 پشت این واقعیت، یک دلیل روانی وجود دارد که صاحبان قدرت، گاهی با احساس استحقاق و بی‌احترامی نسبت به دیگران رفتار می‌کنند.

مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۳ در مجله Psychological Review منتشر شد که دانش‌آموزان را در گروه‌های سه نفره قرار داد تا مقاله کوتاهی را با هم بنویسند و طی این آزمایش، فقط به دو دانش‌آموز دستور داده شد که مقاله را بنویسند، در حالی که به دیگری گفته شد که مقاله را ارزیابی و میزان حقوق هر دانشجو را تعیین کند.

در اواسط کار آن‌ها، یک محقق ظرفی حاوی پنج کلوچه را آورد و اگرچه به طور کلی آخرین کلوچه هرگز خورده نشد‌، اما "رئیس" تقریبا همیشه کلوچه چهارم را  به صورت شلخته و با دهان باز می‌خورد.

هنگامی که محققان به مردم در آزمایش‌های علمی قدرت می‌دهند، احتمال اینکه حق دیگران را پایمال کنند، انتخاب‌های خطرناک داشته باشند، اولین پیشنهادات را در مذاکرات ارائه دهند، حرف خود را بزنند و مانند همین آزمایش برای خوردن کلوچه ای مانند کوکی بزرگ اقدام کنند، بیشتر خواهد بود.

ما به دنبال وفاداری نسبت به گروه‌های اجتماعی هستیم و به راحتی درگیر مشکلات بین گروهی می‌شویم

این آزمایش کلاسیک روانشناسی اجتماعی در دهه ۱۹۵۰ نوری را بر این مسئله تاباند که چرا گروه‌ها و کشور‌ها، درگیر تعارض با یکدیگر می‌شوند و اینکه چگونه می‌توانند دوباره با هم روابط بهتری داشته باشند و همکاری کنند.

مظفر شریف، رهبر این گروه تحقیقاتی، دو گروه از ۱۱ پسر را که همه ۱۱ سال داشتند، برای اردوی تابستانی به پارک ایالتی غار رابرز در اوکلاهما برد.

این دو گروه که نام آن‌ها عقاب‌ها بود، یک هفته را جدا از هم گذراندند و در گروه‌های خود به سرگرمی پرداختند و با یکدیگر ارتباط برقرار کردند، اما هیچ خبری از گروه دیگر نداشتند.

هنگامی که سرانجام دو گروه ادغام شدند، پسران شروع به صدا زدن یکدیگر کردند و هنگامی که در بازی‌های مختلف شروع به رقابت کردند، درگیری بیشتری ایجاد شد و سرانجام گروه‌ها از غذا خوردن با یکدیگر خودداری کردند، اما در مرحله بعدی تحقیق، شریف، آزمایش‌هایی را طراحی کرد تا سعی کند پسران را با لذت بردن از فعالیت‌های اوقات فراغت با هم آشتی دهد که این موضوع موفقیت آمیز نبود و سپس با حل یک مشکل با یکدیگر، در نهایت اختلافات را کاهش داد.

ما برای خوشحالی فقط به یک چیز نیاز داریم

مطالعه ۷۵ ساله هاروارد گرانت، یکی از جامع‌ترین مطالعات طولانی است که تاکنون انجام شده است و او ۶۸ دانشجوی کارشناسی ارشد هاروارد از کلاس‌های ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۰ (که اکنون به سن ۹۰ سالگی رسیده‌اند) را به مدت ۷۵ سال دنبال می‌کرد، به طور منظم اطلاعات مربوط به جنبه‌های مختلف زندگی آن‌ها را زیر نظر می‌گرفت و به این نتیجه رسید که عشق، واقعاً تمام آن چیزی است که حداقل در مورد تعیین شادی طولانی‌مدت و رضایت از زندگی اهمیت دارد.

جورج وایلانت، روانپزشک و مدیر قدیمی این تحقیق، به هافینگتون پست گفت که دو رکن برای خوشبختی وجود دارد: "یکی عشق است و دیگری یافتن راهی برای کنار آمدن با زندگی که عشق را از آن دور نمی‌کند. "

به عنوان مثال، یک شرکت‌کننده که قبلاً اقدام به خودکشی کرده بود، مطالعه را با پایین‌ترین رتبه برای ثبات آینده همه افراد آغاز کرد اما در پایان زندگی، او یکی از خوشبخت‌ترین‌ها بود، زیرا همانطور که وایلانت توضیح می‌دهد، "او زندگی خود را صرف جستجوی عشق کرد. "

ما وقتی عزت نفس و موقعیت اجتماعی بالایی داشته باشیم، رشد می‌کنیم

دستیابی به شهرت و موفقیت فقط تقویت نفس نیست و بر اساس نتایج مطالعه‌ای که روی برندگان جایزه اسکار انجام شده است، می‌تواند یک کلید برای طول عمر باشد.

محققان مرکز سانی بروک و کالج زنان در تورنتو دریافتند که بازیگران و کارگردانان برنده اسکار نزدیک به چهار سال عمر طولانی‌تری نسبت به آن دسته از نامزد‌های دریافت اسکار دارند که جایزه را دریافت نکرده‌اند.

دونالد ردلمیر، سرپرست این تیم تحقیقاتی در مصاحبه خود با ABC News گفته است: «ما نمی‌گوییم اگر برنده جایزه اسکار شوید، عمر طولانی‌تری خواهید داشت یا اینکه مردم باید دوره‌های بازیگری را بگذرانند. نتیجه‌گیری اصلی ما این است که عوامل اجتماعی مهم هستند و این تحقیق نشان می‌دهد که احساس عزت نفس درونی جنبه مهمی برای بهداشت و مراقبت‌های بهداشتی و همچنین روانی است.»

ما دائما سعی می‌کنیم تجربیات خود را توجیه کنیم تا آن‌ها برای ما معنا پیدا کنند

فردی که در کلاس Psych ۱۰۱ شرکت کرده است، با ناهماهنگی شناختی آشنا است؛ نظریه‌ای که حکم می‌کند انسان، تمایل طبیعی برای جلوگیری از تعارض روانی بر اساس باور‌های ناهماهنگ یا جدا از یکدیگر دارد.

در آزمایشی در سال ۱۹۵۹، لئون فستینگر، روانشناس از شرکت‌کنندگان خواست که یکسری کار‌های کسل‌کننده مانند چرخاندن گیره‌ها در یک دستگیره چوبی را به مدت یک ساعت انجام دهند و سپس یک دلار یا ۲۰ دلار به آن‌ها پرداخت شد تا به "شرکت کننده منتظر" (معروف به یک محقق) بگویند که کار بسیار جالبی است.

وظیفه کسانی که برای دروغ به آن‌ها یک دلار پرداخت می‌شد، وظایفشان از آنچه ۲۰ دلار به آن‌ها پرداخت می‌شد، لذت بخش‌تر بود، اما در نتیجه، کسانی که حقوق بیشتری دریافت می‌کردند احساس کردند که برای انجام یک ساعت کار توجیه کافی دارند، ولی افرادی که فقط یک دلار به آن‌ها پرداخت شده بود، نیاز به توجیه زمان صرف شده (و کاهش میزان اختلاف بین اعتقادات و رفتار خود) داشتند.

با انجام این تحقیق می‌شد به این نتیجه رسید که ما معمولاً به خود دروغ می‌گوییم تا جهان را مکانی منطقی‌تر و هماهنگ نشان دهیم.

ما همیشه کلیشه‌ها را باور می‌کنیم

کلیشه‌سازی گروه‌های مختلف مردم بر اساس گروه‌های اجتماعی، قومی یا طبقاتی کاری است که تقریباً همه ما انجام می‌دهیم، حتی اگر تلاش کنیم که این کار را نکنیم که این مسئله می‌تواند ما را به نتیجه گیری ناعادلانه و بالقوه آسیب‌رسان درباره کل جمعیت برساند.

آزمایش‌های جان بارف، روانشناس آمریکایی در مورد "خودکار بودن رفتار اجتماعی" نشان داد که ما اغلب، مردم را براساس کلیشه‌های ناخودآگاه قضاوت می‌کنیم و نمی‌توانیم به آن‌ها عمل نکنیم.

ما همچنین تمایل داریم به کلیشه‌هایی که برای گروه‌های اجتماعی که خود را عضوی از آن‌ها می‌دانیم، بپردازیم.

بارف در مصاحبه خود با Psychology Today اعلام کرد: «افکار کلیشه‌ای افکاری هستند که بیش از حد پیش رفته‌اند. هنگامی که از کلیشه‌ها استفاده می‌کنیم، جنسیت، سن، رنگ پوست فرد مقابل خود را در نظر می‌گیریم و ذهن ما با پیام‌هایی منفی پاسخ می‌دهد. این خصوصیات در محیط وجود ندارد و آن‌ها واقعیت را منعکس نمی‌کنند.»yjc

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: