يكي از موجبات اعتلاي لنين مقابله اش با مشي چريكي نارودنيك ها بود كه ترجمه نام سازمانشان هم دقيقا همين فداييان خلق است . تفاوت هاي اين جوانان با" فيدل" و "چه " و تفاوت هاي ايران با امريكاي لاتين از حيث سياسي و حتي از حيث جغرافيايي و اين واقعيت كه شناخت چنداني از اوضاع اقتصادي اجتماعي كشور خود نداشتند را هم بارها اشاره كرده اند
شفاآنلاین>سلامت> روز ١٩ بهمن سالروز واقعه سياهكل بود .روزي كه گروهي از چريك هاي فدائي خلق پاسگاه جنگي سياهكل را تصرف كردند دستگير كشته يا إعدام شدند . تا سال ٥٧ اين واقعه اصلا به ياد اورده نميشد انگار وجود نداشته .
چند سالي بعد از انقلاب جشن گرفته ميشد ، ان هم باشكوه.از ان پس چند پاراگراف رو به كاهش در روزنامه هاي اصلي اين واقعه را ياد ميكنند نه بيش ! واقعه سياهكل رويداد مهمي است كه تاثيرات مهمي بر وقايع بعد از خود گذاشت .اينكه مشي چريكي در ان شرايط اقدام مناسبي از سمت اين جوانان نبود و معلوم بود كه انها را به كشتن خواهد داد حرف تازه اي نيست وتكرار نخواهم كرد .تناقص اين شيوه با ماركسيسم ولو نوع لنينيستي ان -كه خو د بيش از هر خوانش ديگري از ماركسيسم اراده گرايانه است -هم اشكار است .
يكي از موجبات اعتلاي لنين مقابله اش با مشي چريكي نارودنيك ها بود كه ترجمه نام سازمانشان هم دقيقا همين فداييان خلق است . تفاوت هاي اين جوانان با" فيدل" و "چه " و تفاوت هاي ايران با امريكاي لاتين از حيث سياسي و حتي از حيث جغرافيايي و اين واقعيت كه شناخت چنداني از اوضاع اقتصادي اجتماعي كشور خود نداشتند را هم بارها اشاره كرده اند . در اين يادداشت ميخواهم از منظري ديگر به اين موضوع اشاره كنم .
جواناني كه داستان
سياهكل را افريدند از احتمال بسيار پايين موفقيت سياسي و احتمال بسيار زياد مرگ يا اسارت اطلاع داشتند .اين گروه از جوانان متعلق به بخش مدرن و تحصيلكرده طبقه متوسط بودند و اعتقاد مذهبي به پاداش اخروي نداشتند و اين رفتار چريكي هم جز در ان چند ده سال وسط قرن بيستم هميشه جزو رفتارهاي متعارف اين طبقه نبود . رفتار چريكي همواره جزو خصوصيات رفتاري طبقات روستايي بوده است كه جايگاه مستحكمي در روستا داشتند و ميتوانستند جنك هاي چريكي را تاب بياورند و از روستا ها سامان بدهند. .بنابراين از جان گذشتن اين جوانان پديده ساده اي نبود . معلوم بود ارمان هاي مدرن و انديشه هايي كه مصلحت جمع را بر مصلحت هاي فردي ترجيح ميدهند در اذهان اين جوانان به خوبي رشد يافته .اين انديشه ها انديشه هايي مدرن حاصل اخلاقياتي بسيار متحول هستند كه در صورت احساس رضايت و تعلق به اب و خاك ميتوانند شالوده اي محكم براي بنيان هر كشوري به شمار روند .به بيان ديگر خالي شدن كشور از جان هايي چنين بي قرار، بدتر از ان فرستادن اين پيام به جوان ها كه كاري به منافع و مصالح اجتماع و مردمتان نداشته باشيد تنها منافع شخصي انسان و خانواده اش اصالت دارد هيچ نتيجه اي جز سقوط اخلاقي و در نتيجه انحطاط هر چه بيشتر بنياد هاي كشور نداشت . اين پيام در كشور ما در چند ده سال گذشته هم ارسال ووهم به شدت درك شد و ريشه بسياري از اين مشكلات از انجا اب ميخورد .
اما نكته ديگر در مورد سياهكل اينكه رژيم سلطنتي با ان همه دستگاه هاي عريض و طويل اطلاعاتي و امنيتي خود با ان همه گوش ها و چشم هايي كه در ميان مردم كاشته بود يا اين طور مينماياند كه كاشته است قادر نشد پيام بسيار روشن اين واقعه را ببيند و درك كند . پيامي كه در صورت دريافت ميتوانست رژيم را از سرنگوني اي كه در كمتر از ده سال بعد انتظارش را ميكشيد نجات داده كشور را از مشكلات و عواقب ديرپايي كه ملازم هر انقلابي است برهاند .رژيم نتوانست دريابد كه وقتي چنين واكنش هاي خصمانه اي از طرف طبقات مدرن و تحصيلكرده بروز ميكند كه واكنش طبيعي اين طبقه به شمار نميرود يعني اينكه ارزوها و تمايلات و عدالت طلبي اين طبقات هيچ گونه امكان بروزي نيافته است .و حالا به جايي رسيده كه در حال انفجار است يك نشانه ديگر اينكه در حالي كه اين طبقات نيازمند گفتگو وحل تناقضات خود بابخش هاي سنتي جامعه بودند در عوض داشتند تمام جان وتوان خود را مصروف مبارزه مسلحانه با دولت مستقر ميكردند . مبارزه مسلحانه راه حلي ناپخته بود كه همزمان گروه هاي متعددي بدون اطلاع از يكديگر در پيش گرفتند ،فرزند يك تيمسار برجسته به همراه برادرزاده شاه در كوه هاي قزوين دست به مبارزه مسلحانه زدند . دكتر هوشنگ أعظمي جراح به كوه هاي لرستان زِد و.....اين همزماني معاني بسياري در برداشت اما باز هم هيچ اقدامي براي تخليه احساساتي كه در شهرها در دانشگاه ها و حتي دبيرستان ها موج ميزد صورت نگرفت . نه حزب و تشكيلاتي روا ديده شد و نه بعد از سركوب سنگين ، عفو يا نوعي اشتي ملي اعلام شد .در حالي كه تقريبا اكثريت جوانان تحصيلكرده ،بهترين هاو مسيول ترين هايشان ، هرروز به هواداري اين سازمان ها كشيده ميشدند پاسخ تنها داغ و درفش بود و بيگانه خواندن اين جوانان . انتقام گرفتن از زندانيان .
قتل يك شاعر پرشور جوان و بیگناه در برابر دوربين تلويزيون به عنوان عبرت به شيوه شاه عباس ! رژيم حتي درنيافت كه اعضا سازمان تنها بخش كوچكي از هوادارانی بودند كه مراحل دشوار هواداري و كانديد عضويت و عضويت در سازمان را ميگذراندند در همان زمان هم تعدادبسيار زيادي از جوانان و دانشجويان خواهان عضويت بودند كه به دلايل مختلف پذيرفته نميشدند . گاه حتي اين پذيرفته نشدن تحقير به حساب امده باعث مشكلاتي ميشد .شاه نه تنها هيچ فضايي نگشود بلكه برعكس اعلام حزب فراگير كرد و تحويل پاسپورت ! و تاسيس دانشگاهي all inclusive در شمال تهران در تپه هاي اوين براي انقلاب ، دانشگاهي كه با خواندن يك كتاب دانشجو ميپذيرفت و با مدرك عضويت در يك سازمان انقلابي از ان فارغ التحصيل ميشديد . شايد اگر در همان زمان اجازه مختصري داده ميشد تا تشكل هاي ملي ، چپ و سنتي هر كدام برمبنايي مستقل پابگيرند و گفتمان تاريخي و به شدت ضروري خود را از طريق روزنامه و سالن كنفرانس ولو با مختصر در گيري خياباني اغاز كنند . در اين صورت شايد چند سال بعد اين منازعه با شدت تمام از لوله تفنگ ها يا در مخفيگاه هاي سازماني با ردي از خون كه باز هم تنها خؤن به بار مي اورد صورت نميگرفت . در ان صورت شايد شاه نه به عنوان دشمن مشترك بلكه به عنوان ضامن و پاسبان اين گفتگوي مسالمت اميز جايگاهي فراتر از گفتمان در جريان ، مي يافت .
سياهكل نامه و پيامي بود از جانب مهندسان و معلمان و روشنفكران كه دانسته و با خون خود نوشتند ، اما متاسفانه گيرنده حتي پاكت نامه را هم باز نكرد ! یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی