سود بالای تجارت مواد مخدر که به تجارت سیاه یا تجارت مرگ معروف است، باعث شده تا دهها هزار نفر در سراسر جهان به استخدام این مافیا درآیند
شفا آنلاین>اجتماعی>مواد مخدر، شاید یکی از بزرگترین و پیچیدهترین مشکلات بشر امروز باشد. سر اصلی این اژدهای هفتسر، مافیای بزرگ تجارت مواد مخدر است که هزاران تونل و دالان مخفی اقتصادی در سراسر جهان دارد و هیچ کشوری تا کنون موفق نشده است ریشهی این سرطان اجتماعی را به طور کامل براندازد.
سود بالای تجارت مواد مخدر که به تجارت سیاه یا تجارت مرگ معروف است، باعث شده تا دهها هزار نفر در سراسر جهان به استخدام این مافیا درآیند. در این میان، قربانیان اعتیاد، دمدستترین و مظلومترین قاچاقچیان خردهپای کشورها محسوب میشوند و در کشور ما هم شمار زیادی از زندانیان مواد افیونی از این دستهاند.این افراد به جهت اینکه خود مصرف کنندهی این مواد هستند باید خودشان در سیستم توزیع قرار گیرند تا هم درآمدی برای مصرف داشته باشند هم اینکه افراد بالادستی به آنها مواد برای مصرف بدهند.
از طرفی، مواد مخدر، به جهت اینکه عقل و ذهن را ضایع میکند و سمت و سوی هوش مصرف کننده، تماما مصروف چگونگی بدست آوردن مواد و مصرف آن میگردد، این افراد راحتترین طعمههای مافیای مواد مرگآور را تشکیل میدهند.
جنبهی دیگر مصرف مواد مخدر که عمدتا متوجه نهادهای بهداشتی در همهی کشورهاست، مباحث مربوط به چگونگی مبتلا شدن، راههای خلاص، دلایل و عوامل ابتلا، تأثیرات مواد بر سلامت فرد، خانواده و جامعه، نحوهی پاک ماندن افراد و بالاخره، مهمتر از همه، پیشگیری از شیوع ابتلا به این بیماری خطرناک است.
هنوز هیچ محقق و دانشمندی در دنیا پیدا نشده که دلایل و عوامل ابتلا به این بیماری، یعنی سوء مصرف مواد مخدر را یک به یک احصا کرده و به قطع و یقین، آنها و نیز سهم و بخش هر عامل را تعیین نموده باشد.
در عین حال، بیشتر محققین باور دارند که عوامل ژنتیک، دلایل بیولوژیک، فاکتورهای ارثی، شرایط محیطی و بالاخره، وضعیت روانی فرد، همگی در ابتلای معتاد به سوء مصرف مواد مؤثرند.
از این میان، در برخی افراد، شرایط و زمینههای ژنتیکی بار بیشتری دارند، در بعضی اشخاص، دلایل محیطی میچربند و در عدهای از مصرفکنندگان وضعیت محیطی یا شرایط روانی مصرف کننده، بیشترین نقش را بازی میکند.
به جهت همین مولتیفاکتوریال بودن، تحقیق در مورد دلایل و عوامل ابتلا و راههای درمان فراگیر بیماری، بسیار دشوار است و عموما اعتقاد بر این است که بهترین راه برای نجات جامعه از این بلیه، پیشگیری میباشد.
در سالهای اخیر با وجود توسعهی رسانههای جمعی و در اختیار قرار گرفتن منابع مختلف دریافت آگاهی، تلاشهای پیشگیرانه از طرف نهادهای مسؤول جهانی، منطقهای و داخلی افزایش یافته و تقریبا همهی افراد حتی مصرفکنندگان، نسبت به خطرات آن آگاهی یافتهاند. اما بعضی عوامل دیگر، تأثیر قدرتمندانهای اعمال کرده و باعث افزایش مصرف شدهاند که در این میان میتوان به شیوع اختلالات و ناراحتیهای روانی، وضعیت اقتصادی اجتماعی، همنشینی فرهنگی، بیکاری بخصوص در نسل جوان و شاید از همه مهمتر، گسترش فرهنگ لذتجویی در بین نسلهای جدید باشد که عمدهترین هدف زندگی را لذت بردن از دوران حیات دنیا میدانند و برای سایر اهداف و دلایل، وزن زیادی قائل نیستند.
به عبارت دیگر، درخت اعتیاد، در فرهنگ و ملیت و نژاد و دین و سیاست هم شاخه دارد و هر کدام از این عوامل نیز به نوبهی خود در ابتلای افراد به این بلیه و بیماری، نقش دارند.
در کشور ما با اینکه آمارهای رسمی، کمتر از ۲ میلیون نفر را معتاد به مواد مخدر اعلام میکنند اما اگر واقعبینانه نگاه کنیم، باید بیش از این تعداد، معتاد در جامعه وجود داشته باشد. هر کدام از ما با نگاه کردن به دوستان، خانواده، اطرافیان و فامیل دور و نزدیک، بهخوبی میتوانیم متوجه شویم چه تعداد معتاد در بین آنها هست و چه کسانی به صورت تفننی، اعتیادی، قبل اعتیادی و یا پسا اعتیادی به مصرف این مواد عادت دارند.
با گذشت قرنها از آغاز اعتیاد به مواد مخدر، و با رد شدن از صدمین سال مبارزه با اعتیاد در ایران، هنوز هم به درستی پذیرفته و اعلام نشده که آیا اعتیاد یک بیماری است یا یک جرم، یا اینکه همزمان جرم و بیماری تلقی میشود و قربانیان این بلیه، باید هم مجازات شوند و هم درمان؟
این گونهگونی عقاید و ایدههای مسؤولان در بارهی اعتیاد، نگرشهای متفاوتی در سطح برنامهریزی، تقنین و اجرا پیش آورده و هماکنون نیز مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد.
در حالی که مراکز ترک اعتیاد زیادی از دانشگاههای علوم پزشکی، بهزیستی، استانداری و سایر نهادها مجوز فعالیت میگیرند سیاستها، برنامهها و اقدامات درمانی یا نگاهداری و سمزدایی معتادان و یا اقدامات پس از سمزدایی در این مراکز، یکسان نیست و اگر چه در قوانین کشور، مسؤولیت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی ، با وزارت بهداشت میباشد لکن به جهت تفاوت نگرشها و اختلاف دیدگاهها و نیز وجود کمبود ارتباطات میان سازمان ها، هنوز هم چندین نهاد و سازمان درگیر و دخیل در این موضوع هستند و لذا پراکندگی زیادی در باب معتادان متجاهر (به تعبیر قانون)، معتادانی که به طور اختیاری اقدام به ترک میکنند، نحوهی درمان، پروتکلهای درمانی در مراکز ترک، سیستمهای نگهداری، بازپروری، توانمندسازی و اشتغال پاکشدگان و البته نحوهی تدوین و اجرای پروتکلهای پیشگیری بین دستگاهها و نهادها وجود دارد.
برای مثال در حالی که قانونا وزارت بهداشت به عنوان متولی بحث دارو و درمان در کشور، مسؤول واردات و توزیع داروهای ترک اعتیاد است، چندین نهاد و سازمان دیگر هم در این زمینه فعالیت میکنند و به مراکز ترک اعتیاد دارو ارائه میدهند و هنگامی که خبر میرسد در سایر واحدهای اقتصادی مثل عطاریها و سوپرمارکتها و یا در مراکز پنهان و آشکار بازار سیاه دارو هم این داروها به وفور یافت میشود، همهی نهادهای مسؤول به هم نگاه میکنند و هیچکس به درستی نمیداند که نشت این داروها از کجا سرچشمه میگیرد و تنها کاری که میشود کرد این است که همه انگشت اتهام را به سمت یکدیگر نشانه میروند.
این یک بخش ماجرا است. قسمتهای دیگر این موضوع که میشود در بارهی آن ساعتها بحث و بررسی علمی نمود و آن را به یک موضوع ملی هم تبدیل کرد عبارتند از: نحوهی ورود این مواد و توزیع آنها در کشور، قاچاق و قاچاقچیان این مواد که هیچ کشوری در دنیا حریفشان نشده، تفاوتهای خطرناک مواد مخدر سنتی و صنعتی، مواد غیر قابل مصرفی همچون برخی اسیدها یا قرصها که در کمبود و یا گرانی مواد صنعتی، از آنها به عنوان مادهی مخدر استفاده میشود، و بالاخره مسائل روانی و اجتماعی خانوادههای معتادان از جنبهی قانونی و از لحاظ عرفی و روانشناسی اجتماعی. آیا به واقع، کسی هست که بگوید در یکی از موارد متعددی که مطرح کردیم، در کشور ما به یک نتیجهی متفقالقبول و همگانی دست یافته شده و دستورالعمل اجرایی یکسانی برای ادارهی آن صادر شده است؟
به نظر نمیرسد چنین باشد و به قول یکی از روانشناسان، مافیای اعتیاد، سوار بر هواپیمای مافوق صوت میتازد و لحظه به لحظه، اهداف و وسایل تازهتر و روشهای نوتری برای تورافکندن و به دام انداختن طعمههایش طراحی مینماید و در همان حال، جبههی پیشگیری و درمان، سوار بر یک قاطر چموش و کمتوان، لنگان لنگان در این مسیر پر پیچ و خم و کوهستانی، پیش میرود و گاهی هم گامی به عقب میگذارد و تأملی میکند و با این منوال، معلوم نیست چند صد سال دیگر، بتوانیم این بلیهی اجتماعی را به سطحی از غیر فراگیری برسانیم که بگوییم تقریبا ریشه کن شده یا به مرحلهی تکگیری رسیده است و البته شاید هم اصلا نرسیم.
امید است متولیان برنامهریزی و سیاستگذاری کلان کشور، با نگاهی دوباره به وضعیت مواد مخدر و معتادین به این مواد، و نیز خطرات، آسیبها و مصیبتهایی که این مواد مرگآور برای کشور و بخصوص نسل فعال ایجاد میکند فعالیتها و زمینههای کاری مملکت را بازبینی نموده و با سیاستگذاری و برنامهریزی صحیح مبتنی بر منطق و علم، به کاهش و کنترل این بیماری اجتماعی که همچون سرطانی بر کالبد جامعه دست انداخته و به نابودی حیات آن میاندیشد جدیتر از گذشته بیندیشند.
نوشته شده توسط سردبيرخبروب دا