نخست.سالهاست که ما از کمبود کارشناسان کارآمد روابط عمومی در کشور و به ویژه در بخش دولتی رنج میبریم.
دوم.متـأســــفانـه در دانشــکدههای ارتبــاطات هنوز رشته روابط عمومی آنچنان که باید و شاید جایگاه خود را نیافته؛ شاید علتش توجه بیشتر به رشته روزنامه نگاری است و شاید کمبود استادانی که در این رشته کار و تحصیل کرده باشند.
سوم.با کمبود منابع مکتوب مواجهیم، که در عرصهای چون روابط عمومی این مشکل تنها با ترجمه متون خارجی بر طرف نمیشود و باید نسبت به بومی سازی تئوریهای نوین اقدام شود.
چهارم. تربیت نشدن مدیران زبده روابط عمومی و عدم انتقال تجربهها از نقاط ضعف دیگری است که کمتر به آن توجه میشود.
پنجم. عدم وجود ارتباط منطقی بین روابط عمومیها و رسانهها باید آسیب شناسی شود؛ در غیر این صورت به معضلی تبدیل خواهد شد.
ششم.ناهمگونی فعالیت روابط عمومیها در سازمانهای گوناگون یا به بیان دیگر عدم استاندارد سازی فعالیتها را از نظر دور نداریم.
هفتم. عدم درک مدیران اجرایی از چند و چون و چگونگی فعالیتهای روابط عمومی، حرکت چرخ این فعالیت هنرمندانه را بیش از پیش کُند کرده است.
حل این معضلات نیازمند یک اراده جمعی است. به نظر میرسد انجمنهای گوناگون روابط عمومی باید گرد هم آیند و با بهرهگیری از خرد جمعی، به کمک وزارت علوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای اطلاع رسانی دولت، چارهای اساسی در این مورد بیندیشند؛ به یقین رفع این مشکلات و پویایی روابط عمومیها، به انتقال اطلاعات صحیح و ارتباط مؤثر در لایههای گوناگون جامعه خواهد انجامید.
باور من این است که هرگاه مروری بر سرگذشت سازمانها، نهادها و گروههای اجتماعی موفق ـ در هر کشوری ـ داشته باشیم، حتماً ردپای تفکر ارتباطی و روابط عمومیای کاردان را خواهیم یافت
سیدحسن قاضی زاده هاشمی
وزیربهداشت