خانواده منصوریان اولین خانواده ایرانی هستند که با کودک شیرخوار و با دوچرخه سفر میکنند چون میخواهند به همه بگویند هیچچیز مانعی برای تحقق علائق یک خانواده نیست
شفاآنلاین>
اجتماعی> توی دنیای شلوغ و پر از دغدغه امروز، یکی از بهترین اتفاقاتی که میتواند برای هرکسی بیفتد جور شدن یک سفر آنهم خانوادگی است. حالا فکرش را بکنید این فرصت را داشته باشید که ماهها با خانوادهتان در سفر باشید.
وسیله نقلیهتان دوچرخهای سبک و راحت باشد و فرزند شیرخوار و نوپایتان را هم در سفر به شهرهای مختلف ایران دنبال خودتان ببرید. این نمایی از زندگی خانواده منصوریان است. آقای «احسان منصوریان» و خانم «شیما هاشم نیا» زوج مشهدی هستند که به همراه کودکشان «ارسلان» با دوچرخه به دور ایران سفر میکنند.
به گزارش
شفاآنلاین: جدای از شعار این دوچرخهسواری و سفر خانوادگی که «حفظ آبوخاک و هوای پاک برای نسلهای آینده» است، خانواده منصوریان تلاش میکنند تا کلیشههای روزمرهای که خانوادهها را بعد از تشکیل خانواده یا بچهدار شدن از ادامه تلاشهایشان و قرار گرفتن در مسیرهای سخت، بازمیدارد از بین ببرند. آنها شهر به شهر میروند تا کسانی که آنها را میبینند بدانند که سختترین کارها هم در کنار خانواده شدنی است.
ایده یک سفر خانوادگی آنهم با دوچرخه از کجا آمد؟
من و همسرم قبل از تولد «ارسلان» هم با یکدیگر و با دوچرخه به سفر میرفتیم. اولین سفرمان یک سفر کوتاه چندروزه در قالب تور به شهر «وان» ترکیه بود. قبل از آن من خودم کوهنوردی و صخرهنوردی میکردم و همسرم هم ورزشکار و کوهپیما بود. بعد از ازدواج، سفر با دوچرخه تفریح مشترک ما شد و از خرداد سال ۱۳۹۳، اولین سفر دوچرخهای مشترکمان را شروع کردیم. تا پاییز آن سال باهم تا آنتالیا و سال بعدازآن تا استامبول رکاب زدیم. سال بعد هم شمال کشور را رکاب زدیم. همان سال همسرم باردار شد و بعد از به دنیا آمدن «ارسلان» ما تصمیم گرفتیم بازهم سفرهای دوچرخهایمان را ادامه بدهیم.
هدف سفر ما گردشگری، تفریح یا ورزش نیست. هدف ما بالاتر از اینهاست. هدف ما این است که با دیگران ارتباط اجتماعی مؤثر بگیریم و تأثیر تغییر مثبتی که ما در زندگی خودمان دادهایم را به دیگران هم انتقال بدهیم. درواقع میخواهیم دیگران را ترغیب کنیم تازندگیشان را مطابق علائق و خواستههایشان شکل بدهند.
فکر نکردید با بچه ممکن است سخت باشد یا مثلاً صبر کنید «ارسلان» بزرگتر بشود؟
اصلاً فکر و علت سفر با بچه ازآنجا آمد که اغلب مردم فکر میکنند با نوزاد یا بچه شیرخوار و نوپا نمیشود سفر کرد.
یک روز عکسهایی از یک خانواده فرانسوی را دیدیم که با دو بچه رکاب میزدند و سفر میکردند. یکدفعه این فکر به ذهنمان آمد که ما هم این ایده را در کشور خودمان اجرا کنیم و سهنفری شهرهای ایران را رکاب بزنیم و به مردم خودمان نشان بدهیم که با بچه کوچک هم میشود سفر کرد. درواقع میخواستیم بگوییم بعد از به دنیا آمدن بچه، خانواده نباید درگیر تغییر و تحول اساسی بشود و روند و شالوده اصلی خودش را کنار بگذارد. پس شروع کردیم به جمعوجور کردن تمهیدات مناسب را بتوانیم از این به بعد «ارسلان» را هم به دنبال خودمان ببریم.
تابهحال فکرش را نکردهاید که اگر بدون خانواده یا بدون بچه به سفر میرفتید راحتتر بودید؟
خب راحتتر که بودم؛ اما همسر من فقط همسرم نیست. بهترین رفیق من است. من همسرم را جدای از تنهاییهایم نمیبینم و همهجا بهطور کامل شریک هم هستیم.
اما قطعاً سفر با بچه سختیهایی خیلی بیشتری از سفر تنها یا به همراه همسر دارد. پیچیدگیهای سفر خیلی زیاد میشود. باید دائم حواستان به بچه باشد که در رفاه کامل باشد. ما جدایی از خستگیهایمان باید زمانی که «ارسلان» نیاز دارد به او سرویس بدهیم؛ مثلاً با او بازی کنیم. ازنظر برنامهریزی سفر هم با بچه نمیشود زیاد رکاب زد؛ یعنی نمیشود تا جایی که کاملاً خسته میشویم رکاب بزنیم. باید مقداری از انرژیمان را برای وقت گذراندن با «ارسلان» بگذاریم.
در وقع اینکه مسیر سفر را، ایران انتخاب کردیم و خیلی هم آرام سفر میکنیم به این خاطر است که بچه کوچک همراهمان است. اما هدف این است که به شهروندان دیگرمان بگوییم که با آمدن بچه هم میتوانیم کارهای موردعلاقهمان را انجام بدهیم.
وسیلهای که با آن «ارسلان» را جابهجا میکنید چه طور وسیلهای است؟
اسامی متفاوتی دارد اما ما به آن «تریلر» میگوییم. چهار کاربرد مختلف هم دارد. در حالت عادی میشود دوچرخ جلویش پایین باشد و مثل کالسکه از آن استفاده کرد. در حالت استفاده بهعنوان «تریلر» هم دستهای دارد که به دوچرخه و معمولاً هم به دوچرخه من متصل و به دنبال آن کشیده میشود.
داخل «تریلر» فضای بسیار امنی دارد. از نور خورشید و حشرات کاملاً محفوظ است. اگر هم هوا سرد بشود یک پلاستیک محافظ دارد که بچه را از سرما حفظ میکند. از یک دماسنج هم استفاده کردهایم که هم هوای داخل «تریلر» و هم هوای خارج از آن را و هم رطوبت هوا را به ما نشان میدهد. پایههای خطر هم در شب، جلو و عقب «تریلر» را روشن میشوند. دو پرچم روی «تریلر» نصبکردهایم که یکی از آنها عمودی به سمت جاده است و به ماشینهایی که رد میشوند هشدار میدهد که فاصله عرضی خودشان را با آن حفظ کنند.
«ارسلان» تا سه ساعت میتواند بدون خستگی توی این «تریلر» بنشیند و یا بخوابد.
وقتی «ارسلان» خسته میشود چهکار میکنید؟
معمولاً سروصدا میکند و من که به او نزدیکترم و «تریلر» را میکشم، متوجه میشوم. اینطور مواقع ما یا به او خوراکی میدهیم تا سرگرم بشود یا مدتی توقف میکنیم و اجازه میدهیم «ارسلان» پیاده بشود و کمی کنار جاده بازی کند. گاهی پیشآمده که خودمان هم بساطمان را پهن کنیم و مثلاً میان وعده بخوریم.
چرا برای سفر، دوچرخه را انتخاب کردید؟
چون دوچرخه سادهترین وسیلهای است که میشود با آن به محیط اطراف سر زد. سفر با این وسیله آنقدر ساده و خودمانی است که در شهرها و روستاهای مختلف خیلیها بخواهند با شما ارتباط برقرار کنند یا به شما کمک کنند. یکی از اصول ارتباط اجتماعی این است که انسان اجازه بدهد دیگران به او کمک کنند.
برخورد مردم با شما در مسیرهای مختلف چه طور است؟
همه اول تعجب میکنند و سؤالشان این است که «سخت نیست؟». قطعاً سفر ما نسبت به یک سفر بدون بچه سختتر است؛ اما مهم دستاورد است. ما هدف تعیین کردهایم تا سختیها برای خودمان تبدیل به دستاورد کنیم.
مردم همیشه میپرسند چه طور بچه آنجا دوام میآورد؟! یا مثلاً اینکه بچه را مرتب از این شهر به آن شهر میبرید و مدام جایش عوض میشود، برایش سخت یا مضر نیست؟ جوابی که به افراد میدهیم این است که نیاز اصلی بچه این است که با پدر و مادرش باشد و هرلحظه بخواهد پدر و مادر را در اختیار داشته باشد. ما همیشه بیشترین توجه را به «ارسلان» داریم و احساس میکنیم باقی موارد برای بچهای در سن «ارسلان» مسائل فرعی است.
حتی تغییر شرایط محیطی و مواجهشدن با افراد و مکانهای متفاوت باعث شده بچهای کنجکاو، پرطاقت و با روابط اجتماعی خوب با دیگران و بچههای دیگر و باشد.
برای شما بهعنوان یک زن و مادر این سبک زندگی سخت نیست؟
(شیما هاشم نیا) نمیشود گفت که سخت نیست. بههرحال مشقات سفر با بچه برای من هم وجود دارد؛ اما شیرینیهایش هم زیاد است. مثلاً تأثیری که این سفر روی بچه دارد و به نظر ما میآید این است که روابط اجتماعی خوبی دارد. به او خوش میگذرد و چیزهای زیادی یاد میگیرد. همین باعث میشود ما این سختیها را به جان بخریم.
از آنطرف میبینیم که نوع مسافرت ما و هدفمان روی مردمی که با آنها در ارتباطیم تأثیر داشته است. چندین نفر بودهاند که بعدها به ما پیام دادند که شما باعث شدید ما هم سراغ سفر و علائقمان برویم. وقتی این تأثیرات را میبینیم برای ادامه سفرمان مطمئنتر میشویم.
درواقع من سختیهایی که با عنوان مادر برای مراقبت از فرزندم دارم، دوری از خانواده و همه اینها را به جان میخرم چون هدف خوبی داریم. مشرق