شفاآنلاین :سلامت >اجتماعی >یادداشت >دکتر بابک زمانی ،متخصص مغزواعصاب و رئیس انجمن سکه مغزی ایران در یادداشتی به مناسبت دومین سالگرد درگذشت عباس کیارستمی نوشت:"عباس کیارستمی بیش از دیدهشدن به دیدن و نشاندادن علاقه داشت.
به گزارش
شفاآنلاین دراین یادداشت آمده است :"حدود
دوسال از درگذشت کارگردان بزرگمان، «عباس کیارستمی» میگذرد. همه ما
سروصداهای فراوانی را که در زمان مرگ او و حتی قبل از آن در مورد احتمال
قصور پزشکی به راه افتاد به خاطر میآوریم؛ هیجان هنرمندان، اصحاب رسانه و
مردم عادی را که از فقدان بخشی از فرهنگشان اندوهگین و از احتمال مراقبت
ناکافی از او به خشم آمده بودند.
در طول
دوسال گذشته بیتردید تعداد قابلتوجهی از بیماران مورد قصور پزشکی کوچک و
بزرگ قرار گرفتند. نهتنها این، بلکه بیماران بسیاری به درمانهایی نیاز
پیدا کردند که امکانش نبود. بسیاری از مردم از بیماریهایی رنج بردند و حتی
مردند که تشخیص داده نشد. چه بسیار درمانها که طبقات بالاتر اجتماعی به
آن دسترسی یافتند، اما طبقات پایین نه. در طول سال گذشته بیماران فراوانی
با امکانات محدود بیمارستانهای آموزشی و دولتی در راهروهای تنگ و اتاقهای
تنگ و تاریک آن با دشواری فراوان مورد معاینه و مداوا قرار گرفتند.
امکانات و اطلاعات در مورد بسیاری از بیماریهای اورژانس، نظیر سکته مغزی
حاد همچنان در حد بسیار پایینی قرار داشت. مراکز مناسبی برای نگهداری از
بیماران مزمن و ناتوان یا مراکز نگهداری و توانبخشی به میزان کافی تهیه نشد
و بیشمار مثالهای دیگری که میتوان بیان کرد. به نظر میرسید هنرمندان
و اصحاب رسانه با واکنشی که در مورد عباس کیارستمی از خود نشان دادند
حساسیت بالایی در مورد مسائل و مشکلات سلامت داشته باشند، چراکه به دلیل
نقش کلیدی در شکلدهی تصورات عمومی میتوانند نقشی بینظیر در رفع مشکلات
سلامت و شکلدهی درخواستهایی مناسب از دولت و جامعه بازی کنند. مگر
نهاینکه جنس بخش مهمی از مشکلات از جنس فرهنگ است؛ فرهنگی که بیمار، پزشک و
مسئول در آن اشتراک دارند. این حساسیت بالا را میشد به فال نیک گرفت.
انتظار میرفت هنرمندان، روشنفکران و اصحاب رسانه که برخلاف افکار عمومی
بهصورت فصلی به هیجان نمیآیند، نقشی روشنگر و درخواستکننده، اما به شکلی
ملایم و البته مداوم ایفا کنند.
نگارنده
شاید برای اولینبار و در زمان حیات عباس کیارستمی توجه عمومی را به مشکل
درمانی او جلب کرد و موضوع او را نهتنها برای درمان خود او، بلکه بیشتر
بهعنوان مشتی نمونه خروار و برای برشمردن مشکلات سلامت کشور مورد اشاره
قرار داد. در یادداشتی با عنوان «دیدن و دیدهشدن» گفتم که عباس کیارستمی
که بیش از دیدهشدن به دیدن و نشاندادن علاقه داشت، حالا هم با بیماری خود
به شکلی غیرمستقیم دارد به مشکلات سلامت کشور اشاره میکند. حالا با همان
لحن میخواهم بپرسم آیا در طول دو سال گذشته هنرمندان ما هم به همین دیدن و
نشاندادن ادامه دادند یا خیر؟ راستی در چند کمپین اطلاعرسانی برای درمان
سکته مغزی و قلبی حاد (بدون دریافت سکه) شرکت کردند؟ خبر دارند که در
استان سیستانوبلوچستان کمتر از انگشتان دست سکته قلبی حاد درمان شده است؟
در جستوجوی کدامیک از کمپینهای انجمنهای علمی فیالمثل در مبارزه با
مصرف قلیان و دخانیات در اماکن دربسته برآمدند و آن را تقویت کردند؟ آیا
بنیادهای بیماریهای مختلف را به انحای مختلف یاری رساندند؟ آیا بنیاد عباس
کیارستمی برای حمایت از بیماران دستگاه گوارش برای تحقیق در مورد معضلات
سلامت کشور و... بهراه افتاد؟ برای حمایت از قربانیان قصور پزشکی چطور؟
آیا این روال معمول در جوامع مدرن نیست؟ آیا درخواست برای گسترش مراکز
دولتی نگهداری بیماران و سالمندان را شنیدند؟
من
اطمینان دارم آخرین داستان غمانگیز کیارستمی که به بهایی گزاف مشکلات
سلامت را در پیش چشمها گستراند، پایان نخواهد یافت. هنرمندان و فرهیختگان
ما دارای این توان و علاقهمندی هستند که حساسیت خود به مشکلات سلامت را با
اشکالی مدرن و از نظرگاهی اجتماعی و نه انفرادی تداوم بخشند و در
حیطههایی حتی فراتر از موارد برشمرده بالا به نمایش بگذارند. بد نیست
هرسال، سالروز مرگ او را روز حساب چنین فعالیتهایی؛ مثلا «روز بیمار»
بنامیم و از خود بپرسیم؛ در سال گذشته در جهت کمپینهای یادشده تا چه حد
فعال بودهایم؟ من خود هر سال چنین خواهم کرد. برای چنین فعالیتهایی
هیچگاه دیر نیست. پزشکان و انجمنهای پزشکی آمادهاند نواحی درد و نقاط
ضعفی را که هنرمندان میتوانند بیشترین تأثیر را داشته به ایشان نشان
دهند.