اختصاص دادن روزی از روزهای سال به زن یا مرد و دختر و پسر بیانگر اینست که توجه افکار عمومی نسبت بدان جلب شود. و شرایط و اوضاع در پرتوچنین توجه و تمرکزی برای سوژههای مورد نظر بهتر گردد. روز دختر هم از آن روزاست
شفا آنلاین>اجتماعی>دختر بودن یعنی مونس پدر بودن، وردست مادر بودن، رفیق خواهر بودن و برای برادر جانشین مادر. اما دختران به بهانه دختر بودن باید هر لحظه تمامی جوانب را سنجیده و همچون یک زن میانسال رفتار، منش و گفتار معقول از خود ارائه دهند تا مورد قضاوتها و سوءتعبیرهای دیگران قرار نگیرند.
دختر بودن در کنار ویژگیهای لذت بخش اش برای فرد مسئولیتهای فراوان به دنبال دارد. روز ملی دختر بهانهای شد تا سر صحبت توصیههای کارشناسان بنشینم که دختر امروز بتواند با استفاده از رهنمودهای آنها بیش از گذشته در عرصههای مختلف موفق عمل کند.کودک انگاری مزمن دخترانمینو مرتاضیاختصاص دادن روزی از روزهای سال به زن یا مرد و دختر و پسر بیانگر اینست که توجه افکار عمومی نسبت بدان جلب شود. و شرایط و اوضاع در پرتوچنین توجه و تمرکزی برای سوژههای مورد نظر بهتر گردد. روز دختر هم از آن روزاست.
یعنی در روز دختر باید بتوان بدون بیم و خوف از دختران حرف زد و از حال و روزشان گفت و درباره بهبود وضعیت شان حرف زد. هرچند تقریبا روزی نیست که دختران سوژ ه نشریات نباشند. از آموزش و ورزش دختران گرفته تا اوقات فراغت و خشونت(Violence)ها و تبعیضهای رنگارنگ و نابرابریهای موجود و مقدورعلیه دختران موضوعاتی هستند که در فضای مجازی و در فضای غیر مجازی و در عرصه عمومی مرتب درباره شان بحث میشود.
اغلب این بحثها و گفت وگوها و راهکارها به یک نقطه ختم میشوند. و آن اینکه دختران برای حیات و زندگی صرفا بهدلیل دختر بودن نیاز به قیم و حامی دارند. از منظر حقوق خانواده و حقوق شهروندی(Citizenship rights) نگاه به دختران همچون نگاه به بیماری مزمن است. یعنی دختران را دچار بیماری توجه و مهر طلبی مزمن میدانند که نیازمند قیمو میت و حامیگری مردانی عاقل در قالب پدر یا برادرهستند که آنهارا مدیریت و اداره کنند.
نکته جالب توجه اینست که دختران هرگز بزرگ نمیشوند ودچار خرد سالی مزمن هستند. دولت قبلی لایحه داده بود که تا قبل از چهل سالگی دختران حق خروج بدون اذن پدررا ندارند.و نماینده صاحب دغدغه مسائل زنان در همین مجلس خوب طرح داده بود که دختران بشرط داشتن مدرک کارشناسی ارشد و پنج سال سابقه کار از قید اذن پدر برای ازدواج خلاص شوند.
اینها راهکارهایی است که مبتنی بر پذیرش کودکی مزمن برای دختران است. یعنی درست است که قانون دختر پانزده ساله و یا هجده ساله را بالغ و عاقل میداند و یا شرع دختر نه ساله را بالغ تلقی میکند. و بر اساس این تلقیات از دختر نه ساله یا پانزد ه ساله انتظاراتی در حد انتظارات مردان بزرگسال دارد. اما اختیارات لازم برای برآمدن از عهده این انتظارات را ازدختران دریغ میکند.
کیست که دخترکان فالفروش و متکدی و شیشه شورهای ماشین که در گرمای بالای چهل درجه در خیابانها مشغول "کار" و تلاش برای تامین معیشت خانوادههای تنگدست خویشند را ندیده باشد ؟ و یا به تازگی دخترکانی که در فضای مجازی برای تامین معیشت خویش کار میکنند را از طریق اینستا و سایر فضاهای اینترنتی نشناخته باشد؟ یا کیست که در فامیل یا بین دوستانش چند دختر سرپرست خانواررا نشناسد.
دخترکانی که فقر و گرفتاریهای خانواده به آنها اجازه نمیدهد منتظر اذن قانون جهت دادن اختیارات قانونی و حقوق شهروندی برای برخورداری از حداقلهای زندگی و رفاه بمانند و به واقع از همان دوران نابالغی مسئولیتهای اداره زندگی خویش و اطرافیان را برعهد میگیرند.از طرفی تداوم فرهنگ کودک انگاری دختران سبب تقویت این باور در دختران خانوادههای مرفه شده است.
هر قدر دختران خانوادههای تنگدست زود وارد بازار کار از نوع تیره و سیاهش میشوند. دختران خانوادههای بسیار مرفه از کودک انگاری مزمن شان لذت میبرند و برای جبران مافات ظاهرشان را تبدیل به دافهایی همچون پلنگ میکنند. از این روست که بزرگداشت دختران در فضای مجرد از واقعیت هولناکی که دختران در آن بسر میبرند مقدور نیست.آرمان- زهرا سلیمانی