تنها دو بهار را در زندگی تجربه کرده بود اما با رفتن خود زندگی را به چند کودک دیگر هدیه کرد
شفاآنلاین>سلامت> دفتر سبز زندگی این بار به نام فرشته کوچکی ورق خورد که لبخند را به چند کودک بیمار نیازمند بخشید. به گزارش شفاآنلاین، تنها دو بهار را در زندگی تجربه کرده بود اما با رفتن خود زندگی را به چند کودک دیگر هدیه کرد.ثنا تنها فرزند خانواده بود و پدر و مادر باور ندارند که صدای خندههای شیرین او برای همیشه گم شده است. تنها دلخوشی آنها در این شهر غریب وجود این دختر بود اما فرشته زندگیشان خیلی زود پر کشید. سید مرتضی حسینی پدر این فرشته کوچک از روزهایی گفت که خدا ثنا را به آنها هدیه داد. روزی که متوجه بیماری(Sickness) قلبی او شدند تلاش کردند تا کمتر شاهد درد و رنج او باشند اما تقدیر برای آنها این گونه رقم خورد تا با مهربانی و گذشت درد و رنج چند کودک دیگر را کم کنند. این پدر میگوید: من و همسرم اهل نیشابور هستیم و کسی را در شهر تهران نداریم و غریب هستیم. دو سال قبل وقتی ثنا به دنیا آمد شیرینی زندگیمان بیشتر از قبل شد. او همه زندگیمان شده بود و در کنار ثنا کمتر احساس غربت میکردیم. بعد از به دنیا آمدن پزشکان به ما گفتند ثنا به بیماری قلبی مبتلا است و مشکل جابهجایی رگهای خون رسان و سوراخی قلب دارد. شنیدن این موضوع برای ما با تعجب همراه بود زیرا در ماه هایی که همسرم باردار بود چند بار آزمایش و سونوگرافی و غربالگری انجام دادیم و در این مدت هیچ چیز مشکوکی به ما اعلام نکردند و همه پزشکان(physicians) به ما اطمینان دادند که نوزاد هیچ مشکلی ندارد. البته ما در خانواده سابقه بیماری قلبی نداشتیم و به هیچ عنوان پزشکان به ما اعلام نکردند که علت نارسایی قلبی ثنا چه بوده است.وی ادامه داد: ثنا 9 روز در آی سی یو بستری بود و پزشک معالج به ما میگفت اکسیژن خون دخترمان کم شده است. در همه آن لحظات تنها کاری که از دست ما بر میآمد دعا کردن بود و چند روز بعد به ما گفتند وضعیت دخترمان بهتر شده و میتوانیم او را به خانه ببریم. در این دو سال ثنا تحت درمان بود و تا یکسالگی نیز رشد طبیعی داشت اما از یکسالگی به بعد مشکل قلبیاش باعث شد دیرتر از همسن و سال های خودش به راه بیفتد. تنها دلخوشی من و همسرم خندههای ثنا بود و امیدوار بودیم تا وقتی بزرگتر شد با عمل جراحی بتوانیم بیماری قلبیاش را برای همیشه درمان کنیم. هر روز به شوق دیدن او از محل کار به خانه میآمدم و ثنا همیشه چشم انتظارم بود. مدتی قبل با توصیه پزشکان قرار شد ثنا تحت عمل جراحی قرار گیرد تا خونرسانی قلب بهتر شود. با توصیه پزشک او را به بیمارستان شهید مدرس بردیم. قبل از رفتن به اتاق عمل او را در آغوش کشیدم و خداحافظی کردم. ساعتها پشت در اتاق عمل منتظر بودیم و جراح دخترم به ما اطمینان داد که عمل موفقیتآمیز بوده است. اما با گذشت پنج روز ثنا به هوش نیامد. در بیم و امید بسر میبردیم و هر لحظه منتظر بودیم تا دخترمان چشم هایش را بازکند. امیدمان هر روز کمرنگتر میشد تا اینکه شب قبل از درخواست پزشکان برای اهدای اعضای بدن ثنا با همسرم دراین ارتباط صحبت کردم و به او گفتم اگر ثنا مرگ مغزی شد اعضای بدن او را به کودکان دیگر ببخشیم تا چند کودک دوباره به زندگی لبخند بزنند. روز بعد پزشک بخش پیوند بیمارستان مسیح دانشوری موضوع مرگ مغزی دخترمان و اهدای اعضای بدن او را مطرح کرد و ما از این پیشنهاد استقبال کردیم. برای من و همسرم دل کندن از دخترمان خیلی سخت بود و هنوز هم نتوانستیم به شرایط عادی بازگردیم اما همه دلخوشی مان این است که اعضای بدن او هنوز زنده هستند و لبخند را به کودکان بیمار رنج کشیده هدیه کرد.