کد خبر: ۱۸۰۸۷۶
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۲ - ۲۱ دی ۱۳۹۶ - 2018January 11
اثری که موسیقی برما دارد، بسیار متفاوت از دیگر صداهاست. حال، دانشمندان موفق شده‌اند تا دلیل علمی این رخداد را نیز بیابند.
 شفا آنلاین>اجتماعی>  وقتی موسیقی‌ای که تابحال نشنیده‌ایم را می‌پسندیم، دقیقاً در مغزمان چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، یک دانشمند دانشگاه مک‌گیل از دستگاه‌های مخصوصی استفاده می‌کند.


به گزارش شفا آنلاین: اصفهان موسیقی، با دگر اصوات متفاوت است. اثری که موسیقی برما دارد، بسیار متفاوت از دیگر صداهاست. حال، دانشمندان موفق شده‌اند تا دلیل علمی این رخداد را نیز بیابند. بوسیله‌تکنولوژی fMRI، آشکار شد که موسیقی احساسات شدیدی را در مغز ایجاد می‌کند و همبستگی بیشتری بینِ ما و دیگران بوجود می‌آورد.

والوری سلیمپور، دانشمند نوروساینس در دانشگاه مک‌گیل بر ارتباط مغز با موسیقی مطالعه می‌کند. او در این باره می‌گوید: "موسیقی بر مراکزِ احساسِ عمیقِ مغز اثر می‌گذارد. یک صدای تک تُن به خودیِ خود جذابیتی ندارد، اما اگر بتوانیم همین اصوات را به شیوه‌ای خاص بر یکدیگر سوار کنیم، احساساتِ عمیق و قدرتمندی برانگیخته خواهند شد."

موسیقی چگونه مغز را شاداب می‌کند؟

موسیقی تا چه اندازه بر مغز اثر می‌گذارد؟ سلیمپور در یکی از تحقیقاتش، مغز شرکت‌کنندگان یک آزمایش را به دستگاه‌های  fMRI متصل می‌کند و برایشان قطعه‌ مورد علاقه‌یشان را پخش می‌کند و تصاویر مغزیشان را ذخیره می‌کند. در لحظاتِ اوج موسیقی، میزان دوپامین ترشح شده در هسته اکومبنس بیشتر می‌شود.

سلیمپور در این باره می‌گوید: "این موضوع بسیار جالب توجه است، چراکه دوپامین با پاداش‌های زیستی، مثل خوراک و سکس ترشح می‌شود. مواد مخدر اعتیاد آور و قوی هم می‌توانند باعث ترشح دوپامین شوند. موادی مثل کوکائین و آمفتامین."

بخش‌ دیگری از مغز نیز در ترشح دوپامین در لحظاتی پیش از اوج موسیقی نقش دارند: هسته‌ی دم‌دار. که به نوعی در انتظار کشیدن برای لذت نقش دارد. اینطور که نمایان شده است، انتظار برای لذت نیاز به شناختِ قطعه‌ی موسیقی از قبل دارد. خاطره‌ای از دفعاتِ قبلی که به قطعه‌ای خاص از موسیقی گوش داده‌اید در ذهنِ شما نقش می‌بندند و مغزتان در دفعاتِ بعدی انتظار لحظات اوج آن اثر را می‌کشد. این ترکیب منحصربفردِ انتظار و لذتِ آنی، می‌تواند توضیحی باشد بر اینکه ما از نظرِ زیست‌شناختی تمایل داریم تا به موسیقی خاصِ خودمان گوش دهیم.

اما وقتی موسیقی‌ای که تابحال نشنیده‌ایم را می‌پسندیم، دقیقاً در مغزمان چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ برای یافتنِ پاسخ این پرسش، سلیمپور مجدداً از دستگاه‌های fMRI استفاده می‌کند. اما این‌بار شرکت‌کنندگان به موسیقی‌ای که نمی‌شناسند گوش فرامی‌دهند. او به شرکت‌کننده‌ها مقداری پول می‌دهد تا شرکت‌کننده‌ها با آن پول، موسیقی‌ای که پسندیدند را خریداری نمایند.

با آنالیز تصاویر مغزی شرکت‌کننده‌ها، سلیمپور متوجه شد شرکت‌کنندگان پول خود را برای موسیقی‌ای خرج کرده‌اند که منجربه ترشحِ بیشترِ دوپامین در هسته اکومبنس شده است. اما اینبار متوجه ارتباط بیشترِ بین هسته اکومبنس با ساختار‌ها و قشرهای بالاتر مغزی که مسئول شناسایی الگو، حافظه‌ی موسیقیایی و پردازش احساسات هستند، شد.

این موضوع نشان می‌دهد که گویا وقتی به قطعه‌ای از موسیقی برای اولین بار گوش می‌دهیم، مغز ما در مدارهای حافظه‌ای خود جست‌وجو می‌کند تا الگوهای مشابه را شناسایی کند تا بتواند مسیری که آن آهنگ جدید در ادامه پیش می‌گیرد را پیشبینی نماید. اگر صدای موسیقی برای فرد زیادی جدید و بیگانه باشد، مغز موفق به شناسایی الگو نمی‌شود، و به همین دلیل فرد آن موسیقی را نمی‌پسندد – یعنی ترشح دوپامین صورت نگرفته است.

اما کافیست که آن موسیقی جدید برای فرد، الگویی آشنا و قابل شناسایی داشته باشد، همین امر کافیست تا مغز بهتر بتواند اوج‌های موسیقی را پیشبینی کند و به همین دلیل، آن موسیقی را بیشتر می‌پسندد. ترشح دوپامین وقتی صورت می‌گیرد که این پیشبینی‌ها تا حد خوبی درست از آب در بیایند، یا حداکثر تا حدودِ غیرقابل تشخیصی تغییر کنند.

 

سلیمپور در این باره می‌گوید: "کمی شبیه به سوار ترن هوایی شدن است. شما می‌دانید قرار است چه اتفاقی رخ دهد، اما با این وجود ترن شما را متعجب می‌کند و شما از این موضوع لذت می‌برید."
 

سلیمپور معتقد است ترکیبِ انتظار و لذتِ آنی می‌تواند توضیح مناسبی برای عشقِ ما به موسیقی، با وجود اختلاف سلایقِ زیاد بین افراد باشد. سلیقه‌ی موسیقی هر فرد تا حد زیادی به الگوهایی که مغزِ او با آنها خو گرفته مرتبط است. احتمالاً دلیلِ شهرت موسیقی پاپ باید همین باشد – چراکه خیلی قابل پیشبینیست حتی اگر برای اولین بار آن را بشنوید – و اینکه موسیقی جز، با آن ریتم‌های پیچیده‌اش، سلایق خاص‌تر را به خود جذب می‌کند. از طرف دیگر، مردم خیلی زودتر از موسیقی پاپ خسته می‌شوند، و دلیل این موضوع نیز همان دلیلِ شهرتش است – موسیقی پاپ می‌تواند زیادی قابل پیشبینی شود.

کشفیاتِ او می‌تواند توضیح مناسبی برای موضوع دیگری نیز باشد. افراد، آهنگی را که شنیده‌اند بارها و بارها گوش می‌دهند و مجدد از آن لذت می‌برند. گویا ضربه‌ی احساسیِ یک آهنگ به قدری قدرتمند است که می‌تواند برای سالیان سال، بازسازی شود.
 

سلیمپور می‌گوید: "اگر از شما می‌خواستم تا خاطره‌ای از دوران دبیرستان خود برایم بگویید، به راحتی شروع می‌کردید به تعریف کردن. اما اگر به موسیقی‌ای که به دوران دبیرستانتان مربوط می‌شود گوش دهید، همان احساسات مجدداً برایتان تداعی می‌شوند."
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: