ذهن انسان بر اساس اصل لذت عمل میکند
روانکاوهای سبک قدیم یا اصطلاحا فرویدیها
باور داشتند که ذهن انسان
روانکاوهای سبک جدید یا به اصطلاح تحلیل تبادلی میگویند که کودک درون، دنبال لذت و فرار از درد است ولی بخش بالغ شخصیت لذت را توصیه نمیکند و گاها تقبیح هم میکند. یعنی کسی که دنبال لذت است، از کودک درونش تبعیت میکند.
البته روانکاوی تا به امروز یازده مکتب شناخته شده دارد که هر کدام آمدهاند و با استفاده از دانش قدیمترها دیدگاهی یا شیوهای را اضافه کردهاند.
روانشناسهای امروزی هم، که بیشتر سرگرم مدیریت استرس هستند و به هر شکل در جهت مدیریت استرس دنیای امروز حرکت میکنند، طبعا لذت بردن از زندگی و فرار از رنج را تبلیغ میکنند. برای همین هم هست که با شیوههای گوناگون سراغ استرس رفتهاند و انواع ریلکسیشن (آرام تنی)، مثبت کردن فضای ذهن یعنی تخلیهی فضای ذهن از افکار منفی و مثبتاندیشی و... هزاران هزار نکته و شیوه در این میان به وجود آمده و دائما هم در حال تزاید است.
نتیجتا اگر از این مناظر به موضوع لذت بردن از زندگی نگاه کنیم، نتیجه این میشود که انسان اگر از زندگی لذت نبرد، یعنی بر خلاف ذات خود عمل کرده است و از سویی دیگر کودک درونش را سرکوب کرده و از طرفی هم اسیر استرس شده و نتوانسته آن را مدیریت کند.
پس لذت نبردن از زندگی محصول دوری از فطرت، سرکوب کودک درون و عدم مدیریت استرس است. طبعا هر جامعهای که مردمانش به این سمت رفتهاند، دچار مشکل لذت نبردن از زندگی هستند.
اما در این میان چند نکته قابل طرح است: اولا، هیچ یک از مکاتب روانشناسی و روانکاوی برای لذت قائل به تجاوز از حدود اخلاق و قانون نیستند. نتیجتا لذت بردن به معنای بیبند و باری و هرج و مرج و تجاوز به حقوق دیگران نیست.
ثانیا، لذت یک پدیدهی ذهنی است پس عینیت محض ندارد (یعنی شاید داشته باشد و شاید نداشته باشد و عینیت برای لذت شرط نیست) و نتیجتا به راحتی قابل دسترسی است. یعنی برای لذت بردن از زندگی امکانات مادی شرط لازم و کافی نیست. پس امکانات مادی را نمیشود برای لذت از زندگی جزء علل دانست.
سلامانه
دکتر فرشاد نجفیپور، روانشناس و استاد دانشگاه