مراجعه کننده اي داشتم که دکتري مردمشناسي داشت اما با اين حال، به مدت دو سال بدون آنکه براي درمان ناراحتي روحياش به پزشک مراجعه کند، از عطاريها، طب سوزني و داروهاي بهاصطلاح خانوادگي استفاده ميکرد که باعث کندشدن روند درمان در مراحل بعدي روبهرو شده و درنهايت مسموم شده بود.
شفاآنلاین>سلامت>در مطلبی که به قلم یک روانپزشک منتشر شد به مشکلات بیماران روانی اشاره شد.
وی نوشت:مراجعه کننده اي داشتم که دکتري مردمشناسي داشت اما با اين حال، به مدت دو سال بدون آنکه براي درمان ناراحتي روحياش به پزشک مراجعه کند، از عطاريها،، طب سوزني و داروهاي بهاصطلاح خانوادگي استفاده ميکرد که باعث کندشدن روند درمان در مراحل بعدي روبهرو شده و درنهايت مسموم شده بود.
در ماه اخير يکي از مراجعهکنند گانم، زني 45 ساله خانهدار بود که به گفته همسرش، بيش از سه سال از اختلال افسردگي (شايعترين و اولين اختلال رواني اين روزهاي جامعه ايران) رنج ميبرده و با اين حال، همسر و فرزندانش موفق نشده بودند که او را راضي کنند از مشاور يا روانپزشک کمک بگيرد.
به گفته خود بيمار، او در ابتدا سعي کرد با داروهاي گياهي بر بيماري افسردگياش غلبه کند. با مراجعه به عطاري و گفتن شرح حال خود، عطار به او پيشنهاد دمنوش سنبلالطيب، زعفران بهعنوان گياهي خوابآور و علف چاي را تجويز ميکند.
ناگفته نماند اين سه دسته داروي گياهي و شايد برخي ديگر از درمانهاي غيرشيميايي براي تسکين استرس، اضطراب موقتي در روز بسيار مناسب باشند اما کسي که چه از لحاظ بيولوژيک و چه رواني دچار بيماري افسردگي مزمن است، استفاده از اين گياهان آرامبخش بر او هيچ تأثيري ندارد؛ البته نميتوان منکر اين قضيه شد که بسياري از داروهاي شيميايي براي اختلالات گوناگون، عوارض متعددي چون بياشتهايي يا کماشتهايي، تغيير وزن، بيخوابي يا پرخوابي و... دارد اما در کنار تجويز اين داروها، پزشک معالج موظف است هر چند ماه يکبار از بيمار برگه جواب آزمايش خون بخواهد؛ البته اين امر متأسفانه در بسياري از پزشکان رعايت نميشود.
از آنجا که هيچکدام از داروهاي گياهي روی اين خانم تأثير نداشته و نتيجه مطلوبي برايش به ثمر نرسانده، قدم بعدياش، شروع به درمان خودسرانه داروهاي خوابآور بوده است. با خاله و دايي مشورت کرده و هرکدام به فراخور اينکه بيماري بوده که فلان دارو را مصرف کرده و سريع هم خوب شده، داروهاي متفاوتي را به ايشان پيشنهاد ميدهند.
اي کاش اين جامعهپذيري براي اعضاي خانواده و اقوام صورت گيرد که اگر عزيزانشان به دردي مبتلا هستند، برايشان دارو يا فلان کار و روش را تجويز نکنند بلکه بهترين کاري که ميتوانند انجام دهند، دادن شماره تلفن يک پزشک متخصص در زمينهاي که فرد با آن مشکل دارد، است.
بسياري از داروهاي خوابآور، تنها مشکل بيخوابي را حل ميکند و فرداي آن، فرد با بيحوصلگي، کوفتگي و خستگي از خواب بيدار ميشود و درست مانند کسي است که سردرد دارد و هرروز مسکن ميخورد و دردش بهطور موقتي تسکين میيابد اما فرد بهدنبال ريشه اين درد نميرود؛ آيا ميگرن دارد؟، آيا از درد سينوز رنج ميبرد؟ دچار ورم مغزي یا چشمانش کمسو شده؟ و... . درمورد اختلال افسردگي هم به همين منوال است.
پزشک در ابتدا بايد ريشه افسردگي را دريابد و برحسب آن، دارو را با توجه به جنسيت، شاغل بودن و ساير نشانههاي بيماري و شرح حال از بيمار تجويز کند؛ البته تأکيد ميکنم در زمينههاي اختلالات روحي و رواني، قطعا روانپزشک ميتواند دارو تجويز کند، نه رواندرمانگر يا مشاور. ازاينرو، بيماري که تحت درمان دارويي است، به هيچ عنوان نبايد از مشاور در مورد دوز دارو، عوارض آن و... سؤالي کند. متأسفانه نمونه مورد نظر ما همچنان به مدت یک و نیم سال به خوددرماني ادامه داده است. داروهاي آرامبخش، انواع و اقسام متفاوتي دارند که هرکدام با يک دوز مشخص تجويز ميشوند.
اين خانم علاوهبراينکه شبها از اين قرص آرامبخش استفاده ميکرده، براي خواب بعدازظهريشان نيز با دوز بالا اين قرص را مصرف ميکند که بعد از مدتي، نتيجه نميگيرد و نميتواند بخوابد؛ در نتيجه قرص قبلي را با دارويي ديگر همزمان خورده و اگر يک روز ديرتر اين قرصها به دستش ميرسيد يا برايش مهماني ميآمد و... درکل نميتوانست در آن روز داروهايش را مصرف کند، بدنش به رعشه و لرزه ميافتاد که در اينجا، ما پزشکان بهاصطلاح ميگوييم فرد معتاد به اين قرصها شده است. به هرحال، در بخشي از قرصهای آرامبخش و خوابآور، داروهاي ترکيبي اعتيادزا استفاده ميشوند؛ بهعنوان مثال، تمامي قرصهاي «پام»دار مانند ديازپام، لورازپام و... براي همين فرد، هرماه يا حتي هر دو هفته يکبار بايد تحت نظر پزشک باشد که اگر اين نشانهها را ديد، بلافاصله دوز آن را تغيير دهد يا جايگزين کند. در چنين شرايطي که اين خانم ديگر قادر نبوده از شدت بيحالي روي پاي خود بايستد، او را به مطب آوردهاند. با توجه به شرح حالي که از او و همسرش گرفتم، فورا از آنها آزمايش آنزيم کبدي خواستم که متأسفانه نتايج آزمايش، از بالا و پايینشدن آنزيمهاي کبدي خبر ميداد و بهشدت کبد اين خانم آسيب ديده بود. ايشان را به پزشک متخصص کبد معرفي کردم تا بدنشان سمزدايي شوند و بعد از دوره درماني جسمانيشان، درمان افسردگي را شروع کنم.
از اين نمونهها بهشدت در مطبها رايج است و تنها مختص به مطبهاي روانپزشکي نيست. از پزشک عمومي گرفته تا متخصص قلب، همگي بر اين اعتقادند که برخي از بيمارانشان خودسرانه به دوز دارو دست ميزنند، از عطاريها کمک ميگيرند، دارو را قطع کرده و زماني که حالشان بد شد، مجددا مصرف آن را شروع ميکنند و در نهايت هم به پزشک معالج ميگويند: «ما هنوز بهتر نشديم.» اگر اجازه داده شود که پزشک معالج بنا بر شرح حال بيمارش دارو تجويز کند، مسلما روند درماني بهتر ميشود. شما در نظر بگيرید فرد در مورد ريزش مو، آکنههاي صورت، سرماخوردگي، سرفههاي شديد، چاقي يا لاغري و... خودسرانه دارو استفاده ميکند. يکي از معضلات ديگر، وجود اينترنت در اين مواقع است. ما دارو را تجويز کردهايم بيمار بلافاصله به خانه ميآيد، نام دارو را سرچ ميکند و حداقل صد صفحه درمورد دارو از ويکيپديا تا نظرات رايج مردم را پيدا ميکند. من اين حق را به بيمارم ميدهم که با خواندن اين هجمه گسترده از اطلاعات گيج شود اما از آنها درخواست ميکنم، لطفا به اين صفحات رجوع نکنيد زيرا هرچيزي که نوشته شده، حتما از اعتبار و پايايي بالا برخوردار نيست. درمورد اختلالات رواني، اين قضيه بسيار شايع شده است. گاهي بيماري داريم که بهشدت از اختلال دوقطبي رنج ميبرد اما من درباره تشخيصم به او چیزی نميگويم؛ فقط خانوادهاش را در جريان ميگذارم زيرا تجربه نشان داده در ابتدا فرد فورا نام بيمارياش و پس از آن، داروهايش را در فضاي اينترنت جستوجو ميکند.
مراجعه به روانپزشک جدي گرفته شود
يکي از مسائلي که جدي گرفته نميشود، اين است که 25 درصد از جامعه ايران، دچار اختلال رواني هستند؛ البته اين آمار تا دو سال گذشته معتبر بوده و اين روزها، خبر از آن ميدهند که 34 درصد از ايرانيان اختلال رواني دارند؛ يعني از هرسه نفر، 02/1 نفر بهداشت روانش در معرض خطر بوده که اين آمار در سطح جهان بسيار نگرانکننده است و اينکه چه عواملي سبب شده تا بهداشت روان افراد درمعرض خطر باشد، بحث ما نيست. زماني که صحبت از اختلال ميشود، نبايد به شوخي از آن گذشت. اختلال، همان بيماري است اما چون مردم از نام «بيماري رواني» واهمه دارند، ما روانپزشکان ميگوييم: «اختلال رواني.» با همه اين تفاسير، تعداد بسيار کمي از افراد که دچار اختلال رواني از افسردگي تا پارونوئید و اسکيزوفرني هستند به روانپزشکان مراجعه ميکنند. از اين 34 درصد شايد 10 درصد تحت معالجه قرار گيرند که در ابتدا به مشاور مراجعه کرده و مشاور برحسب حال بيمار، او را به روانپزشک معرفي کرده که بخشي از آنها ميروند و بخشي به روانکاوي ادامه ميدهند، درحاليکه تجربه ثابت کرد که رواندرماني به همراه دارودرماني در اختلالات رواني بسيار مؤثر است. آن بخشي هم که نميروند، همانهايي هستند که خودسرانه دارو مصرف ميکنند و در اينجاست که ما نميدانيم داروخانهها مقصر هستند یا نزديکان، عطاريها و...، حتي گفته ميشود برخي از اين افراد به طور مثال نام قرصي را شنيدهاند به پزشک عمومي مراجعه کرده و از آنها ميخواهند که اين دارو يا داروهايي مشابه آن را برايشان تجويز کند. اين بيمار به جاي آنکه سراغ پزشک عمومي برود، ميتواند از روانپزشک کمک گيرد اما بارها مراجعان در ابتدای ورودشان به مطب ميگويند؛ «ما رواني نيستيم»، «فقط وسواس داريم» يا «اعتمادبهنفسمان پايين است» يا «کمي افسرده هستيم» و... نيازي نيست که مراجعی انگ «رواني» بر خود بزند. همانطور که جسم به مشکل برميخورد، روح و روان هم ممکن است دچار مشکل شود. روح و روان اگر سالم باشد، بهتبع بسياري از مشکلات روانتني از بين ميرود.روزنامه وقایع اتفاقیه