عاشق شدن یک فرایند شیمیایی است. وقتی فردی عاشق میشود، مجموعهای از واکنشها در بدن او رخ میدهد. ب
شفا آنلاین:هلن فیشر (Hele- Fisher)، متخصص انسانشناس بیولوژیک دانشگاه روتگر
نیوجرسی، یکی از سرشناسترین محققان موضوع عشق در سطح جهان است. از او
کتابهای متعددی در این مورد به چاپ رسیده که از جمله آنها میتوان به
«آناتومی عشق» و «جنس قوی» اشاره کرد. یکی از آخرین کتابهای او با عنوان
«چرا عاشق میشویم؟» به موضوع عشق، شکست در عشق، و نقش هورمونها در این
مورد میپردازد. در ادامه با خلاصهای دراین باره آشنا میشویم.
به گزارش
شفا آنلاین:عاشق
شدن یک فرایند شیمیایی است. وقتی فردی عاشق میشود، مجموعهای از واکنشها
در بدن او رخ میدهد. به عقیده کارشناسان این تغییر و تحولات شیمیایی
تضمینکننده بقای گونه انسانهاست. نشانههای عاشق شدن، شبیه بروز علائم
بیماریها، بهوضوح قابلشناسایی است؛ از عرق کردن دستها گرفته تا از بین
رفتن اشتها و حس سرخوشی و همچنین سرخ شدن گونهها و تپش قلب. عشق مراحل
مختلف دارد. شروع شدن هرکدام از این مراحل با ترشح مجموعهای از مواد
شیمیایی همراه است که واکنشهای فیزیکی خاصی را سبب میشود. هلن فیشر معتقد
به سه مرحله در عشق است که هر کدام از این سه مرحله تاثیرات متفاوتی برمغز
دارد:
شهوت: شهوت یا چیزی که میل جنسی انسانی هم خوانده میشود و نسبت به افراد زیادی ایجاد میشود.
عشق پرشور: فرد روی یک نفر خاص متمرکز میشود و این فرد برای او جایگاه ویژهای پیدا میکند.
وابستگی: سطح اضطراب پایین آمده و فرد حس پیوند عمیقی با فرد مقابل خود پیدا میکند، پیوندی ماندگار.
این مراحل عشق میتواند در یکزمان برای یک نفر و یا در مقاطع زمانی مختلف برای افراد متفاوت حس شود.
عشق
پرشور: مرحله عشق پرشور همان مرحلهای از عشق است که «عشق ماهعسلی»
خوانده میشود. افراد در این مرحله از عشق با خوب پیش رفتن اوضاع در کنار
هم هیجان و انرژی بالایی را تجربه کرده و در مواقع ناسازگاری و اختلاف،
دچار ناراحتی میشوند. این به خاطر این واقعیت است که عشق بر همان
قسمتهایی از مغز اثر میگذارد که در مواقع انگیزه و تحریک تاثیر میبیند.
عشق یک سیستم پاداش قدیمی برای انسانهاست. این حس طوری رشد کرده است که
فرد طرف مقابل خود را برای مدتی طولانی تحمل کرده و بتواند تولیدمثل کند.
اما باید بدانید این پدیده جادویی عاشق شدن با عوامل درونریز مختلفی تنظیم
میشود.
هلن
فیشر و همکاران او به خاطر ویرانگریهایی که عشق میتواند ایجاد کند، به
این موضوع علاقهمند شدهاند. آنها هفده نفر که شدیدا عاشق بودند را تحت
آزمایش اسکن مغز MRI قراردادند تا دو فرضیه را بررسی کنند: اول اینکه
میخواستند بدانند که عشق مسیرهای دوپامینرژیک قشری بالا را نیز درگیر
میکند یا نه و دوم اینکه میخواستند بدانند که عشق حسی خاص است یا رفتاری
هدفمند که منجر به احساسات مختلف میشود. 10 زن و 7 مرد ۱۸ تا ۲۶ ساله
موردمطالعه قرار گرفتند. با هرکدام از شرکتکنندهها بهطور اختصاصی مصاحبه
شد تا شدت و طول مدت رابطه عاشقانه آنها ارزیابی شود.
بعدازاین
پرسشنامهها و مصاحبهها، مغز این شرکتکنندهها برای مدتزمانی مشخص که در
طول آن ابتدا بهعکس عشق خود و بعد عکس یک فرد کاملا غریبه خیره نگاه
میکردند، اسکن شد. این محققان فعالیتهایی در قسمتهای مختلف مغز مخصوص
عشق آن فرد مشاهده کردند. سمت راست قسمت میانی بطنی یکی از بخشهای مرکزی
بوده که با نگاه کردن بهعکس معشوق به فعالیت افتاده است. این دقیقا بخش
دستگاه پاداش در مغز است که طی تحریک، توجه دقیق و انگیزه برای دریافت
پاداش فعال میشود. بااینکه فیشر و همکاران او از جمعیت بسیار کوچک ۱۷ نفره
که همه علاقهمند به جنس مخالف و در یک محدوده سنی و از پیشینه یکسان
بودند استفاده کرده است، اما فرضیههای آنها درست از آب درآمده و عشق بخشی
از یک دستگاه پاداش بزرگتر در مغز مشاهده شد که موجب بروز احساسات مختلفی
در فرد میشود. عشق یک احساس ابتدایی نیست بلکه به افراد پاداش میدهد که
تلاش کنند نسبت به شریک عشقی خود وابستگی ایجاد کنند و به بقا و تولیدمثل
آنها کمک کند.
انتقالدهندههای
عصبی: انتقالدهندههای عصبی هورمونهایی مثل دوپامین، سروتونین،
اکسیتوسین، وازوپرسین و تستوسترون هستند که آنها هم نقش مهمی در احساسات
مختلف افراد در عشق ایفا میکنند.
دوپامین
که یکی از این انتقالدهندههای عصبی است، مسئول احساسات پاداشدهندهای
است که بعد از غذا خوردن یا برقراری رابطه جنسی احساس میکنید. دوپامین
موجی از مواد شیمیایی را به درون مغز هدایت میکند که به بدن اطلاع میدهد
رفتار ما تقویتکننده تناسبانداممان است. درعینحال، موجب بروز احساس خوب
در ما شده و به ما انگیزه میدهد در آینده نیز آن رفتار را تکرار کنیم.
ترشح دوپامین موقع عاشق شدن افراد افزایش مییابد. به علاوه، هرچه کارهای
جدیدتری با شریک عشقی خود انجام دهند، دوپامین بیشتری تولید خواهند کرد.
سروتونین نیز در تجربه عشقی دخیل است. این هورمون مسئول احساس سلامت، تنظیم
حال و هوا و خلقوخو، اضطراب، اشتها و خواب میشود. سطح سروتونین در عشق
پایین میآید. علاوه بر این، در افرادی که از مشکلات اضطراب مثل اختلال
وسواس رنج میبرند نیز پایین است.
دانشمندان معتقدند که این نشان میدهد
چرا کسانی که عاشق میشوند نسبت به فرد مقابل خود احساس وسواس و تعصب پیدا
میکنند و احساس میکنند باید دفعات متوالی در طول روز با او تماس گرفته و
صحبت کنند.
همچنین این افراد ممکن است دچار کمخوابی و بیاشتهایی شوند که
با کاهش سروتونین در بدن قابل توجیه است. اکسیتوسین نیز نقشی اساسی در
احساس عاشقی دارد زیرا این هورمون به هورمون پیوند معروف است. این هورمون
نیز مسئول احساس اعتماد، وابستگی در دوران به دنیا آوردن فرزند و دوران
کودکی و رفتارهای همدلانه و دلسوزانه است که بعد از ارگاسم نیز ترشح
میشود. این هورمون برای تقویت و حفظ پیوندهای اجتماعی نیز تولید میشود.
با ترکیب این هورمونها، به آن هجوم دوپامین که با دیدن معشوقمان به ما دست
میدهد معتاد میشویم و همین باعث میشود بخواهیم او را بارها و بارها
ببینیم و دوست نداریم از او جدا شویم. عشق هزاران سال است که در میان
انسانها اتفاق میافتد. در طول نسلهای مختلف تغییر کرده است تا تولیدمثل
را تقویت کند. در فرهنگهای مختلف به طرق مختلف تجربه میشود، اما در
ابتداییترین صورت ممکن آن، برای ایجاد پیوند و ارتباط قوی بین انسانها
استفاده میشود.سپید