شفاآنلاین>اجتماعی>تناسب و هماهنگی بین زن و مرد برای سازگاری در زندگی زناشویی امری اجتناب ناپذیر است.
تناسب و هماهنگی
در ازدواج در ابعاد مختلفی باید مد نظر باشد، نظیر تناسب در سطح تحصیلات،
تناسب خانوادگی، تناسب سنی، تناسب فکری و عقیدتی، تناسب در باورهای دینی
و... . در این میان تناسب سنی زن و مرد یکی از مهمترین تناسبهاست که نقش
مهمی در زندگی مشترک ایفا میکند. برخی متخصصان فاصله سنی دو تا چهار سال و
گاه چهار تا هفت سال را فاصله سنی مناسب بین زن و مرد در ازدواج میدانند.
شواهد حاکی از آن است که علت بسیاری از ناسازگاریها در زندگی مشترک عدم
تناسب و ناهماهنگی سنی بین زن و مرد است. برخی شنیدهها حاکی از آن است که
ازدواج زنان جوان با مردان مسن در جامعه ایران رو به افزایش است. اگر
ازدواج زنان جوان با مردان مسن بر مبنای عشق و صمیمیت و تعهد باشد و سایر
شرایط و زمینههای ازدواج نیز بدون مشکل باشد میتوان از تفاوت سنی چشمپوشی
کرد و به این ازدواج نگاهی خوشبینانه داشت، اما در صورتی که ازدواج زنان
جوان با مردان مسن صرفا بر پایه نیاز مادی شکل گیرد و سایر شرایط و
تناسبها در ازدواج مد نظر نباشد نمیتوان به آینده چنین رابطه ای امیدوار
بود. به نظر میرسد واکاوی این موضوع و پرداختن به علل گسترش این پدیده در
جامعه و توجه به پیامدهای فردی و اجتماعی آن میتواند گامی مهم برای
برنامه ریزی و پیشگیری از شیوع این پدیده و پیامدهای منفی آن باشد.
ازدواج برای رهایی از فقر
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عوامل ازدواج زنان جوان با مردان مسن فقر
است. ازدواج زنان جوان با مردان مسن تحت تاثیر عامل فقر گاه صرفا با اجبار
خانواده و بدون رضایت زن جوان صورت میگیرد و گاهی نیز زنان جوان تحت تاثیر
فقر، خود دست به انتخاب زده و برای رهایی از فقر و پیامدهای آن همسو با
خانواده با رضایت کامل وارد چنین رابطه مشترکی میشوند. عامل دیگر در گرایش
زنان جوان برای ازدواج با مردان مسن تغییر ارزشها در جامعه است. اگر در
جامعهای ارزشهای مادی جایگزین سایر ارزشها شوند به طوری که همه روابط بر
مبنای سود و زیان و به صورت حسابگرانه تعریف شود باید منتظر حسابگری در
عاطفیترین و احساسیترین روابط بود. اما نکته قابل تامل این است در جامعه
ای که تغییر ارزشها در آن صورت گرفته است و همچنین در شرایط فقر همه زنان
جوان تن به ازدواج با مردان مسن نمیدهند. بنابراین گرایش به ازدواج با
مردان مسن علاوه بر ریشههای اجتماعی دارای ریشههای فردی نیز هست. به نظر
میرسد زنان با عزت نفس و اعتماد به نفس پایین بیشتر درگیر چنین روابطی در
ازدواج میشوند. زنانی که دارای عزت نفس و اعتماد به نفس نیستند چون
توانمندیهای فردی لازم را برای تامین امنیت مادی و روانی ندارند بدون در
نظر گرفتن تناسبهای لازم وارد چنین رابطه ای میشوند. البته باید توجه
داشت که عامل کلیدی چنین ازدواجهایی مردان مسن با توان مالی زیاد هستند که
از خلأهای موجود در جامعه اعم از فقر و تغییر ارزشها برای ازدواج با زنان
جوان سوءاستفاده میکنند. بنابراین در بررسی موضوع نباید از توجه به این
عامل غافل بود.
ابزاری شدن ازدواج
به نظر میرسد جایگزینی فاکتور مادی به جای سایر فاکتورها اعم از عشق و
تعهد موجب ابزاری شدن امر ازدواج شده است. طرفین درگیر در چنین ازدواجهایی
به دلیل آگاهی از فقدان عشق و شاید به تبع آن فقدان تعهد در رابطه شان
دائما دچار اضطراب و بدبینی هستند و اعتماد بین طرفین در اغلب موارد در
حداقل ممکن است. مهمتر اینکه زنان درگیر در چنین رابطهای به دلیل ضعف یا
فقدان عزت نفس و به تبع آن احساس ناامنی آسیبپذیرترین طرف رابطه خواهند
بود. آنان و فرزندانی که تحت مراقبت و تربیت چنین والدینی هستند ضمن اینکه
آسیب دیده اند میتوانند برای خود و دیگران و جامعه آسیبزا باشند.
بنابراین در جامعه ای که ارزشهای مادی و محاسبه سود و زیان حاکم است و
بنیانهای عاطفی و احساسی در آن سست شده است باید در انتظار گسترش آسیبهای
فردی و اجتماعی در آن بود. از آنجا که سلامت هر جامعه ای در گرو سلامت
افراد آن جامعه است، بررسیهای روانشناختی مردان مسن درگیر در چنین
ازدواجهایی برای شناخت مساله و یافتن راه حل برای آن امری ضروری است. از
سوی دیگر، زنان به عنوان آسیبپذیرترین طرف درگیر در این ازدواجها لازم
است مورد توجه خاص قرار گیرند. در این راستا ایجاد شرایط لازم برای توانمند
سازی و توان افزایی زنان امری ضروری است. بخشهای دولتی و خصوصی در زمینه
توانمند سازی و توان افزایی زنان میتوانند نقشهای مجزایی را ایفا کنند.
دولت با تلاش در گسترش رفاه عمومی و فراهم کردن زمینه بهره مندی عموم جامعه
از امکانات میتواند از گسترش فقر در جامعه جلوگیری کند. همچنین با
برقراری عدالت جنسیتی و پرهیز از تبعیض جنسیتی به ویژه در زمینه اشتغال
زنان میتواند موجب استقلال اقتصادی زنان شود. برقراری عدالت جنسیتی در
زمینه اشتغال و دسترسی برابر زنان به منابع اقتصادی میتواند گامی مهم برای
جلوگیری از تبدیل دارایی و توان مالی مردان به ارزش مهم و مسلط در جامعه
شود و همین امر میتواند سدی در برابر مردانی باشد که از خلأهای مادی و
اقتصادی زنان جوان سوء استفاده میکنند. در بخش خصوصی نیز ایجاد و تقویت
سمنهای حامی زنان میتواند گامی مهم در این راستا باشد. سمنها به عنوان
حلقههای ارتباطی افراد جامعه و دولت میتوانند در توان افزایی اقتصادی و
ایجاد زمینههای اشتغال و استقلال مالی زنان نقش کلیدی داشته باشند. همچنین
سمنها با برگزاری دورههای آموزشی و مشاوره ای در ایجاد و تقویت عزت نفس و
اعتماد به نفس و احساس امنیت در زنان اثر گذارهستند. از سوی دیگر، سمنها
با دادن مشاوره و برگزاری جلسات آموزشی برای زنانی که بدون عشق و احساس و
صرفا بر پایه نیازهای مالی با مردان مسن تر ازدواج کرده اند میتوانند
گامی مهم در ترمیم و بازسازی زندگی مشترک آنان داشته باشند یا زنان را برای
خروج از چنین رابطه ای در راستای پیشگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی
حمایت کنند. همچنین سمنها میتوانند در آموزش و دادن مشاوره و حمایت از
مردان مسن درگیر در چنین رابطهای نقش مهمی ایفا کنند.آرمان امروز
مینا بابایی / پژوهشگر مسائل اجتماعی