کد خبر: ۱۱۸۷۹۴
تاریخ انتشار: ۱۹:۵۵ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ - 2016August 09
شفا آنلاین- دکتر نوید ناصری عضو شورای عالی نظام پزشکی کشور یادداشتی اختصاصی برای شفا آنلاین نوشت:"همكار عزيز جامعه پزشكى؛ اگر مردم بر سر ما داد نزنند، پس بر سر چه كسى داد بزنند؟!
در این یادداشت آمده است:

همكار عزيز جامعه پزشكى؛ اگر مردم بر سر ما داد نزنند، پس بر سر چه كسى داد بزنند؟!


سالهاست كه مردم صبور، فهيم و نجيب اين مرز و بوم سر كسى غر نزده اند. سر كسى داد نزده اند كه دادشان ستانده شود. فريادى نزده اند كه فريادرسشان بشنود.
سالهاست رانت خوران گردن برافراشته را ديده اند و دروغگويان حرفه اى وقيح را تحمل كرده اند. با كاسبان و كاسه ليسان تحريم، از دور و نزديك برخورد داشته اند.

سالهاست كه مردم، تاراج اموال، منابع و ثروت سرزمينمان را ديده اند، اما دم نزده اند، چه با ارقام نجومى غير قابل تصور در مقياس هزاران هزار ميليارد، و چه با ارقام  فيش هاي حقوقي چندين ميليونى قابل درك. همه را شنيده و ديده اند اما سكوت كرده اند وفقط حرص خورده اند. 
سالهاست كه دلخوشى همراه با نگرانى بخش عظيمى از مردمانمان، روز و ساعت واريز يارانه ٤٥ هزار تومانى است.

 سالهاست كه بغض گلوى مردمان ايران زمين، نشكسته است.
 هر چه مردمانمان صادق تر، نان حلال خورتر، با وجدان تر، متفكرتر و دلسوزتر، بغضشان هم بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر...

بنده حقير از جامعه پزشكى در راستاى انجام وظايف حرفه ايم، در شرايط كنونى بايد وظيفه خود بدانم كه ضمن انجام وظايف هميشگى در درمان بيماران، براى پيشگيرى از بحران ناشى از سوء رفتارهاى اجتماعى و بروز بيماريهاى ناشى ازصبر و سكوت و عدم تخليه روحى مردم صبور سرزمينم، از شنيدن توهين ها و نارواها به جامعه پزشكى، نخروشم.


براى پيشگيرى از بروز عوارض حرص خوردنها و در خود فرو ريختنهاى ناشى از برملا شدن سوء استفاده از اعتماد مردم و ... مجبورم توهين ها و نارواها را به جامعه پزشكى تحمل كنم. چرا كه ما تنها جامعه اى هستيم كه براى خدمتگزارى به همنوعانمان، سوگند ياد كرده ايم... سوگند ياد كرده ايم كه سلامت را در جامعه برقرار كنيم، هم سلامت جسمى و هم سلامت روحى و روانى مردم.

مردم فهيم مان خوب ميدانند كه با طيب خاطر، هر چه در دل دارند، هر چه را كه نمى توانند به ديگران بگويند ، مى توانند به سر جامعه پزشكى داد بزنند. آنان واقفند كه به سر جامعه اى فرياد مى زنند، كه همگى، محرمشان هستند، چه در ناخوشى هاى جسمى، و چه در ناخوش احوالى هاى روحى.

آنان بخوبى مى دانند كه هر چه ناروا به جامعه پزشكى بگويند، در هنگام نياز، تنها مأمن آنها، بازهم  مراكز درمانى است و تنها پذيرا و ياريگر آنها، جامعه پزشكى است. جامعه اى كه بواسطه سوگندش، هرگز درب را به روى بيمار نمى بندد.

اى مردم نجيب و صبور هم ميهن، بگوييد، روا و ناروا، سزا و ناسزا، هر چه دل تنگتان مى خواهد بگوييد، كه دلتنگيتان را، جامعه پزشكى بايد مرهمى باشد كه هست. بغضتان را بشكنيد، خيالتان آسوده كه كاملاً در امانيد. بگوييد و خود را خالى كنيد تا آماده تحمل دوباره و دوباره ناملايمات روزگار شويد. بگوييد حتى اگر كل جامعه پزشكى را به خطاى اثبات نشده يك نفر از آنان، ناسزا دهيد.

عزيزان هم وطن! بنده حقير از جامعه پزشكى در كل دوران تحصيل، آموخته ام كه مهمترين وظيفه و اساسى ترين مسؤوليتم، حفظ و ارتقاى سلامت جامعه و  بازگرداندن سلامت به مردمانم است. سوگند ياد كرده ام كه همگان در برابر چشمانم يكسان باشند، چه آنكه تحقيرم مى كند، چه آنكه تكريمم مى كند. چه آنكه محكومم مى كند و چه آنكه تبرئه ام مى كند.

و اما در مقام درددل بايد گفت: وظيفه جامعه پزشكى، تلاش در جهت  زنده نگاهداشتن است. زنده نگاهداشتنى كه تمرين يكى از صفات خداوندى است، خداوند حىّ و قيوم. اما مگر مى توان خطاهاى ناشى از ناتوانى هاى انسانى را در هر كار و حرفه اى انكار كرد؟؟!! 
و يك سؤال: واقعاً چه انتظارى از يك پزشك- بنده كوچكى از بندگان خداوند- مى رود!!؟؟  مگر نه اينكه معتقديم ذات اقدس احديت، هم جان مى بخشد و هم مى ميراند؟ اگر مرگ و مير ها، ناشى از خطاى پزشكى باشند، پس بايد هيچ پزشكى به واسطه بيماري از دنيا نرود چراكه انتظار مى رود پزشكان مرتكب هيچ خطايى در درمان همكارشان نشوند... و مردمان هم عصر بوعلى سينا، از چه ميزان بلوغ اجتماعى و آرامش خاطري برخوردار بودند كه بوعلى را بواسطه ناتوانى از زنده نگاهداشتن خويش، پس از يك دوره بيمارى در سن ٥٦ سالگى، احمق و قاتل  و ... لقب ندادند.

من و همكاران صبورم، در اين مقطع زمانى ملتهب، در اين دوران رجزخوانى هاى سياسيون و احزاب مختلف براى يكديگر و صرفاً جهت كسب قدرت، در اين دوران بگم بگم هاى مرسوم شده كه متاسفانه كوچك ترين توجهي به اعتماد، ظرفيت تحمل و انسجام ملت ندارند، شايسته است قدري قوى تر و صبورتر باشيم. بايد از خود بگذريم بواسطه پزشك بودنمان، تا شما هم ميهنانمان را از ناراحتى هاى روزگار، آسوده تر سازيم. سوء استفاده ها را ببينيم و دم نزنيم و در عين حال مرهمى باشيم بر دل پر، و بغض هاى به ناگاه شكسته شده شما مردم صبورمان. شما مردمى كه ما را بسيار دوست داريد. و چه بار سنگينى بر دوش ما گذاشته ايد كه ما را از مقام انسانى، بسيار بالاتر مى بينيد و العياذ بالله در مقام خدايى، مى نگريد كه عارى از هر گونه كاستى، خطا و محدوديتهاى انسانى است.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: