کد خبر: ۱۰۷۳۰۶
تاریخ انتشار: ۰۳:۱۵ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - 2016May 08
شفا آنلاین>اجتماعی>حوادث پزشکی>بارها سخنانی از این قبیل را شنیده‌ایم: «علم اثبات کرده است که....»، «کار شما غیر علمی بود»، «اینها علم نیست، شبه علم و خرافه هستند» و نظایر آنها. واژگان علم و غیر علمی آنقدر در زندگی امروز ما تکرار می‌شوند که دیگر اموری بدیهی به حساب می‌آیند و کسی درباره مفهوم این واژگان کندوکاوی نمی‌کند
به گزارش شفا آنلاین،به نقل از سپید  سوالاتی مانند «علم چیست»، شبه علم یا علم دروغین چه چیزی است»، «روش علمی چه روشی است»، «اصلا چیزی به نام روش علمی وجود دارد» و نظایر آنها سالهاست که فکر متفکران وفیلسوفان علم را به خود مشغول کرده است. فیلسوفان علم گاه پاسخ‌هایی به این سوالات داده‌اند که تمام تفکرات ما را درباره علم به زیر سوال می‌برد. در ادامه بررسی مختصری درباره برخی از این مفاهیم خواهیم داشت.

       علم (science) از واژه لاتین scientia به معنای معرفت و دانش (knowledge) اخذ شده است. دانش و معرفت در معنای امروز اعم از علم است. علم در معنای امروزی کسب سیستماتیک دانش جدید درباره طبیعت است که با روشهای معینی به‌دست می‌آید. در دنیای امروز کاربرد واژه علم بسیار محدود شده است و به معنای دانشی است که از طریق تجربه و آزمایش به‌دست می‌آید. اصطلاحاتی مانند «فرضیه»، «نظریه»، «مدل»، «قانون» و نظایر آن،معنای متفاوتی در علم با سخنان روزمره ما دارد.

       «فرضیه» ادعایی است که توسط آزمایش و تجربه نه کاملا تایید می‌شود و نه کاملا رد. یک «قانون طبیعی» یک تعمیم و نتیجه‌گیری کلی است که از مشاهدات تجربی به‌دست می‌آید. واژه «نظریه» در بین مردم معمولا به عقاید و آرایی گفته می‌شود که دلیل محکمی ندارند. اما در علم واژه «نظریه» به آرایی گفته می‌شود که از آزمون‌های مکرر سربلند بیرون آمده‌اند مانند نظریه «نسبیت». حال اگر نظریه‌ای در طول زمان در آزمون‌های مکرر موفق بوده باشد و قدرت پیش‌بینی کنندگی بالایی داشته باشد، دیگر یک قانون طبیعی به‌حساب می‌آید. مانند این قانون: «آب در 100 ردجه سانتی گراد به جوش می‌آید».

       نکته مهم این است که اکثر دانشمندان معتقدند که توصیف ما از قوانین موقتی هستند و اگر شواهد جدید مخالف پیدا شود نظریه‌ها تجدید نظر می‌شوند. در واقع هیچ کس از علم معنای معرفت و دانش مطلق را ندارد حتی درباره نظریه‌های بنیانی و اساسی ما. اگر داده‌ها و شواهد جدید علیه نظریه مورد نظر بودند باید آن نظریه کنار گذاشته شود.

 قانون گرانش نیوتن مثال بسیار جالبی است. همانگونه که می‌دانیم امروزه نظریه نیوتن به معنای واقعی کاذب است چون این قانون در رابطه با حرکت در سرعت‌های بالا نقض شد. نظریه «نسبیت عام» نه تنها تمام پدیده‌های توصیف شده توسط قوانین نیوتن را توضیح می‌دهد بلکه حرکت در سرعت‌های بالا را نیز تبیین می‌کند. اما نکته جالب این است خارج از این شرایط (یعنی در شرایطی با سرعت بالا) اتفاقا نظریه نیوتن توصیف بسیار خوبی از حرکت و جاذبه است. بنابراین اگر به علم به مثابه دانشی متقن نگاه کنیم به خطا رفته‌ایم. خاصیت علم پویایی آن است. در علم نه چیزی اثبات می‌شود نه چیزی کاملا رد می‌شود. علومی که ادعاهای این چنینی دارند به معنای دقیق کلمه «علم» نیستند.


یکی از مشکلاتی که در واکاوی مفهوم علم داریم مسئله «روش علمی» است. «فرانسیس بیکن» فیلسوف انگلیسی برای اولین بار در کتابش با نام «اگانون جدید» ( نام این کتاب برگرفته از کتاب ارسطو با نام «ارگانون» یا ارغنون است) روش‌های تحقیق و پژوهش را بررسی کرد. علم در معنای امروزی موضوعش طبیعت و کشف قوانین آن است و روش رسیدن به این هدف از طریق مشاهده و تجربه است.

 بنابراین روش علمی مجموعه‌ای از مراحل است که با به‌کارگیری آنها محقق در شناخت طبیعت و پیچیدگی‌های آن موفق خواهد شد. برخی بر این باورند که روش علمی متمایزکننده علم از غیر علم است، برخی از فیلسوفان علم نیز معتقدند که هیچ روش مشخصی برای علم وجود ندارد. بین دانشمندان و فیلسوفان و جامعه‌شناسان دعوای شدیدی وجود دارد که واقعا چه چیزی روش علمی است. امروزه به نظر می‌رسد میان علوم مختلف نیز یک روش واحد وجود ندارد بلکه در هر علمی دانشمندان آن حوزه از روش خاص خود استفاده می‌کنند و حتی گاه در میان یک علم خاص نیز روش مشخصی وجود ندارد و هر دانشمندی بر اساس روش خود عمل می‌کند.

       معمولا اکثر متفکران شروع روش علمی را با مشاهده و جمع‌آوری اولیه داده‌ها می‌دانند. وقتی مسئله‌ای مورد توجه دانشمند قرار گرفت، در آن زمینه مطالعه و بررسی می‌کند در نهایت براساس مشاهدات و تجربه‌های به دست آمده فرضیه‌ای را ارائه می‌کند.

 این صورتبندی از کار دانشمندان منظر «تجربه‌گرایی در علم» است. در این منظر فرایند کار علمی با مشاهده آغاز می‌شود. در این منظر با بررسی مشاهدات جزئی در نهایت به یک قانون و تعمیم کلی می‌رسیم که به آن قانون طبیعی می‌گوییم. مثلا در پزشکی تحقیقات متعددی انجام می‌شود درباره اثرات سیگار بر سرطان ریه. آزمون‌های متعددی انجام می‌شود و در نهایت این قانون احتمالاتی را نتیجه می‌گیریم که «سیگار با احتمال زیاد موجب سرطان ریه می‌شود».

       تا کنون روشی را برای علم توضیح دادیم که «روش استقرایی» نامیده می‌شود. این روش با مشاهده و جمع‌آوری داده‌ها آغاز می‌شود. در این روش در سیر کار با طراحی آزمون‌هایی سعی می‌شود به تایید فرضیه برسیم. از مشکلات این روش این است که استقرا به لحاظ منطقی یک نوع مغالطه است. مثلا فرض کنید شما بارها مشاهده کردید که آب در 100 درجه سانتی گراد به جوش می‌آید. حال از این مشاهدات مکرر نتیجه می‌گیرید که آب در 100 درجه سانتی گراد به جوش می‌آید. به این میگویند استقرا. یعنی از تعدادی مشاهده به یک نتیجه کلی رسیدن. اما نکته اینجاست که در این روش دلیلی وجود ندارد که مشاهده بعدی نیز همین فرضیه را تایید کند. در واقع ما برای استفاده از استقرا به خود استقرا متوسل می‌شویم و این یک دور معرفتی است. مثلا فرض کنید کسی از شما می‌پرسد چرا فردا خورشید طلوع می‌کند. شما پاسخ دهید چون تاکنون دیده‌ایم خورشید هر صبح طلوع می‌کند، بنابراین فردا نیز طلوع خواهد کرد. در این حالت شما از فرایند استقرا استفاده می‌کنید برای اینکه بگویید چرا خورشید فردا طلوع می‌کند. در واقع از مشاهدات قبلی خود به این نتیجه رسیدید که خورشید فردا طلوع می‌کند. حال سوال این است چرا باید قبول کنیم که این استدلال استقرایی شما صحیح است؟ پاسخ این است که بارها طلوع خورشید در صبح دیده شده است. یعنی شما باز به استقرا متوسل می‌شوید. به عبارت دیگر در توجیه استدلال استقرایی خودتان به استقرا متوسل می‌شوید. به این نکته می‌گویند «مسئله استقرا» که توسط «هیوم» فیلسوف معروف انگلیسی مطرح شده است. این مسئله‌ای است که فیلسوفان سعی کرده‌اند بر آن غلبه کنند.

بدین دلیل گاه سعی می‌شود با پیچیده‌تر کردن حساب احتمالات مسئله استقرا را حل کرد ( اما کماکان ناموفق هستند). بنابراین علوم طبیعی به طور کلی بر روی یک مغالطه منطقی بزرگ بنا شده‌اند. مثلا در پزشکی فرض بر این است که ساختار بیولوژی همه انسان‌ها مانند هم است ( مثلا در همه انسان‌ها کارکرد قلب، کلیه، سلول‌ها و نظایر آنها مانند هم است). این فرض ناگفته تمام تحقیقات پزشکی و کل پزشکی است. حال سوال این است شما از کجا به این نتیجه رسیدید که بدن تمام انسان‌ها ماند هم کار می‌کند؟ تنها روش برای اثبات این مسئله این است که همه انسانها در روی کره زمین از ابتدا تا انتها (حتی آنهایی که به دنیا نیامده‌اند) را بررسی کنیم تا این نتیجه را دریابیم. چنین چیزی عملا غیر ممکن است و نشدنی.

       اما ما با بررسی تعداد زیادی از انسان‌ها به این نتیجه رسیده‌ایم که نوع انسان ساختار بیولوژیکی یکسانی دارد. این همان مسئله استقرا است و مغالطه بزرگ منطقی. یعنی شما به لحاظ معرفتی پزشکی را بر مبنای فرضی بنا نهاده‌اید که بسیار سست است. به عبارت دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد فردی که در سال 2025 در جزایر ماداگاسکار به دنیا می‌آید مانند ما باشد. واقعا چه دلیلی داریم؟ هیچ دلیلی نداریم جز استقرا. تاکنون دیده‌ایم آدم‌ها مانند هم هستند پس آدمی که فردا نیز متولد می‌شود عین ما خواهد بود. این همان مسئله استقرا است که علم بر اساس آن بنا شده است.

       برخی از فیلسوفان سعی کرده‌اند به این مسئله استقرا پاسخ دهند. مثلا «کارل پوپر» از جمله این فیلسوفان است. وی این ادعا را که علم از طریق مشاهده به سمت فرضیه می‌رود رد می‌کند. او معتقد است که مشاهده مستقل از نظریه وجود ندارد. او در کتاب «حدس‌ها و ابطال‌ها» می‌نویسد: « این عقیده باطلی است که ما می‌توانیم صرفا از مشاهده محض و فارغ از هر نوع نظریه‌ای آغاز کنیم. این کار وصف‌الحال آن مردی است که زندگی خود را وقف علوم طبیعی کرد. او از هر چه که می‌توانست مشاهده کند، یادداشت برداشت و مجموعه مشاهدات بی ارزش خود را برای انجمن سلطنتی به میراث گذاشت تا از آن به عنوان شواهد و فرضیه استقرایی استفاده کنند».

 به زعم پوپر مشاهده همیشه فرایندی انتخابی است و معطوف به یک مسئله خاص است. از نظر او نخستین گام در فرایند علمی ابداع فرضیه است که باید به کمک مشاهدات و آزمون‌های مکرر آن را در بوته نقد بگذاریم. بر این مبنا پوپر نظریه «ابطال‌پذیری» خود را ارائه می‌دهد. در واقع پوپر با ارائه این نظر سعی کرده است مسئله استقرا را حل کند. بر مبنای این نظر درستی یک قانون علمی را نمی‌توان با مشاهدات مکرر تایید کرد، اما همین قانون را با مشاهده یک مورد نقض می‌توان ابطال کرد. از نظر پوپر دانشمندان باید آزمایش‌هایی را ترتیب دهند که فرضیه آنها را ابطال کند.

        اگر فرضیه در برابر این آزمون‌ها سربلند بیرون آمد می‌توان گفت فرضیه «تقویت شده» است یعنی در برابر ابطال مقاومت نشان داده است. بنابراین فرضیه‌های علمی فرضیه‌هایی هستند که قابلیت ابطال داشته باشند. بنابراین برای اینکه به دنبال تایید فرضیه‌ها باشیم به‌دنبال ابطال آنها باشیم. نظر پوپر نیز با مشکلاتی مواجه است که بررسی این مشکلات در حوصله این مقاله نمی‌گنجد.
احمدرضا همتی مقدم
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: