شفا آنلاین>روانشناسی>اغلب افراد احساساتی را مانند افسردگی یا اضطراب تجربه کردهاند، حتی اگر این احساسات هیچگاه ناتوان کننده نشده باشند. تاکنون چند بار از فردی شنیدهاید که «من کمی OCD هستم»؟
به گزارش
شفا آنلاین،
بهطور مشخص، افراد به طور مستقیم فکر
میکنند که بسیاری از بیماریهای منتال دارای طیفی هستند، از خفیف تا شدید.
با این حال، بسیاری از افراد نمیدانند که توهم یا هالوسیناسیون، چه نوع
احساسی است یا اینکه هذیان به چه تجربهای گفته میشود. آیا اگر این
احساسات را تجربه کرده باشد، براساس عقل متعارف، به شما
برچسب سایکوتیک زده
میشود؟
شواهد
در این زمینه رو به افزایش است و شاید هیچ مرز روشنی هم بین آنها وجود
نداشته باشد. روانپزشکان مدت طولانیای است در مورد اینکه آیا سایکوز روی
یک طیف قرار دارد، بحث میکنند و محققان بیش از یک دهه است که این سوال را
بررسی میکنند. در آنالیزی که در سال 2013 انجام شد، محققان با ترکیب اغلب
دادههای موجود در این زمینه، به این نتیجه رسیدند که شیوع توهم و هذیان
در جمعیت عمومی 7/2 درصد است، یعنی بسیار بیشتر از شیوع 0/4 درصدی تشخیص
اسکیزوفرنی که در مطالعات اخیر به آن اشاره شده است.
در حال حاضر، اغلب
مطالعات اپیدمیولوژیکی جامع که در زمینه تجربیات سایکوز انجام شده و گزارشی
از آنها در جولای 2015 در نشریه JAMA Psychiatry به چاپ رسیدند، به محققان
تصویری با جزئیات بالا ارایه کرده که چه تعدادی از افراد این تجربیات را
داشته و تواتر آنها به چه شکل بوده است. این نتایج قویا یک طیف را نشان
میدهند و پیشنهاد میکنند که درمان استاندارد برای یک اپیزود سایکوز ممکن
است نیاز به یک بازبینی اساسی داشته باشد.
محققان
استرالیایی دادههای به دست آمده را از نظرسنجیهای جهانی بهداشت روان
مربوط به سازمان جهانی بهداشت آنالیز کردند. این نظرسنجیها از گروهی از
جوامع و بین سالهای 2001 و 2009 به دست آمده و شامل بیش از 31 هزار فرد
بالغ از 18 کشور میشد. پس از خارج کردن مواردی که تجربیات هذیان یا توهم
را در اثر خواب یا دارو پیدا کرده بودند، محققان دریافتند که 5/8 درصد از
پاسخدهندگان تجربیات سایکوتیک را داشتهاند. دوسوم از این افراد فقط دچار
یک نوع اپیزود شده و توهم نیز 4 برابر شایعتر از هذیان دیده میشد.
داشتن
تجربیات سایکوتیک اغلب نادر هستند، بهطوریکه 32 درصد از افراد متاثر، فقط
یک اپیزود تکی و 32 درصد دیگر هم 2 تا 5 بار وقوع اپیزودها را تجربه کرده
بودند. یکسوم آخر هم گزارش کرده بودند 6 تا بیش از 100 بار این اپیزودها
را تجربه کردهاند. داشتن بیش از یک نوع تجربه با داشتن تعداد بیشتری از
موارد مرتبط بوده است. این افراد از کسی یا ارگانی درخواست کمک نکرده بودند
و برای هیچکس هم تشخیص یک اختلال سایکوتیک گذاشته نشده بود. محققان این
مطالعه معتقدند بسیاری از افراد فقط تجربیات اسپورادیک و گذرا دارند، اما
زیرگروهی از آنها تعداد بالای وقوع تجربه هذیان یا توهم را ذکر کرده که
پایدار هم میمانند.
نتایج
به دست آمده پیشنهاد میکنند که سایکوز واقعا یک طیف است، اما این مساله
که آیا توزیع آن در جمعیت یک راه پیوسته را طی میکند، موضوعی است که باید
ماند و دید. سوالی که مطرح است، آنکه آیا همه ما درجاتی را از اسکیزوفرنی
داریم یا فقط در بعضی افراد واقعا وجود دارد؟ یک مشکل آن است که آنچه ما به
عنوان توهم درنظر میگیریم، میتواند رسم خط دشواری داشته باشد. شاید آنچه
به عنوان تفاوت دیده میشود، به علت تفاوت زبانی باشد که در این سوالها
وجود داشته است. به نظر میرسد باید خط مرزی مشخصی را میان آنها رسم کنیم.
تجربیات
سایکوتیک در زنان کمی بیشتر از مردان گزارش شد (6/6 درصد در مقابل 5
درصد)، در حالی که اسکیزوفرنی کامل بیشتر در مردان دیده میشود. علاوه
براین، تجربیات سایکوتیک بیشتر در افرادی گزارش شد که در کشورهای با درآمد
متوسط تا بالا زندگی میکردند. بیکار بودن یا مجرد بودن یا از خانوادهای
با سطح درآمد پائین بودن نیز با میزان بالاتر توهم و هذیان ارتباط مستقیم
داشت. عوامل اقتصادی اجتماعی و محیطی مانند استرس، عوامل خطر شناخته شده
اسکیزوفرنی هستند.
تجربه
سایکوز گاهی نشانگر درماندگی روانشناختی عمومی است. بدین معنا که، آنها
پنجرهای هستند به سوی دپرسیون، اختلالات اضطرابی و در کل، طیفی کلی از همه
چیز. آنها میتوانند در افراد سالم هم رخ دهند و هدف نهایی آن است که مشخص
شود چرا بعضی افراد یک دوز خفیف آن را میگیرند و مضطرب نیستند، در حالی
که بعضی آنقدر پیشرفت میکنند تا به بیماری جدی میرسند. پاسخ این سوالها
برای کمک به افرادی که در دیسترس هستند، نتایج مهمی دارند. درمان برای
افراد مختلف میتواند تاثیرات متفاوتی داشته باشد. برای فردی که تجربیات
سایکوتیک وی منجر به اختلالات افسردگی یا اضطراب میشود یا حتی ممکن است
دچار استرس حاد هم شود، در مقایسه با فردی که اولین نشانههای اسکیزوفرنی
را نشان میدهد، این درمانها معانی مختلفی به خود میگیرند.
این
حقیقت که سایکوز ممکن است روی یک طیف قرار گیرد، میتواند برچسبهای زده
شده به تشخیص اسکیزوفرنی را پاک کند. این امر میتواند یک مزیت بزرگ برای
افرادی باشد که علائم را تجربه میکنند، و اهمیتی ندارد که این تجربیات تا
چه اندازه خفیف یا شدید باشد.
از گوشه چشم دیدم «جنی»
مبتلا به اسکیزوفرنی نیست، اما توهم دارد: «من میتوانم «مارک» را در اتاق
احساس کنم که پشت من ایستاده است.» او یکی از این تجربیات خود را توضیح
میدهد: «عشق اول من، که او را از دوران نوجوانی ندیدهام، هنوز من را
راهنمایی میکند. او از زمانی که توهمات من شکل واقعی پیدا کردند، حضور
دارد. من او را از گوشه چشم دیدم، او بالهای گسترده من را نوازش کرد، به
من اطمینان داد که تصمیم درستی گرفتهام، که زندگی قبلی خود را پشت سر
بگذارم و برای روزنامهنگار شدن به انگلستان سفر کنم.»
جنی
معتقد است تجربیات دوران کودکی وی و بیماری روانی مادرش، او را مستعد
روانپریشی کرده است. شاید این مساله چندان غافلگیرکننده نباشد، زیرا این
بیماری یک جزء ژنتیکی هم دارد. یک مطالعه در سال گذشته قویا ثابت کرد که
108 ناحیه ژنتیکی به عنوان مجرم در اسکیزوفرنی دخالت دارند. روانپزشکان به
جنی گفتهاند شاید محتوای توهمهای وی به دلیل فقدان حمایت روانی کافی در
دوران کودکی وی باشد و همین امر، وی را مجبور کرده تا در درون خود یک شبکه
حمایتی درست کند. جایی که مربوط به سلامت روان میشود، به نظر میرسد،
طبیعت و تربیت تقریبا همیشه به طور جداییناپذیری در هم تنیدهاند.Medical Xpress