بعد از چند روز اعلام میشود واقعیت آنگونه و به آن شدت که ابتدا منعکس شده، نبوده گرچه به احتمال زیاد قصور یا تقصیر در قضیه بوده است. ولی باوجود آن، از شدت واکنش خشمناک رسانهای و افکار عمومی چیزی کم نشده و ندایی که بیشتر از همه از لابهلای آنها به گوش میرسد، چیزی نیست جز ابراز تأسف عمیق از انحطاط اخلاقی جامعه پزشکی و درمانی ایران؛ صدایی که البته از طرف پزشکان نه به شکل یک انتقاد ساده بلکه به شکل هجمهای غیرمنصفانه که فرصت را مناسب برای انتقام از آنها دیدهاند، درک میشود.
این نوشتار سعی دارد از دید یک پزشک و تاجایی که امکان دارد، بهدور از تعصبهای شغلی و حرفهای به واکاوی ابعادی از حواشی حادثه بپردازد.
نکته اول: فرض کنیم حادثه به همان شکلی که ابتدا ذکر شده به وقوع پیوسته و فرض کنیم این کار ناپسند از تعدادی از کادر درمانی بیمارستانی سر زده؛ آیا شایسته است کار یک یا چند نفر به جمعیتی بالغ بر صد هزار نفر آنهم افرادی که به نوعی نخبگان یک جامعه هستند، تسری داده شود؟! شاید گفته شود از آنجا که پزشک با جان مردم و سلامت جامعه سروکار دارد طبیعی است که خطایش حساسیت بیشتری را برانگیزد. در پاسخ باید گفت حتما جان مردم خیلی مهم است و هر کوششی در حراست از آن زیاد نیست، ولی آیا «فقط» پزشکان و کادر درمانند که با جان مردم سروکار دارند؟ درحالیکه اگر نگاه عمقی داشته باشیم مشاغل زیادی را میبینیم که به نحوی با جان و سلامت افراد مرتبطند و در کارشان احتمال دارد حجم زیادی از خطای سهوی یا عمدی آسیبرسان به جامعه ایجاد شود، ولی چنین واکنشی برنینگیزد. برای نمونه ممکن است یک تولیدکننده مواد غذایی برای سود بیشتر از مواد مضر و آسیبرسان برای افزایش حجم محصولش استفاده کند؛ در این صورت به چند نفر و در چه مدتی میتواند آسیب برساند؟ یا در همین حیطه درمان چه تعداد افراد غیرمجاز مشغول فعالیت هستند؟ متأسفانه از عطاری گرفته تا دلاک حمام خود را مجاز میدانند برای بیمار توصیه نابجای درمانی داشته باشند بهطوریکه پزشکان همواره با تعدادی از بیمارانی مواجهند که در دام این شیادان افتادهاند و به عارضهای دچار شدهاند.
سؤال مهم و اساسی اینجاست كه چرا رسانهها و افکار عمومی جامعه چنین درباره پزشکان که به صورت طبیعی مرجع دردها و آلام آنها هستند، سختگیر و بیگذشت و درباره بقیه هرچند آسیب بیشتری هم به آنها وارد کرده باشند، اهل مدارا و اغماضند؟!
نکته دوم: از آنچه از مطالبی که در شبکههای اجتماعی ردوبدل میشود یا در کاریکاتور هنرمندان به تصویر کشیده میشود میتوان فهمید كه، بخش زیادی از حساسیت جامعه ایرانی به پزشکان به لحاظ رابطه مالی آنها با مردم و طلب وجه در ازای معالجه بیماران است. شاید هم علت اصلی و زیربنایی لااقل برخی از انتقادها همین مسئله مالی است که به زبان دیگری مثلا در لوای اخلاقی یا اجتماعی که قابلقبولترند بیان میشود. در این موارد دستمزدهای چندمیلیونی بعضی پزشکان و هزینههای سنگین بیمارستانهای خصوصی و زیرمیزی است که فوری در ذهنها تداعی میشود.
در اینجا منتقدان به ناروا میپندارند که از راه طبابت و راههای یادشده ثروت بادآورده فراوانی به پزشکان تعلق گرفته است. دراینباره نیز متأسفانه خواسته یا ناخواسته قضاوت ناعادلانهای از جنس یک بامودوهوا صورت گرفته، زیرا چه بسیار افرادی از قشر تحصیلکرده که برای احراز صلاحیت شغلی خود بسیار کمتر از پزشکان مشقت آموزش و درسخواندن را تحمل کردهاند و بعد از فارغالتحصیلی و حین کار هم بار مسئولیتی بسا کمتر از پزشکان به دوش دارند، ولی از نظر درآمد حتی با اقلیتی از پزشکان که پردرآمد محسوب میشوند هم قابل مقایسه نیستند، چه رسد به اغلب پزشکان که از نظر اقتصادی در طبقه متوسط یا پایینتر از آن قرار دارند. چرا ایران بهشت پزشکان از سوی بعضی رسانهها معرفی میشود تا القا شود که این پزشکان ایرانی هستند که از دستمزد بیشتری برای علاج بیماران در مقایسه با همهجای دنیا مطالبه میکنند؟!
درحالیکه حق ویزیت پزشکی که در ایران فعالیت میکند بین یکدهم تا یک سیام پزشکان کشورهای اروپایی و آمریکاست و نکته جالب ماجرا اینجاست که به اذعان بسیاری از هموطنانی که هر دو جا را تجربه کردهاند، مهارت و دانش پزشکان ایرانی اگر از مشابهان غربی و اروپایی خود بیشتر نباشد، بههیچوجه کمتر نیست.
در اینجا مسئله دیگری که باید مطرح شود این است که همیشه در بحث اجتماعی سلامت و اخلاق پزشکی، رابطه پزشک با بیمار یا پزشک با جامعه مطرح میشود که در آن حق وظایف پزشک در مقابل بیماران مطرح میشود، ولی نکتهای که فراموش میشود این است که اولا این ارتباط مانند هر رابطهای متقابل است و فقط طرف اول نیست که وظایفی دارد، بلکه طرف دوم هم مسئولیتی برعهده دارد و دیگر آنکه پزشکان مثل سایر نخبگان اجتماعی سرمایههای انسانی جامعه هستند.