شفا آنلاین>روانشناسی>این روزها خیلی ها هنوز جوهر مهر ازدواجشان خشک نشده، مهر طلاق بر زندگیشان زده می شود. هر کدام از آن ها برای خودشان دلایلی دارند، ولی رایج ترین دلیل مشترکشان این جمله است: «اونی که می خواستم نیست».
به گزارش
شفا آنلاین، این روزها خیلی ها هنوز جوهر مهر ازدواجشان
خشک نشده، مهر طلاق بر زندگیشان زده می شود. هر کدام از آن ها برای خودشان
دلایلی دارند، ولی رایج ترین دلیل مشترکشان این جمله است: «اونی که می
خواستم نیست». در این مقاله ارتباط آن را با روان شناسی فرد در
دوران مجردی
توضیح بدهم. به عبارت دیگر می خواهم پشت پرده این جمله معروف را به شما
نشان بدهم.
رویای ازدواجخاله
بازی های بچگی یادتان می آید؟ چنانچه یکی از آن ها دختر بود و دیگری پسر،
یکی زن می شد و آن یکی شوهر. اگر در طی بازی همه چیز آن طور پیش می رفت که
هر کدام می خواستند که هیچ، در غیر این صورت بیان خواسته ها شروع می شد؛ زن
به شوهر می گفت: «مثلا غذا رو خیلی دوست داشتی»، شوهر به زن می گفت: «مثلا
من دیر کردم تو نگران شدی». خلاصه این که هر کدام از دیگری آن کسی را می
ساخت که می خواست؛ بدون غر، بدون گله و بدون مقاومت؛ یکی زندگی به تمام
معنا رویایی.
این آرامش رویایی که برای فضای کودکی بسیار مناسب و
حتی الزامی است، اگر در سال های بعدی به تدریج به سمت واقعیت پرایش پیدا
نکند، مخل آرامش آتی فرد خواهد شد؛ اتفاقی که متاسفانه در سال های اخیر به
دلایل متعدد برای بسیاری از جوانان افتاده است. گواه آن هم آمار سرسام آور
طلاق سال اولی هاست که به وضوح جای سیلی واقعیت را بر چهره ناپخته ازدواج
نشان می دهد.
وقتی به دل مطالعات و تحقیقات در این زمینه می رویم،
قبل از آن که عرق بر جبینمان بنشیند، دستمان می آید که اغلب این افراد نه
به دنبال زندگی مشترک، بلکه به جست و جوی رویاهایشان وارد ازدواج شده اند و
وقتی با واقعیت مواجه شده اند، نتوانسته اند فاصله بین رویا و
واقعیت را تحمل کنند و در نتیجه با اذعان به این که «اونی که می خواستم
نیست» اقدام به طلاق کرده اند.
آمادگی ازدواج نداشتننظریه
پردازان روان شناسی رشد، معتقدند ما زمانی می توانیم وارد مراحل بعدی رشد
روانی بشویم که مراحل قبلی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشیم. به بیان دیگر
اگر مرحله قبلی را صحیح و کامل طی نکرده باشیم، به خاطر ناکافی بودن مهارت
های مان، فرصت های موجود در مرحله بعدی را خواهیم سوزاند.
حکایت
رابطه روان شناسی فرد در دوران مجردی با طلاق زودهنگام هم این است. وقتی
فرد در دوران قبل از ازدواج، بلوغ کافی را پیدا نکرده باشد و فرصت هایی را
که می بایست صرف آگاهی از واقعیت ها و کسب مهارت های اساسی برای کنار آمدن
با آن ها می کرد، خرج سیر و سفر در رویاپردازی های ارادی یا القایی خود
درباره ازدواج و زندگی مشترک کرده باشد، به دلیل عدم آمادگی کافی برای دور
شدن از رویا و ورود به مرحله جدیدی از رشد در جهان واقعی با اولین تلنگر جا
می زند.
در این حالت بهترین راه برای دور ماندن از اضطراب انداختن
تقصیر این ناکامی به گردن طرف مقابل است؛ آن هم با جمله ای با بسته بندی
شیک و امروزی: «اونی که می خواستم نیست». این جمله که به طور مشخص به ریشه
های قبل از ازدواج طلاق اشاره دارد، دربردارنده نقصان هایی است که عمدتا
متوجه خود فرد گوینده آن است.
چند دلیل برای اینکه ما در سال اول زندگی از متاهل بودنمان پشیمان می شویم؟چون به سوال «من کیستم؟» جواب نداده اماولین
عامل خطرساز طلاق زودهنگام که ریشه در دوران قبل از ازدواج دارد، نرسیدن
به جمع بندی از کیستی خود و همچنین انتظارات خود از جنبه های مختلف زندگی،
به خصوص ازدواج، همسر و زندگی مشترک است.
کسی که تکلیفش با هویتش
مشخص نیست مثل مرغ سرکنده مدام این طرف و آن طرف می رود، این شاخه و آن
شاخه می کند، امروز عاشق می شود و فردا فارغ، الان تصمیم می گیرد و یک ساعت
دیگر پشیمان می شود. خلاصه این که آمادگی ورود به رابطه بلندمدت زناشویی
را ندارد و اگر هم بر حسب تصادف یا بی ملاحظی طرف مقابل وارد آن شد، بیش از
چند ماه تاب ادامه آن را نخواهد داشت.
چون تقابل نگرش ها را دست کم گرفتمعامل
خطرساز دیگر، بی توجهی به نگرش های متفاوتی است که از دوران های قبلی در
مورد زندگی مشترک، همسر و تشکیل خانواده در هر فرد ایجاد شده اند.
نگرش
ها یک بعد شناختی دارند یعنی همان فکری که ما درباره چیزی می کنیم، یک بعد
عاطفی دارند یعنی احساسی که نسبت به آن چیز داریم و به نوعی چاشنی تقویتی
فکرمان به حساب می آید. بعد دیگر نگرش هم این است که ما دوست داریم براساس
آن چه که فکر و احساس می کنیم، دست به رفتار بزنیم.
به
دلیل همین ویژگی هاست که اکثر اوقات نگرش های ما برای طولانی مدت ثابت
باقی می مانند و در برابر تغییر مقاومت می کنند. این مقدمه را گفتم که به
این جا برسم: نگرشی که فرد در دوران قبل از ازدواج نسبت به زندگی دارد، با
ازدواج کردن چرخش صد و هشتاد درجه ای پیدا نخواهد کرد. کسانی که در دوران
مجردی به این نکته توجه نمی کنند، خیلی زود قافیه را به تفاوت ها خواهند
باخت و تسلیم جدایی خواهند شد.
چون به «انگیزه» اهمیت زیادی ندادمانگیزه
هم می تواند به خاطر اهمیتش به عنوان یک عامل مستقل مورد بررسی قرار بگیرد
و هم به عنوان زیرمجموعه ای از عامل هویت. ارائه یک پاسخ غیرمنطقی و
غیرکافی در دوران تجرد به این سوال که «چرا می خواهم ازدواج کنم؟» زمینه
ساز مهمی برای از هم پاشیدگی زودهنگام زندگی مشترک خواهدبود.
همان
طور که می داندی انگیزه، موتور محرک رفتار است و اگر انگیز یک رفتار غلط
باشد، ولو این که آن رفتار عیبی هم نداشته باشد، فرجام خوبی حاصل نخواهد
شد. برای مثال فرد مجردی که به انگیزه خلاصی از قیل و قال های خانه پدری
ازدواج می کند، بعد از ازدواج و مواجهه با اولین مشکل دوباره خودش را
گرفتار جنجال های گذشته می بیند و برای فرار از آن مهیا می شود.
دیگر
انگیزه های غلط ازدواج مانند ازدواج به خاطر نیاز جنسی، جبران ناکامی های
عاطفی گذشته، خسته شدن از مجرد بودن، تسلیم شدن به فشارهای محیطی، تحت
تاثیر علاقه یک طرفه فرد مقابل قرار گرفتن و ترس از افزایش سن و پیدا نکردن
فردی دیگر نیز می توانند به طلاق در سال اول منجر شوند.
چون مهارت های زندگی را بلد نبودمقدیم
به پدر و مادر هر جوانی که یک جای کارش می لنگید، می گفتند اسباب ازدواجش
را فراهم کن، درست می شود. به خاطر نگرش های خاص آن زمان نسبت به طلاق،
طلاقی هم اتفاق نمی افتاد و همسر این جوان به هر مصیبتی بود عمرش را با او
سر می کرد. آن موقع ها طلاق عاطفی هم یا مطرح نبود یا مثل حالا خیلی مهم به
حساب نمی آمد.
مخلص
کلام این که آن موقع کافی نبودن آموخته های فرد از مهارت های زندگی، دست
کم به شکل ظاهری خانواده لطمه ای نمی زد؛ اما در زمانه فعلی که تابوی طلاق
تا حد زیادی شکسته شده و اکثر زوج ها به صورت توافقی اقدام به آن می کنند،
نداشتن پشتوانه مهارتی کافی برای ورود به زندگی به یک دلیل مهم برای جدایی
های زودهنگام تبدیل شده است.
از آن جا که کاربردی شدن این
مهارت ها نیازمند زمان و ممارست است و زن و شوهرهای امروزی آن قدر حوصله
ندارند که تا یادگیری طرف مقابل صبر کنند، لازم است افراد در دوران مجردی
این مهارت ها را یاد بگیرند که اگر چنین نباشد خیلی زود کار به جدایی خواهد
انجامید.
گفت و گو، گوش کردن، همدلی، صبر، گذشت، تاب آوری،
مسئولیت پذیری و تعهد و مدیریت هیجان ها به خصوص خشم از جمله مهارت هایی
هستند که نیاموختن آن ها در دوران مجردی، احتمال طلاق در سال اول را افزایش
خواهد داد.
راحله فلاح* کارشناس ارشد روان شناسی