کد خبر: ۸۷۶۹۱
تاریخ انتشار: ۰۳:۱۱ - ۱۱ آذر ۱۳۹۴ - 2015December 02
شفا آنلاین>اجتماعی> دکتر رابرت استرنبرگ، استاد روانشناسی دانشگاه ییل در بررسی روابط عاطفی میان زوج‌ها از مفهومی به نام «قصه عشق» استفاده می‌کند و انواع گوناگونی از این به اصطلاح قصه‌ها را برمی‌شمارد .
 به گزارش شفا آنلاین، بر اساس نظر او هر کسی یک «قصه عشق» معین در سر دارد و زوج‌هایی که قصه عشق مشابه یا مکمل یکدیگر را در ذهن داشته باشند، زندگی مشترک موفق‌تری خواهند داشت. برعکس اگر قصه‌های عشق زوجین با یکدیگر متضاد باشد، ممکن است زندگی مشترکشان به جایی نرسد.

 استرنبرگ می‌گوید حتی اگر قصه عشق طرفین با یکدیگر مطابقتی نداشته باشد، این امکان وجود دارد که آن دو به اصطلاح قصه عشقشان را دوباره بنویسند و به این ترتیب رابطه‌شان را بهبود ببخشند.
او در این مطلب این نظریه خود را توضیح می‌دهد.

        روابط واقعی من در زندگی و کارهای من به عنوان روان‌پزشک، منجر به این شد که من به تئوری سه ضلعی عشق و اجزای سه‌گانه آن برسم: صمیمیت (همان‌طوری که در رابطه من با «الف» نمود پیدا کرده بود) که شامل اعتماد، ارتباطات، مراقبت کردن، همراهی، احترام می‌شود؛ شور و حرارت (همانطوری که در روابط من با «ب» وجود داشت) که شامل هیجان، لحظات احساسی، آرزوی شدید برای داشتن معشوق و هوس را با خود دارد؛ عنصر دیگر، تعهد است (چیزی که در ارتباط من با «ث» خود را نشان می‌داد) تصمیم گیری برای ماندن و تعهد دادن به دیگری.

       در مقام نظریه‌پردازی می‌توان ترکیبات مختلفی از این سه عنصر اصلی را تشکیل داد. صمیمیتِ تنها به دوست داشتن (نه عاشق شدن) ، شور و حرارت نیز به شیدایی و تعهد به چیزی می‌انجامد که من آن‌را عشق تهی می‌نامم؛ صمیمیت به‌علاوه شورو‌حرارت، به یک عشق رمانتیک؛ صمیمیت و تعهد به عشقی وابسته؛ شوروحرارت به علاوه تعهد هم به عشق ابلهانه منتهی می‌شود. اگر هر سه این اجزا گردهم بیایند، ما با عشق کامل روبرو هستیم.

       ایده اصلی بر این اساس بود که اگر زوج‌ها 1) هر کدام از این سه جزء را بیشتر داشته باشند و 2) اگر شکل سه ضلعی آنها (میزان نسبی این اجزاء) بیشتر به یکدیگر شباهت داشته باشد، این زوج‌ها خوشبخت‌تر و موفق‌تر خواهند بود. بنابراین اگر کسی طالب صمیمیت است و خیلی به شور وحرارت علاقه ندارد اما دیگری برعکس است، بهتر است خیال ادامه این رابطه را از سر به در کنند.

       من با این نظریه آزمایش‌های تجربی زیادی در زندگی و کار انجام دادم که در مجلات روانشناسی و کتاب‌هایی در این حوزه منتشر شد و نتایج خوبی به بار آورد اما در نهایت متوجه شدم که این سه‌ضلعی آنقدر که باید کامل نیست، به این خاطر که توضیحی برای چگونگی ترکیب این اجزاء با یکدیگر نمی‌دهد. بنابراین فرمول دیگری به نام «عشق به عنوان یک داستان خودش را دارد» (Love as a story) به وجود آوردم که افراد بر اساس آن به مثلث عشقی‌شان شکل می‌دهند.

       یکی از نمونه‌های این داستان، افسانه شاه‌پریان است (شاهزاده خانم و شاهزاده آقا همدیگر را می‌بینند و بعد از آن عاشق هم می‌شوند و تا آخر عمر با خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند) نمونه دیگر این داستان‌ها، داستان کسب‌وکار است، (دو شریک تجاری، داستان همراهی‌شان را راه‌اندازی می‌کنند و مثل یک کسب‌وکار خوب زندگی‌شان را می‌گذرانند).

 سایر داستان‌های عشقی می‌تواند شامل داستان سفر (دو طرف تمام عمر را با یکدیگر در سفر می‌گذارند)، داستان نمایشی (روابط ما بین دو نفر مانند یک سناریو ملودرام نوشته و اجرا می‌شود) و داستان ترسناک (که در آن یک قربانی و یک مجرم وجود دارد) و... تعداد داستان‌ها خیلی بیشتر از اینها است.

       من این تئوری را هم آزمایش و نتایج آن را در مجلات و نشریه‌های مختلف منتشر کردم. یافته‌های اولیه نشان از این داشت که زوج‌هایی که داستان‌های مشابهی دارند، روابط بهتری با یکدیگر برقرار می‌کنند.

       اگر هر دو فرد یک رابطه شاه‌پریانی با یکدیگر دارند، احتمال بیشتری وجود دارد که رابطه آنها موفق و برقرار باشد، اما اگر یکی داستان عشقی تجاری دارد و دیگری داستان شاه‌پریانی بهتر است از فکر ادامه رابطه با یکدیگر منصرف شوند، حتی اگر ارزش‌های مشترکی هم در بین باشد یا به لحاظ ظاهری مجذوب یکدیگر باشند.

       البته باید بگویم که بالاخره خودم توانستم این دو تئوری را با هم به کار بگیرم و بعد از گذشت چندتجربه نه چندان موفق، شاهزاده زندگی‌ام را پیدا کنم و سال‌هاست که زندگی ما خوش و خرم ادامه پیدا می‌کند. اما به یاد داشته باشید که افسانه شاه‌پریان، داستان عاشقانه من است و ممکن است داستان عاشقانه شما نوع دیگری تعریف شود. بنابراین اگرتابه‌حال موفق شده‌اید که شریک داستان عاشقانه‌تان را پیدا کنید، خوش به سعادتتان و اگر نه، به‌زودی شریک داستان را پیدا کنید.
نوشته: رابرت استرنبرگ
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: