گذر زمان در ارتباط با موضوع طلاق و جدایی زیر مجموعهای از بحث عام تری
تحت عنوان اختلال در مناسبات ارتباطی زوجین است. در حقیقت اگر قرار باشد
برای پایداری ارتباط میان زوجین چارچوبی تعریف شود، به منابع و قواعد خاصی
نیاز است که در صورت به کارگیری دقیق این دو عنصر از سوی زن و شوهر،
اتفاقات بسیار مثبت و تعیینکنندهای در زندگی مشترک رقم خواهد خورد.
دکتر علی اصغر عباسی اسفجیر، آسیب شناس اجتماعی و عضو هیأت علمی دانشگاه
ضمن بیان این جملات اشاره کرد: در بحث مطالعات مربوط به طلاق دو موضوع قبل و
بعد وجود دارد. به این معنا که طبیعی است زن و شوهر در ابتدای آشنایی با
یکدیگر و قبل از آن هیچ شناختی نسبت به هم نداشته باشند و در سالهای نخست
زندگی مشترک به شناختی ناقص دست پیدا کنند که آگاهانه و پایدار نیست و
بیشتر رنگ و بویی از عاطفه دارد، اما به مرور، هر چه به لحاظ زمانی جلوتر
میروند لایههای پنهان شخصیت یکدیگر را واضحتر میبینند، تقاضاها
آشکارتر میشوند و زوجین بیشتر نسبت به یکدیگر شناخت پیدا میکنند.
این در حالی است که اگر هر یک از زوجین قصد داشته باشند سد این فرآیند طبیعی (نمایان شدن لایههای پنهان شخصیتی خود) در طول زمان شوند، آثار زیانبار آن به خودشان باز میگردد، چراکه زوجین باید برای رسیدن به وضعیتی آرام و متعادل در زندگی به حساسیتها، نگرانیها و دغدغههای یکدیگر توجه داشته و صداقت پیشه کنند تا شناخت عینیتر و درک ملموس تری نسبت به یکدیگر داشته باشند وگرنه این جملات در روابط میان آنها تکرار میشود «گمان نمیکردم چنین فردی باشی» یا «باورم نمیشود فردی که با او زندگی میکنم، صاحب همان شخصیتی است که در ذهنم بود.»
گاهی اوقات زوجین فرصت شناخت را از یکدیگر سلب میکنند و به این ترتیب
لایههای درونی و پنهان شخصیتشان برای شریک زندگی نمایان نخواهد شد و این
پنهان ماندن که خود عاملی برای آشفتگی است موجب میشود تا از جمعبندی و
شناخت کافی و درست نسبت به یکدیگر باز بمانند.
بازه زمانی مناسب
دکتر عباسی در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان زمان خاصی را برای رسیدن
یا نرسیدن زن و شوهر به تفاهم تعیین کرد تا اینکه مطمئن شوند مسیری که طی
میکنند اشتباه است و موفقیت آنها مشروط به جداییشان از یکدیگر است، گفت:
به لحاظ اجتماعی اینکه برشهای زمانی برای استحکام یا انفصال روابط میان
زوجین تعیین کنیم به طور صددرصد ممکن نخواهد بود، اما واقعیت این است که بر
اساس نوع شخصیت طرف مقابل و شناختی که نسبت به او پیدا شده است میتوان
فرصتی برای جبران در اختیارش قرار داد و در این فاصله سعی کرد ادبیات
گفتوگو را تغییر داد، اما مادامی که قرار باشد از فرصت در اختیار قرار
داده شده سوءاستفاده شود و به بهانه زمان، فرد به خود زحمت تغییر دادن
رفتار و کردارش را ندهد به نوعی بازی زمان اشتباه صورت میگیرد.
این در حالی است که گاهی اوقات یکی از زوجین گلایه دارد که همه راهها را رفته و راهکارها را امتحان کرده است، اما هیچکدام فایدهای نداشته که در این صورت و مشروط بر اینکه راهها و راهکارهای در پیش گرفته شده، صحیح و بدون نقص بوده باشند، یک فرصت دوباره، به معنای واقعی فرصت سوزی و بینتیجه بوده و به جبران خلأهای موجود کمکی نخواهد کرد، زیرا این شیوه باج خواهی عاطفی برای فرد مقابل عادی شده و صلاح نیست که یک بار دیگر فرصت این باج خواهی در اختیارش قرار گیرد.
در حقیقت زوجین باید پیش از فرصت دادن به یکدیگر، اوقات با هم بودن را مرور کنند، گذشته، حال و آینده روابطشان را در ذهن تداعی کرده تا در صورتی که آینده را تکرار حال و گذشتهشان دیدند، فرصت دوباره را جایز نبینند یا اینکه در غیر این صورت تلاش به خرج دهند و به طور جدی فکر کنند تا بهسازی و بازسازی روابط میان خود را سبب شوند. این در حالی است که اگر بهسازی و بازسازی روابط، لاک پشت وار هم احساس شود، ارزش صرف زمان را خواهد داشت چرا که از حسن فرصت به نفع شناخت متقابل بهتر و بیشتر استفاده شده است نه اینکه با اقدامات فوری و بدون مطالعه زمان از دست رفته باشد.
علائم هشدار دهنده
به سختی میتوان برای تداوم پیدا کردن یا فروپاشی رابطه میان زوجین زمان
خاصی تعیین کرد، اما میتوان برای پاسخ به این سؤال از چند آدرس کمک گرفت.
این آسیب شناس اجتماعی دراین خصوص تشریح کرد: به عنوان نمونه بسیاری از
صاحبنظران معتقدند گذشت یک تا دو سال از زندگی مشترک، زن و شوهر را به سمت
شناخت نسبی از یکدیگر رهنمون میسازد، همچنین عدهای دیگر معتقدند با تولد
نخستین فرزند زمینه این شناخت فراهمتر خواهد شد.
در حالی که همه این اعتقادها و ارائه بازه زمانی بسته به زوجین، سن آنها، شرایط فرهنگیشان و تفاهم و همسویی که با یکدیگر دارند متفاوت خواهد بود.
وی افزود: در حقیقت علائم و نشانههایی وجود دارد که از طریق آنها دوام و قوام یا جدایی روابط تشخیص داده میشود. ضمن اینکه در این فرآیند با مد نظر قرار دادن ارتباطات زوجین در طول یک ماه، یکسری پیشبینی و تخمینهایی نسبت به ادامه یا جدایی مسیر زندگی آنها قابل ارائه است، چراکه زمان مطرح شده در سؤال، تابعی از درجه تعلقات زن و شوهر نسبت به یکدیگر است.
به این معنا که هرچه احساس تعلق، همگامی و همسویی، کمک به رشد و شکوفایی یکدیگر، توجه به نیازهای دیگری و تلاش برای برآوردهسازی آن و سایر ارکان اساسی زندگی در میان زن و شوهر بیشتر باشد و فرصت کافی در اختیار یکدیگر قرار دهند، با پیش رفتن قطار زندگی مشترکشان، رشد و آگاهی بیشتری نصیب آنها میشود که بدیهی است بر این اساس حتی میتوان عمری 30 ساله برای زندگی مشترک آنها برآورد کرد در حالی که تار و پود روابط زن و شوهری فاقد این ارکان و اصول باشد، 6 ماه هم دوام نخواهد داشت به همین دلیل است که به عقیده این آسیب شناس اجتماعی اکثر گرایش به جداییها در 2 تا 3 سال نخست زندگی مشترک رقم میخورد.
وی در پایان به این نکته اشاره کرد که معمولاً در دو سال نخست زندگی مشترک
دورنمای آن دیده میشود و به این تشخیص میرسیم که زوجین هم مسیر میشوند و
با پیش رفتن زندگی مشترک روابط پختهتر و پایهها محکمتر خواهد شد یا
خیر. از اینرو یک نفر سوم، صاحبنظر یا مشاور علائم پیوند دهنده، یا
بیثباتی زوجین را رصد میکند تا مسیر درستی پیش روی آنها قرار گیرد.ایران