کد خبر: ۷۶۵۰۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۰ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۴ - 2015September 11
شفا آنلاین>اجتماعی>کتاب «مورتاليته و جيغ‌سياه» يادداشت‌ها و روزنوشت‌هاي يک دستيار زنان است. کل ماجرا از زاويه ديد يک دستيار روايت مي‌شود. کتاب، تصويري از پشت صحنه شغل پزشکي ارائه مي‌دهد، تصويري از مرارت‌ها، سختي‌ها وکشيک‌هاي طولاني.
به گزارش شفا آنلاین،مسر و فرزندان زويا طاووسيان براي اينکه او بتواند اين دوره را بگذراند، به اين شهر آمده‌اند. زويا که مادر دو دختر کوچک است، مجبور است هر روز صبح زود بچه‌ها را به مهدکودک شبانه‌روزي بسپارد.

 او گاهي به‌دليل کشيک‌هاي طولاني در طول چند روز قادر به ديدن دختر‌هايش نمي‌شود. همسر وي که به‌خاطر گذراندن دوره دستياري او به اين شهر آمده، هر روز ناچار به طي مسافت طولاني براي رسيدن به محل کارش است.

 او در اين شهر آشنايي ندارد و در بيمارستان هم قواعد سفت و سخت حکمفرماست. همانطور که خودش در کتاب مي‌گويد سال‌بالايي‌ها مانند گروه مافيا حکومت مي‌کنند.

جايي که اين دستيارها حتي با کوچک‌ترين اشتباه ممکن است باعث خطرات جدي براي مادران و نوزادان باشند و يا حتي باعث مرگ آنها شوند، بي‌تجربه و بي‌هيچ نظارتي تنها گذاشته مي‌شوند و سال بالايي‎ها و حتي استاد‌ها گاهي تنها و فقط با تلفن به آنها دستوراتي در مورد بيمار مي‌دهند، آنها در عمل تنها هستند و استرس و فشار‌ها، لحظه‌اي آنها را‌‌ رها نمي‌کند، گاهي يک روز کامل چيزي نمي‌خورند و‌گاه تا چند روز استراحت نمي‌کنند.

دستيارهايي که گاهي بعضي از آنها مانند زويا مادر هستند، هر روز چندين و چند نوزاد را به دنيا مي‌آورند و در آغوش مادران مي‌گذارند، با شادي و غم آنها اشک شادي و غم مي‌ريزند ولي گاهي خود چند روز از ديدن فرزندانشان محرومند.

سال بالايي‌ها دائما گزارش دروغ به استاد‌ها مي‌‎دهند، همه‌کاره بخش هستند و قواعد را آنها تعيين مي‌کنند، تنبيه و مجازات‌هاي سختي را براي دستيارها اعمال مي‌کنند.

آموزش جايي ندارد و اين دستيارها که به اميد يادگيري و کسب تجربه آمده‌اند، با کشيک‌هاي طولاني، دروغ‌ها، نداشتن مرخصي و زمان استراحت و... حقوق انساني بي‌بهره‌اند، جا خالي مي‌‎کنند تا جايي که عده‎اي اين شرايط را تاب نمي‌‎آورند و انصراف مي‌‎دهند. زويا راوي داستان، مشکلاتش از سايرين بيشتر است.

دو دختر دوقلو دارد که آنها به مادر نياز دارند اما شغلش را دوست دارد و سعي‌اش در يادگيري و کسب تجربه است، در کارش وسواس دارد و دروغ‎ها را برنمي‌تابد، وقتي به دروغ در گزارشات روزانه سال بالايي‌ها نزد استاد‌ها متهم مي‌شود تاب نمي‌‎آورد، تلاشش براي افشاي واقعيت،‎ او را در چشم سال بالايي‌ها به کسي تبديل مي‌کند که سعي در خراب‌کردن آنها دارد، سال بالايي‎ها و به تبع آن استاد‌ها و کل بخش زنان که تابع سال‌بالايي‌ها هستند، با او بيشتر دشمن مي‌شوند، و موانع بر سرش بيشتر آوار مي‌شود، کم‌کم از شرايط موجود خسته مي‌شود، مانند بعضي از دوستان ديگرش که انصراف داده‌اند، تصميم به انصراف مي‌گيرد که با عشق دوباره مي‌ايستد (فصل دوم) وبعد از پايداري او، مافيا سقوط مي‌کند و اين‌بار متفاوت از آنچه تا کنون بر سرش آمده، برمي‌گردد. از رنجي که مي‌برند کمي رهايي مي‌يابد و پروانه‌اي از پيله بيرون مي‌آيد و متولد مي‌شود.

در تمام مدتي که اين کتاب را مي‌خواندم بار‌ها پيش‌مي‌آمد که کتاب را مي‌بستم و با گريه‌هاي دوقلوهاي زويا و براي تمام سختي‌هاي زويا و همراهانش ناراحت ‌شدم. شغلي که به خودي‌خود سخت است و حساس و حالا سيستم آموزش غلط بيمارستان و دانشگاه، فرصت مطالعه و ارتقاء دانش و از آنطرف زندگي کردن و حتي ساده‌ترين لذت‌هاي زندگي را از اين دستيارها گرفته است.

البته داستان فقط از زاويه ديد زويا طاووسيان روايت مي‌شود،شايد بشود گفت آدم‌هاي داستان شخصيت‌پردازي نشده‌اند، يا مانند جيغ سياه و جغد سبز سياه هستند و يا مانند دوستان زويا سفيد، کتاب داستان‌هاي شبيه به هم و تکراري دارد که مي‌توانست حتي حذف شود و به روند کتاب آسيبي نزند.

هر چند شخصيت‌ها و ماجرا‌ها، غير از زويا طاووسيان و خانواده‌اش، به ادعاي خود نويسنده غيرواقعي و خيالي هستند، اما اين کتاب آينه‌اي از مرارت‎ها، سختي‎ها، لذت‎ها، شوق‌ها، اشک‌ها و لبخندهاي قشر پزشک است که هميشه ما به آنها با فاصله و به چشم افرادي مرفه و بي‌درد مي‌نگريم و سختي‌ها و رنج‌هاي آنان را ناديده مي‌گيريم.

اين کتاب براي مخاطب عادي فرصتي، هر چند اندک براي نزديک‌شدن به اين افراد است. براي پزشکان زنان و ساير رشته‎ها محملي براي شريک شدن تجربه‌هايشان با همکارانشان است و مي‌تواند منبع خوبي براي طالبان رشته پزشکي باشد تا قبل از ورود به اين رشته شمايي از اين رشته حساس و سخت را ببينند، شايد ره‌گشاي آنان در آينده باشد.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: