بررسي
اين موضوع به عهده محققان دانشکده پزشکي و دندانپزشکي دانشگاه پليموت در
پنسيلوانياي بريتانياست و موسسه ملي همکاري تحقيقات بهداشتي براي رهبري در
تحقيقات بهداشت و درمان کاربردي واقع در پنسيلوانياي جنوب غربي از اين طرح
پشتيباني ميکند.
غالباٌ
زندانيان آزادشده، در زمينه خودکشي، گروهي پرخطر به شمار ميآيند. در سال
2007 درباره زندانيان آزادشده در ايالات متحده، مطالعهاي انجام شد که از
خطر بالاي خودکشي در ميان آنان بهويژه در 2 هفته اول حکايت ميکرد.
در
اوايل سالجاري، نشريه مديکال نيوز تودي نيز گزارشي از ميزان بالاي
مرگومير ناشي از مصرف الکل و مواد مخدر در ميان زندانيان سابق منتشر کرد.
آمار
نشان ميدهد که در انگلستان، خطر خودکشي براي مجرمان آزادشده از زندان هشت
برابر ميانگين ملي است. علاوهبراين، بيش از يک چهارم از خودکشيهاي منجر
به مرگ، در 4 هفته اول آزادي از زندان رخ ميدهد.
خودکشي
در ميان زندانياني که با عفو مشروط آزادشده و تحت نظارت بهسرميبرند
نيز امري معمول است. اين افراد که غالبا با روشهاي خشونتآميزي دست به
خودکشي ميزنند، تقريبا يکچهارم از مرگوميري را که تحت عنوان خودکشي
طبقهبندي ميشود، به خود اختصاص ميدهند.
افرادي
بيشتر در معرض خطر هستند که به طور مستمر ميان زندان و جامعه در
رفتوآمدند و بهِدفعات زنداني و آزادشدهاند. به اين افراد دراصطلاح
«تپانچه» يا «شلوغکن» گفته ميشود.تغيير مدام ميان زندگي در زندان و زندگي
در جامعه ميتواند براي اين افراد چالشبرانگيز باشد. ميزان پشتيباني و
نظارت از اين مجرمان سابقهدار اندک و گاه هيچ است. بنابراين، چنين افرادي
غالبا ميتوانند در جامعه به سراشيب سقوط بيفتند.
عدم ارتباط ميان امکان ارتکاب خودکشي و تجارب قبلي در زندگي
پژوهشگران
براي انجام تحقيق،با 35 مجرم مذکر بين سنين 18 تا 52ساله مصاحبه کردند.
مصاحبه بهشکل نيمهساختاري و يک هفته پيش از آزادي و حدود 6 هفته پس از
آن، انجام شد.
يافتههاي
مصاحبه نشان داد که زندگي شخصي بيشتر زندانيان مملو از مشکلات است.
تاريخچه زندگي بسياري از اين افراد نشاندهنده فروپاشي روابط خانوادگي،
رهاشدن در کودکي، سوءاستفاده جسمي يا غفلت و سوءمصرف بيش از حد مواد مخدر
و الکل در خانواده بوده است.
همه
مصاحبه شوندگان از مشکلاتي شخصي سخن به ميان ميآوردند که اخيرا با آن دست
به گريبان بودهاند. بيش از نيمي از اين گروه در سنين ميان 18 تا 35 سال
در برههاي از زندگي مرتکب خودکشي شده بودند. افراد اين دسته ميتوانند در
دو گروه تقسيمبندي شوند: آنان که بهدفعات دست به خودکشي زده بودند و
کساني که «يکبار براي هميشه» مرتکب خودکشي شده بودند. از خلال مصاحبه مشخص
شد که زندانيان سابقي که چندين بار درصدد خودکشي برآمده بودند، بر موقعيت
خود تسلط چنداني نداشتند و ضمن ارتکاب خودکشي از ابزارهاي خشونتبار کمتري
استفاده کرده بودند. در مقابل، افرادي که تنها يکبار اقدام به خودکشي کرده
بودند، با برنامهاي ازپيشطرحشده و با استفاده از ابزارهايي خشن به اين
عمل دست زده بودند که امکان بسياري داشت که به مرگ منتهي شود.
محققان
رابطهاي ميان اقدام به خودکشي و تجربههاي پيشين زندگي پيدا نکردند.
بسياري از زندانيان سابق که هيچ سابقهاي مبنيبر اقدام به خودکشي در ميان
آنها ديده نميشود، مشابه همان تجارب اسفبار کساني را از سر گذرانده بودند
که دست به خودکشي زده بودند.
براي
ايجاد ساختاري حمايتي و موثر، اين پژوهش توصيه ميکند که مراقبت هاي
بهداشتي اوليه و ثانويه براي اين زندانيان ادغام گردد و به منظور مقابله با
مصرف الکل و مواد مخدر، مراقبتهاي حرفهاي حمايتي صورت گيرد. علاوه بر
اين لازم است که زندانيان آزادشده براي تهيه مسکن، کاريابي و مسائل ارتباطي
از کمک بيشتري برخوردار شوند.
پروفسور
ريچارد بينگ، از دانشکده پزشکي و دندانپزشکي دانشگاه پليموت پنسيلوانيا
اظهاراميدواري ميکند که «اين پژوهش سبب شود مسئولان در صدد بازبيني
ساختاري برآيند که با امور زندانيان آزادشده سروکار دارد.
مراقبت از افرادي که در معرض خطر خودکشي قرار دارند، نهتنها مستلزم ارزيابي کامل خطرها و نيازهاي آنان است، بلکه نيازمند درک عميق مسيري است که آنان را به سوي خودکشي سوق ميدهد. پژوهش ما نشان ميدهد که يک گروه از اين زندانيان آزادشده که پيش از اين هم درصدد خودکشي برنيامدهاند، بهشدت در معرض خطرند.
براي اين افراد وضعيت هويتي و مشارکت بسيارمهم است.» در شرايط کنوني
بريتانيا، زندانياني که حکم آنان کمتر از يکسال است از کمترين ميزان
برنامهريزي پيش از آزادي برخوردارند و از سوي ماموراني که نظارت بر عفو
مشروط آنان را بهعهده دارند، هيچ پشتيباني دريافت نميکنند.
مطالعه کنوني در ادامه کاري است که اين گروه در سال 2012 انجام داده است، مطالعه پيشين براي نخستينبار و به صورت نظاممند، نحوه بهرهگيري زندانيان از مراقبتهاي بهداشتي در سراسر نظام کيفري انگلستان را مورد بررسي قرار داد. پژوهش پيشين نيز با شيوهاي مشابه، نشان داد امکان دسترسي مستمر اندکي براي بهرهبرداري از حمايت بهداشت رواني وجود دارد و ساختار موجود اين وضعيت را تقويت ميکن