بيماري
ريه سياه يا پنوموکونيوزيس براثر استنشاق ذرات ريز زغال ناشي از متهکاري
يا انفجار در معادن زغالسنگ به وجود ميآيد. سياه شدن ريه در راديوگرافي
عادي قفسه سينه قابلمشاهده است، ولي اهميت کار راسموسن در اين است که وي
ثابت کرد که حتي اگر راديوگرافي هيچ اثري از بيماري را نشان ندهد، ميتوان
از نفستنگي بيمار در حين راه رفتن يا توسط آزمايش خون به وجود آن پي برد.
اين نظريه تعداد کارگراني را که واجد شرايط تسهيلات کاري بدرماني ميشدند
بهشدت افزايش داد.او با انجام تحقيقات ميداني و بهرهگيري از آمار
شرکتهاي بيمه موفق به معاينه بيش از 50هزار معدنچي شد و دريافت که بيش از
40 درصد آنها مبتلا به اين بيماري هستند.
شواهد
و مدارک گردآوريشده توسط راسموسن و دو-سه همکار پزشکش به نمايندگان ايالت
ويرجينيا در کنگره ايالاتمتحده اين امکان را داد که با وارد ساختن فشار
بر اين نهاد قانونگذار لايحه حمايتي و جبران خسارت وارده به معدنچيان را به
تصويب برسانند. اتحاديههاي کارگران معدن معترفاند که بدون تلاشهاي دکتر
راسموسن هزاران معدنچي جان ميباختند و خانوادههايشان بدون دريافت حمايت و
خسارت سرگردان ميماندند. صاحبان و مديران معادن بيماري سياه شدن ريه را
مرتبط با مصرف سيگار ميدانستند و حتي روساي اتحاديههاي کارگري معتقد به
پرداخت اضافهکار به معدنچيان در جبران خطر ابتلا به اين بيماري بودند. در
هنگامهاي که پزشکان از سياست کلي مديريت معادن پيروي ميکردند دکتر
راسموسن در کنگره آمريکا شهادت داد که تنفس غبار زغال سبب مرگ معدنچيان
ميشود.
دونالد
راسموسن سال 1928 در ايالت کلرادو و در شهري در مرز مکزيک متولد شد. وي پس
از فارغالتحصيلي از دانشکده پزشکي يوتا در سال 1952 تخصص خود را در
بيماريهاي قفسه سينه گرفت. هنگاميکه در جستوجوي محل مناسب براي شروع
طبابت بود با آگهي در ژورنال جامعه پزشکان آمريکا برخورد نمود:
«
نيازمند پزشک در بيمارستان معدنچيان، ويرجينياي غربي.» او در مصاحبهاي با
مجله تاريخ شفاهي ميگويد «فقط رفتم سروگوشي آب بدهم، ولي آنجا ماندگار
شدم.» وي در همان مصاحبه بيان ميکند که با استفاده از تحقيقات انجامشده
در انگلستان ميدانسته که با کاهش ميزان ذرات معلق در هواي معادن ميتوان
نسبت ابتلا به بيماريهاي ريه را در معدنچيان کاهش داد.
دکتر راسموسن تا ارديبهشت ماه امسال پيش که به علت زمين خوردگي توانايي حرکتياش را از دست داد روزانه در کلينيک بيماريهاي ريوي به ويزيت بيماران ميپرداخت. او مصاحبه خود با تاريخ شفاهي را با اين جملات پايان داده است: «من نه وکيل مدافع کسي بودم و نه مصلح اجتماعي، فقط با مشاهده نياز معدنچيان عملي را که فکر ميکردم را صحيح و لازم است انجام دادم.»