شفا آنلاین>روانشناسی>«من پدرم رو خیلی دوست دارم، اون هم منو دوست داره. وقتی از سرکار برمیگرده برام خوراکی میخره. باهم بازی میکنیم. پارک و سینما میریم و کلی خوش میگذرونیم.هرچی ازش بخوام برام میخره.»
به گزارش
شفا آنلاین،«من هم پدرم رو دوست دارم ولی فکرکنم اون منو دوست نداره. هر وقت که از سرکار برمیگرده خونه اونقدر
خسته و کوفتهاس که نای حرف زدن نداره، سرش رو روی بالش میذاره و چند دقیقه
بعد چشماش بسته میشه. اگه یک وقت سرو صدای من و خواهر کوچیکم دربیاد
سرمون داد و بیداد میکنه و از ترس تا موقع خواب جیکمون در نمیاد.»این
گفتوگوی 2 پسر10ساله است که در یک
مرکز مشاوره درباره رفتار و نوع ارتباط
پدرشان صحبت میکنند. هردو پسر در یک منطقه زندگی میکنند و از نظر
اقتصادی در یک سطح هستند.
راستی رفتار شما به عنوان پدر یا مادر با
فرزندانتان چطوراست؟ در محیط خانه مهربان هستید یا عصبانی و خسته؟ آیا
سریالهای ماهواره و وایبر و تبلت بازی وقتی برای حرف زدن با کودکتان
باقی میگذارد؟ آیا شما هم از آن دسته والدینی هستید که اعتقاد دارید
همبازیها و گروه دوستان کودک و یا نوجوان شما را خراب کرده و آنها دیگر
درست شدنی نیستند و درکی هم از دنیای شما ندارند؟
یادم میآید چند سال
پیش با یک نوجوان15ساله که به جرم زورگیری بازداشت شده بود و در کانون
اصلاح و تربیت تهران دوره اصلاحپذیریاش را میگذراند درباره اینکه چرا در
مسیر خلاف و تبهکاری قدم گذاشته صحبت میکردم؛ او با بغضی کودکانه از بود و
نبود والدیناش حرف میزد. اینکه بودهاند اما نبودنشان بهتر.
حرفهایش
هنوز در ذهنم هست: «پدرم مغازه لوازم خانگی دارد. وضعمان خوب است. دست کم
از هم محلهایهایمان بهتر است ولی پدرم نم پس نمیدهد خسیس است. سالی یک
بار بیشتر برایمان لباس نمیخرد. ظهرها که به خانه میآمد بعد از ناهار
تا ساعت4 میخوابید. کسی حق نداشت آن دو ساعت سر و صدا کند چون با خشم و
عصبانیت پدر روبهرو میشد.
شبها ساعت9 میآمد وسط هال دراز میکشید و
زیر سرش متکا میگذاشت و تلویزیون نگاه میکرد تا زمانی که سفره باز شود.
بعد از شام هم چند کلمهای با مادرم حرف میزد که آن روز خطایی از ما سر
زده یا نه؟ بعد مشغول جدول حل کردن میشد و انگار نه انگار که ما هم جزو
خانوادهایم. نه به درسمان رسیدگی میکرد نه پول درست و حسابی میداد. نه
پارکی، نه مسافرتی، نه خندهای، نه میهمانیای. انگار توی پادگان زندگی
میکردیم و پدرمان هم فرمانده بود. وقتی بزرگتر شدم و خودم را پیدا کردم با
پسرهای محلمان دور از چشم پدرم این طرف و آن طرف میرفتیم و از
نوجوانیمان لذت میبردیم. این پارک و آن سینما تا اینکه نمیدانم چطور یک
زورگیر شدم و بعد از5 بار دزدی دستگیر شدم.
وقتی پدرم به اداره آگاهی
آمد به جای اینکه بپرسد چرا دزدی کردهام به صورتم تف انداخت و با زدن یک
پس گردنی رفت. ای کاش میپرسید و من میگفتم که عقده مهربانیهایش را
داشتم، عقده دارم که پدرم با من مهربان باشد نه مثل یک دیکتاتور فحش بدهد و
کتک بزند!»
از این نوع رفتارها کم نداریم حتی مادرهایی هستند که به
خواستههای فرزندانشان اهمیت نمیدهند یا اصلاً توجهی به نیازهایشان
ندارند. شاید تصور میکنند کودکشان بالاخره بزرگ میشود. همانطور که آنها
بزرگ شدهاند. آدم برای رشد کردن مگر چه چیزی میخواهد؟ آب، سه وعده غذا و
خواب.
در یکی از مراکز مشاوره تهران خانم جوانی از اینکه کودکاش کم
حرف میزند و بخوبی روی جملهها تسلط ندارد شکایت میکند. دختر 6 سالهاش
کم حرف میزند و دامنه لغاتش هم کم است. موقع حرف زدن بیشتر جیغ میکشد و
دنبال کلمه میگردد. مشاور از او میخواهد یک روز زندگی با دخترش را برای
او توضیح دهد. خانم مشاور من را همکار خود معرفی میکند:
«صبح که دخترم
از خواب بیدار میشود صبحانهاش را میدهم و برای اینکه مشغول باشد جلویش
اسباب بازی میریزم تا بازی کند. من هم گرفتار کارهای خانه هستم تا ظهر که
برنامههای خانواده تلویزیون شروع میشود. بعد از دیدن برنامهها غذای
دخترم را میدهم و نیم ساعت بعد که دخترم بهانه میگیرد او را میخوابانم.
عصر بیدار میشود و عصرانه میخواهد. از عصر به بعد هم از زمانی که مشغول
درست کردن شام هستم دخترم یا بازی میکند یا کنارم توی آشپزخانه این طرف و
آن طرف وول میخورد.»
سؤال روانشناس پس از شنیدن حرفهای زن جوان خیلی
جالب است. او میپرسد آیا مادر عضو شبکههای اجتماعی موبایلی مثل تلگرام و
وایبر و تانگو هست یا خیر؟مادر جوان پاسخ مثبت میدهد و عنوان میکند که
روزی بین 2 تا4 ساعت را با موبایلش سپری میکند. البته سؤالات دیگر نشان
میدهد این مادر برای دخترش بیش از نیم ساعت در روز وقت نمیگذارد. با او
حرف نمیزند تا کودک لغات جدیدی یاد بگیرد و حتی او را پارک هم نمیبرد و
بیشتر لغات و جملاتی که دخترک یاد گرفته از سوی پدر است.
روانشناس
ایرادی در یادگیری دختر3 ساله نمیبیند و تنها عامل باز نشدن زبان کودک را
بیاهمیتی مادر به فرزند میداند و توصیه میکند که وی ساعات زیادی را برای
حرفزدن با دخترش صرف کند وگرنه آثار جبرانناپذیری در آینده فرزندش را
تهدید خواهد کرد؛ گوشه گیری، پرخاشگری، ضداجتماعی شدن و...
بسیاری از
روانشناسان و کارشناسان مسائل تربیتی کیفیت حضور را بر میزان حضور ترجیح
میدهند. از این زاویه میتوان گفت ای بسا مادران شاغلی که کیفیت حضور
بیشتری کنار خانواده و فرزندان دارند و ای بسا والدینی که از هم جدا
شدهاند اما کودکانشان آسیب کمتری
میبینند.
دکتر شیرین زینالی،
روانشناس کودک در گفتوگو با «ایران» میگوید: «در نظریات تحول و رشد کودک
مهمترین نظریه، نظریه دلبستگی بالبی است که عنوان میکند کودک از نظر
روحی، شخصیتی وهوشی نیاز به توجه پدر و مادر دارد. توجهاتی همچون حساس
بودن، پاسخگو بودن و دردسترس بودن.
باید گفت مادری که در خانه حضور
فیزیکی دارد و در کنار آن حضور روانی هم دارد زمینه رشد شخصیتی سالم و هوش
فوقالعاده کودک را فراهم میکند. متأسفانه اخیراً به علت مشغلههای کاری و
فکری والدین بویژه مادران میبینیم که آنها در خانه حضور دارند ولی حضور
روانی مناسبی ندارند و کودکشان در معرض افسردگی یا پرخاشگری قرار میگیرد.
حاصل این بیتوجهیها در کودکی منجر به ضعف در نهادهای زبانی کودک و یاد
نگرفتن لغات و مهارتهای جدید میشود. این بیتوجهیها از طرف کودکان هم
واکنش هایی دارد مثل رفتارهای لجبازانه و پرخاشگرانه در مقابل پدر و مادر
برای جلب نظر آنها.»
دکتر زینالی میافزاید: «در روانشناسی نخستین
راهکار برای معنادار شدن حضور روانی والدین در خانه آموزش آنان است. در این
زمینه آموزش میبینند که چگونه به فرزندان خود توجه کنند. البته باید در
این زمینه نکاتی را یادآور شد؛ کودکان پسر در سنین پیش دبستانی و اوایل
دبستان نیاز دارند از یک الگوی جنس مذکر نقش پذیری داشته باشند
بنابراین
نیاز است تا رابطه کیفی مناسبی در خانه با بازی کردن، حرف زدن، قصه گفتن
و.. با پدران خود داشته باشند تا بتوانند نقشهای مردانه را در آینده بخوبی
ایفا کنند، مردانی که رفتارهای زنانه دارند و از احساسات شکننده و حساسی
برخوردار هستند جزو افرادی هستند که در کودکی به آنها از سوی پدر بیتوجهی
شده است.
از سوی دیگر دختران هم در آستانه سن بلوغ دوست دارند با جنس
مخالف درد دل کنند و چه بهتر که این ارتباط با پدر باشد تا از لحاظ روحی
تأمین شوند و تسلیم درخواستهای عاطفی افراد بیرون از خانه نشوند بنابراین
بسیاری از ارتباطات خارج از قاعده دختران در محیط بیرون از خانواده نتیجه
بیتوجهی اعضای خانواده بویژه پدر است.»
پژوهشهای محققان علوم تربیتی
نشان میدهد که استفاده بیش از حد از تلویزیون وماهواره و اینترنت بویژه
گوشیهای موبایل تأثیرات نامطلوبی در تربیت کودکان و نوجوانان دارد و شاید
استفاده از این امکانات در ظاهر برخی از کمبودها را جبران کند ولی در حقیقت
ارتباطات رو در رو و درک تعامل خانوادگی و اجتماعی را مخدوش میکند. میان
فرزندان و والدین فاصله میافتد و درنهایت خانواده به نوعی بیتفاوتی کشیده
میشود. افراد خود را در قبال یکدیگر مسئول نمیبینند و هرکسی مسئولیت در
بردن خود را به دوش میکشد چه از راه درست و چه غلط.
نمیشود به این
آسانی فرزندانمان را نادیده بگیریم. آنها نیازمند مهربانی و عواطف و
حمایتهای درست ما هستند. آنها هم روزی پدر یا مادر خواهند شد و باید از ما
بیاموزند که چگونه والدینی باشند.
ایران