به گزارش شفا آنلاین، خانم
سولانژ دولاپاز حسرت زماني را ميخورد که ميتوانست کارهاي جزئي خارج از
خانهاش را انجام دهد. لذت انجام کارهاي روزمره مانند خريد کردن امروز براي
او تبديل به رويا شده است. «دلم براي قرار هفتگي صرف ناهار يکشنبهها با
دوستانم بسيار تنگ شده است. دلم براي کليسا رفتن تنگ شده است.»
خانم
دولاپاز با اينکه فقط 67 سال دارد، بهعلت ابتلا به بيماري گرفتگي ريوي
مزمن پيش از موقع بازنشسته شده است و در آپارتمان مسکونياش درمحله
منهتن شهر نيويورک محبوس است، زيرا هميشه بايد اکسيژن خالص تنفس کند و حمل
کپسول اکسيژن حتي در اندازه کوچک قابل حمل براي چند قدم هم وي را بسيار
خسته و تنفسش را دچار اشکال ميکند.
هر
3 هفته يکبار فردي که حقوقش از طرف بيمه پرداخت ميشود، وي را براي گشت و
گذار کوتاهي در اطراف خانه همراهي ميکند که زمان اين گردشها از 10 دقيقه
تجاوز نميکند. جز اين، تنها زماني که او ازمنزل خارج ميشود به مراجعه
براي انجام معاينات پزشکي محدود ميشود. عليرغم تمامي اين محدوديتها خانم
دولاپاز خود را تنها حس نميکند. دوستان و اقوامش به او سر ميزنند و
تلفني و آنلاين هم با ديگران در ارتباط است. کشيش و آرايشگرش در منزل با او
ملاقات دارند و افراد داوطلب برايش خريد ميکنند.
با
وجود همه اين امکانات، خانم دولاپاز خود را محبوس ميداند، حال تصور کنيد
که خانهنشيني در مناطق غيرشهري تا چه حد ميتواند کسالت بار باشد.
حدود
2 ميليون شهروند بالاي 65 سال در ايالات متحده (بدون احتساب ساکنين
خانههاي سالمندان) که حدود 6 درصد جمعيت را تشکيل ميدهند، عملا در خانه
محبوسهستند. اين رقم بسيار بيشتر از 4/1 ميليون نفري هستند که در سراهاي
سالمندان زندگي ميکنند.
بنا
بر آمار نهاد ملي تحقيقات سالمندي وسلامت در سال 2011 خانهنشين به کسي
اطلاق ميشود که در طول 1 ماه بيش از يک بار از خانه خارج نشده باشد. اين
نهاد 6 ميليون نفر را هم نيمه خانهنشين معرفي کرده است. اين دسته افراد
کساني هستند که بايست با کمک ديگري از منزل خارج شوند.
چه کساني در گروه خانهنشينها طـبـقـه بـنـدي مـي شـونـد؟
دکترکاترين
اورنشتاين اپيدميولوژيست بيمارستان مانت سيناي دانشگاه نيويورک و محقق،
ميگويد: «معمولا اين افراد مسن و بيشتر مونث هستند وتعداد کمتري سفيد پوست
در ميان آنها ديده ميشود، غالبا داراي سطح درآمد پايين واکثرا
غيرانگليسيزبانند. اين افراد بيماران مبتلا به امراض قلبي، ريوي يا
آرتروزهاي پيشرفته هستند، گاهي هم از عوارض سکته مغزي رنج ميبرند. از ميان
خانه نشينهاي کامل، 80درصد مبتلا به اختلال حواس هستند. در صد ابتلا به
اختلال حواس در بين نيمه خانهنشينها 60درصد است.
مشکلي ديگر
افسردگي
شديد مشکل ديگر افراد خانهنشين است و بين يکچهارم تا يکسوم اين افراد
گرفتار آن هستند. محققين اطمينان ندارند که آيا خانهنشيني سبب افسرده شدن
اين گروه شده است يابرعکس چون افسرده هستند و نميتوانند بهتنهايي از خانه
خارج شوند خانهنشين شدهاند.
اگرچه
اهميت ونقش سلامت روحي و جسمي انکار ناپذير است، ولي تفاوت افراد
خانهنشين باکساني که فعاليت خارج از منزل دارند به محيط و جامعه اطرافشان
نيز بستگي دارد. پدردکتر اورنشتاين مردي 75 ساله و ساکن محله کويينز است.
او تنها زندگي ميکند وتابهحال چندين بار سکته کرده است و در راه رفتن
تعادل ندارد. باوجود آنکه تمام شرايط خانهنشين و زمينگيرشدن را دارد، به
همراه پرستارش بيرون ميرود، خريد ميکند و دردعاي جمعي شرکت ميکند. اين
مرد 75 ساله تاکيد ميکند که ديدن مردم در حال انجام کارهاي روزمرهشان و
بازي کودکان در پارک به او نشاط و اميد زندگي ميدهد.
وسايلي براي کمک به بيرون رفتن
دکتر
ويکي فريدمن اپيدميولوژيست دانشگاه ايالتي ميشيگان و مدير بخش پژوهشي
مطالعات اجتماعي، ميگويد: «نميتوانيم قاطعانه اظهار نظر کنيم که براي
تسهيل خروج از منزل اين افراد کدام وسيله يا سازه اهميت بيشتردارد، وسايل
کمکي مثل عصا، واکر وصندلي چرخدار يا تسهيلات معماري شهري مانند سطوح
شيبدار ونصب دستگيره . تحقيقاتي که سال گذشته بهسرپرستي وي و تحت عنوان
«بررسي نيازهاي ضروري و فراموششده سالمندان» صورت گرفت، نتايج
اعجابانگيزي داشت.
بررسي «شاخصهاي دموگرافيک سلامت و کارايي» نشان داد که
افرادي که در مراکز نگهداري زندگي مي کنند، بيش از افرادي که در منزل
شخصيشان ساکنهستند از خانه خارج ميشوند.
از سوي ديگرمرکز ملي سلامت و
پيشگيري اعلام کرده است که شرايط پير شدن در خانه بهترين وضعيت قابل تصور
براي سالمندان است و تعريف آن به اين صورت است: «امکان ادامه زندگي افراد
در منزل شخصي خود بهطور مستقل و آسوده همراه با امنيت منطبق با شرايطشان
در هر موقعيت مالي و سني».
سپید