کد خبر: ۶۲۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۱ - 2013February 25
آشتی گران قیمت با مشاوره شفاآنلاین:در چند سال اخیر به خاطر مسایل و مشکلات مختلفی که گریبانگیر اجتماع شده و این درگیری ها تمامی افراد خانواده را درگیر کرده، شنیدن واژه "افسرده" یا اینکه کسی "افسردگی گرفته" واژه ای کاملا" عادی و روزمره شده است. این موضوع حتی در خبرهایی که راجع به سلامت منتشر می شود نیز مشهود است. افسردگی در جامعه ایرانی به اندازه ای جدی و گسترده شده که وزارت ورزش و جوانان نیز به فکر هشدار دادن افتاده است. محمدتقی حسن زاده رییس مرکز مطالعات وزارت ورزش و جوانان به تازگی اعلام کرده است: "نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد افسردگی شایع ترین اختلال روانی میان نسل جوان کشور است و سهم جوانان در این بیماری به 1/3 درصد می رسد. در تحقیقات انجام شده میان 2 هزار و 506 جوان به عنوان جامعه آماری، 606 نفر از این افراد در مقطع پیش دانشگاهی تحصیل می کردند و سایر افراد دانشجو بودند." وی در خصوص انواع مشکلات روانی جامعه آماری مورد مطالعه گفته است: "عوامل اختلال روانی جوانان شامل ترس از بیماری، افسردگی، وسواس اجباری، اضطراب، خصومت و پرخاشگری، شکایت جسمانی، روان پریشی و حساسیت در روابط متقابل است که در این تحقیق از جوانان جامعه آماری سوال شد. علاوه بر افسردگی، سایر مشکلات روانی در میان نسل جوان به ترتیب شامل خصومت و پرخاشگری 2.9 درصد، تفکر پارانوییدی(یا اختلال شخصیت بدگمانی) 2.7 درصد، وسواس 2.4 درصد،اضطراب 2 درصد،شکایت جسمانی 2 درصد،حساسیت در روابط متقابل 1.9 درصد، روان پریشی 1.2 درصد و ترس 9 صدم درصد است. براساس جامعه آماری، افسردگی در دختران بیش از پسران و در پسران اختلال تفکر پارانوییدی بیش از دختران است." این مطالب که توسط وزارت ورزش و جوانان منتشر شده، بسیار خوب و قابل توجه است و این مطلب را نشان می دهد که وزارت ورزش تلاش دارد شناخت بهتری از جوانان جامعه پیدا کند، اما به راستی این نهاد و دیگر نهادهای همسو که وظیفه رشد جامعه و بهبود شرایط جوانان را دارند، در کنار آمارهایی که می گیرند تا چه اندازه در این زمینه پیگیری و برنامه ریزی دارند؟! حقیقت تلخ گرایش جوانان بین 18 تا 25 سال به افسردگی است که باید همانند یک چراغ خطر بسیار جدی و بزرگ مورد توجه قرار بگیرد و تغییر شرایط و برطرف شدن این مشکل نیاز به جمع شدن بسیاری از عوامل دارد که درباره آن بسیار صحبت شده است که از آن جمله می توانیم به افزایش شرایط امیدواری در کشور اشاره کنیم، ولی اکنون که رسیدن به شرایط آرمانی بسیار دشوار و دور از دسترس است، باید فکری برای درمان افراد درگیر با افسردگی یا در معرض این بیماری به خصوص در بین جوانان کرد. مشکل افراد افسرده یا در معرض آن با حضور مشاوران باتجربه و متخصص و روانشناسانی که بتوانند در این شرایط به افراد کمک کنند، یک اولویت محسوب می شود. البته در حال حاضر جامعه ما از تعداد زیادی مشاوران تحصیل کرده در بخش ها و رشته های مختلف برخوردار است و در گوشه و کنار شهر می توان کلینیک هایی از این دست را به آسانی پیدا کرد، اما مشکل اصلی در مراجعه به این مراکز در وهله نخست نبود دیدگاه مثبت افراد جامعه و در وهله بعد مشکلات اقتصادی و هزینه های بالای جلسه های مشاوره و درمان است. در جامعه ایرانی با وجود گسترش علم پزشکی و انتشار روزانه تعداد زیادی خبر، هنوز بسیاری از مردم حتی در شهرهای بزرگ تفاوت میان مشاور، روانشناس و روانپزشک را نمی دانند و وقتی مشکلی بروز می کند که به این گونه افراد نیاز است، نمی دانند به طور مشخص به کدام یک از آنها باید مراجعه کنند. بر همین اساس، بیشتر مردم ما نمی دانند تفاوت یک بیمار روانی با شخصی که دچار مشکل موقت شده است یا شخصی که در معرض یک بیماری روحی قرار دارد در چیست و باید به چه مسایلی توجه نشان دهند. زدن انگ "دیوانه" به هر کسی که رفتاری غیر از رفتارهای عمومی افراد در جامعه دارد، به آسانی صورت می گیرد و بدتر اینکه در یک خانواده یا افراد فامیل برای اینکه خودشان را موجه نشان بدهند، بر گسترش این گونه کلمات صحه می گذارند. اگر هم متوجه شوند شخصی به مشاور یا روانشناس مراجعه کرده است که دیگر هیچ. چنان درباره بیماری های روحی و روانی و شخص مورد نظر به قضاوت می نشینند، انگار که در این زمینه از کرسی دانشگاهی برخوردارند! حال اگر کسی حاضر باشد همه این شرایط را بپذیرد و خود یا اعضای خانواده اش به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنند، وقتی با قیمت های سرسام آور جلسه های مشاوره یا روان درمانی مواجه می شوند، احتمال اینکه عطایش را به لقایش ببخشند و از انجام چنین درمانی چشم بپوشند، بسیار زیاد است. به طور کلی، بسیاری از مشکلات روحی با مشکلات اجتماعی و اقتصادی ارتباط مستقیم دارد.احساس ناامنی و ناامیدی نسبت به آینده در شرایطی اتفاق می افتد که شخص مشکلاتی پیچیده در زمینه های مختلف به خصوصی مسایل اقتصادی دارد. بنابراین اقشار کم درآمد و متوسط بیش از ثروتمند با مشکلات روحی مواجه می شوند و نیاز به مراقبت های پزشکی بیشتری در زمینه های مختلف دارند. در صورتی که ویزیت های 25 تا 50 هزار تومانی و نیاز به ارتباط با مشاور یا روانشناس بین 5 تا 10 جلسه که باید هفته ای یک یا دوبار صورت بگیرد، در توان خانواده های کم درآمد یا متوسط نیست. نکته مهم دیگری که در آمار اخیر وزارت ورزش و جوانان به چشم می خورد اینکه، مدارس و دانشگاه های ما از داشتن مشاور یا روانشناس کاملا بی بهره اند. این در حالی است که تمامی بیماری های روحی و روانی ریشه در دوران کودکی و نوجوانی دارند. یعنی کودکان و نوجوانان ما در مدارس و دیگر مراکز آموزشی به هیچ وجه در ارتباط مستقیم و دایم با روانشناس یا مشاور قرار نمی گیرند تا مشکلات آنها حداقل شناسایی شود. طی سال های اخیر برخی از مدارس غیرانتفاعی یا به عبارت بهتر مدارس خصوصی و برخی از مدارس دولتی نمونه که البته پول قابل توجهی از پدر و مادران دانش آموزان می گیرند، جلسه های عمومی با حضور همه پدر و مادرها و سخنرانی یک روانشناس تشکیل می دهند، اما اینکه در مدرسه مشاور یا روانشناسی به صورت دایمی و مرتب – برای نمونه 3 روز در هفته – در مدرسه حضور داشته باشد و به گفت و گو با تک تک دانش آموزان بپردازد، هنوز یک ایده آل دست نیافتنی است. در دانشگاه که از روانشناس هیچ خبری نیست. به نظر می رسد تصور عمومی این است که وقتی کسی وارد دانشگاه شد، به اصطلاح بزرگ شده است و دیگر نیاز به هیچ مراقبت و توجه خاصی ندارد. در حالی که حضور مشاور و روانشناس به صورت مرتب و دایمی یک نیاز مهم و اساسی محسوب می شود. پایان سخن آنکه مسئولان برای گسترش حضور مشاوران و روانشناسان در سطح جامعه باید فکری کنند و راهی بیابند که طبقه های اجتماعی فرودست و متوسط و گروه های سنی کودکان، نوجوانان و جوانان به آسانی و با هزینه هایی کاملا مناسب بتوانند از مشاور و روانشناس با تجربه برخوردار شوند. منبع :خبرآنلاین ،مازیار شیبانی فر
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: