شفا آنلاين-از نظر روان شناختی ما جذب افرادی می شویم که سود و امتیازی به ما می رسانند و باعث تقویت روحی و اعتماد به نفس ما می شوند، لذا اگر در افراد این باور ایجاد شود که غریبه ای نگرش هایی شبیه نگرش های خود آنها دارد، کشش بیشتری به آن شخص پیدا می کنند تا این که بر این باور باشند نگرش هایشان شبیه نیست.
به گزارش شفا آنلاين، دکتر مینا پورفرخ، روان شناس در برنامه «پشت پلک صبح» گروه سلامت و تفريحات راديو سلامت با بيان اين مطلب گفت: راسبالت از متفکران نظریه مبادله اجتماعی گفته است که اندازه سرمایه گذاری های ما در یک رابطه (زمان، پول و انرژی عاطفی) عامل تعیین کننده در تعهدمان به آن رابطه است؛ هر چه سرمایه گذاری بیشتری کرده باشیم تعهد بیشتری هم خواهیم داشت و در هر رابطه دوستانه ای نسبت سود و هزینه ما باید با نسبت سود و هزینه طرف مقابلمان برابری کند. در این حالت رابطه ای منصفانه شکل می گیرد که موجب رضایت از رابطه با دوستمان می شود. رابطه های بد دقیقا از آنجا ناشی می شود که ما ـ یا طرف مقابل ـ گمان می کنیم بازده حاصل شده برای یک طرف بیشتر شده است.
وي ادامه داد: اما در نظریه انسجام شناختی، فرض این است که مردم در زندگی شان نیاز به تعادل و انسجام دارند. طبق این نظریه افراد با کسانی دوستی برقرار می کنند که نگرش ها و عقایدشان با نگرش خودشان مشابه است و از همان افرادی خوششان می آید که آنها نیز از آنان خوششان می آید. نظریه های تحولی در پی فهم و توضیح تحولات و تغییراتی است که در طول زمان در رابطه ها رخ می دهد و با استفاده از این تحولات شکل و چیستی دوستی را توضیح می دهد.
اين روان شناس در ادامه افزود: لوینگر از نظریه پردازان تحولی در تئوری خود به نام ای بی سی دی ای (ABCD theory) تبیین می کند که رابطه در مرحله آشنایی آغاز می شود که در آن دو فرد از هم آگاهی می یابند و تاثیر مثبت بر یکدیگر می گذارند. در مرحله دوم با عنوان مرحله شکل گیری، رابطه از طریق فرآیند خودآشکار سازی متقابلی که گسترش و عمق پیدا می کند، نزدیک تر می شود. در این مرحله شباهت ها کشف و مقایسه دو طرف با هم انجام می گیرد. در مرحله بعدی تداوم، باعث تعهد به رابطه می شود. رابطه ها ممکن است در همین مرحله باقی بماند. اما رویدادهای بیرونی(مثل نقل مکان یکی از اشخاص) یا رویدادهای درونی (مثلا سوء استفاده از اعتماد) ممکن است موجب تیره شدن رابطه شود. در این مرحله اگر برای اصلاح اقدامی صورت نگیرد یا کوشش ها برای اصلاح ناموفق باشد؛ رابطه خاتمه می یابد.
در هر رابطه دوستانه ای نسبت سود و هزینه ما باید با نسبت سود و هزینه طرف مقابلمان برابری کند. در این حالت رابطه ای منصفانه شکل می گیرد که موجب رضایت از رابطه با دوستمان می شود.
وي با اشاره به عوامل شکل گیری دوستی بيان كرد: روان شناسان در طول پژوهش هایی که درباره عوامل و چگونگی شکل گیری دوستی انجام داده اند به چهار عامل اصلی و کلی رسیده اند که می توان از آنها به عنوان زمینه هایی که باعث به وجود آمدن دوستی و دوست شدن افراد می شود، اشاره کرد.
پورفرخ با اشاره به عوامل محيطي و موقعيتي گفت: عوامل محیطی: از شرایط بدیهی دوستی این است که دو فرد با یکدیگر در تماس و مجاورت قرار گیرند؛ اما این مجاورت و تماس زمانی رخ می دهد که دو نفر در طول روز، هفته یا ماه با هم سر و کار داشته باشند. افراد به احتمال زیاد بیشتر با کسانی دوست می شوند که محل زندگی یا کارشان نزدیک هم است.
عوامل موقعیتی: افراد اغلب معتقدند از آنهایی که پیش بینی می کنند بعدا با آنها تعاملاتی داشته باشند بیشتر خوششان می آید. همچنین هر چه ما در شرایط مختلف کسی را بیشتر ببینیم بیشتر به او خو گرفته و جذبش می شویم. به نظر می رسد مهم ترین عامل موقعیتی موثر در شکل گیری دوستی ها، امکان دسترسی باشد.
وي در ادامه با بيان اينكه اما مجاورت و تماس بیشتر نوعی زمینه برای آشنایی و دوستی بالقوه است، با این وجود واقعیت این است که ما به طور بالفعل با هر کسی که در تماس باشیم دوستی نمی کنیم، افزود: اینجاست که عوامل فردی اهمیت پیدا می کند و تبدیل به ملاک و معیاری برای شکل دادن به یک رابطه می شود. ویژگی هایی هست که وجود آنها احتمال دوستی با فرد دیگری را برای ما بیشتر می کند؛ جذابیت جسمی، مهارت های اجتماعی، حساسیت و واکنش متقابل و شباهت، از این دست ویژگی ها هستند.
در واقع یکی از فرآیندهای مهم در دوستیابی، متقابل بودن علاقه دو نفر به یکدیگر است. اگر دوطرف با صمیمیت خود را آشکار سازند، آن هم به طور تدریجی و متقابل، دوستی به شکل محکم تر و عمیق تری شکل گرفته و تداوم می یابد.
ما قطعاً نمی توانیم با کسی که از نظر ما ظاهری نیکو ندارد، رفتار اجتماعی اش غلط و مهارت های ارتباطی کافی ندارد و همچنین بی ادب و بی ملاحظه است، دوستی کنیم. همچنین دوستی ما متداوم نمی شود مگر این که طرف مقابل به آنچه می گوییم حساسیت نشان دهد، به علایق و نفرت های ما واکنش نشان دهد، آداب گفت وگو را بلد باشد و ما را بشنود. محقق شدن این امور فرد را برای ما خواستنی می کند، چرا که می دانیم دوستی با او به ما احساس خوبی می بخشد.
پورفرخ يكي ديگر از عوامل شکل گیری دوستی را دوقطبی دانست و اظهاركرد: تعامل دو نفر با هم در شکل گیری دوستی و ماهیت آن بسیار موثر است. در واقع یکی از فرآیندهای دو قطبی مهم در این امر، متقابل بودن علاقه دو نفر به یکدیگر است. اگر دوطرف با صمیمیت خود را آشکار سازند، آن هم به طور تدریجی و متقابل، دوستی به شکل محکم تر و عمیق تری شکل گرفته و تداوم می یابد.
اين روان شناس در پايان با بيان اينكه عوامل محیطی، فردی، موقعیتی و دوقطبی باید جمع باشد تا دوستی ایجاد شود، خاطرنشان كرد: عوامل محیطی تماس را ممکن می سازد و ما رابطه را با شخصی که با او مرتبط شدیم ادامه می دهیم اگر برایمان جذاب باشد، مهارت های اجتماعی داشته باشد، دارای حساسیت متقابل باشد و از جهات مختلف به ما شباهت داشته باشد. در نهایت هم دوستی بسیار وابسته به این است که شخص دیگر از ما خوشش بیاید و پا به پای ما دست به خود آشکارسازی صمیمانه و تدریجی بزند.