به گزارش شفا آنلاين،دکتر بهمن بهمنی افزود: خوب و بد بودن اینجا ملاک نیست. افراد میتوانند بهتنهایی مورد پسند باشند، اما برای ازدواج ویژگی هایی اهمیت پیدا میکند که باید به اشتراک گذاشته شوند. پس رابطه باید شکلی باشد که افراد را آشنا کند ولی به سمت دلبستگی و پس از آن شیفتگی نرود.
این روانشناس تاکید کرد: برای سخن گفتن در مورد رابطه دو طرف پیش از ازدواج، ابتدا به بازتعریف برخی تعابیر نیازمندیم. نخست باید در نظر بگیریم که دوستی با آشنایی تفاوت دارد. ما با افراد زیادی در اطرافمان آشنا هستیم، اما آشنایی پیش از ازدواج یک ضرورت است. دو نفر باید بدانند با هم شباهت دارند یا نه، علاوه بر آن تفاوتها بیش از شباهتهایشان نباشد.
وی با بیان اینکه برای قضاوت در مورد دوستی به تفاسیر بیشتری نیازمندیم، گفت: «دوستی» به معنای کامل یک رابطه دو طرفه است که با «دوست داشتن» فرق دارد؛ چرا که دوست داشتن می تواند یک طرفه باشد. دوستی یک رابطه دو طرفه و یک ارتباط است. در آن مسئولیت وجود دارد و هر یک از طرفین نقش های ویژه و البته انتظاراتی دارند.
بهمنی اضافه کرد: دو طرف انتظار دارند حالشان رعایت شود، درک شوند، احترام ببینند و حتی مورد اغماض قرار گیرند. حال اگر بخواهیم برای رابطه دوستانه یک سیر خطی قایل شویم، می توان مراحل را به این صورت در نظر گرفت: «آشنایی- توجه- علاقه- دل بستگی- شیفتگی». این سیر خطی می تواند در بررسی یک رابطه دوستی به ما کمک کند، اما پیش از آن باید تفاوتی هم میان «شیفتگی» و «عشق» قایل شویم.
وی در ادامه گفت: «شیفتگی» هیجان و نوعی وهم است. در شیفتگی فرد تمام ایده آلهای خود را در طرف مقابل ترسیم می کند. اساساً ویژگی شیفتگی، غیرعقلانی و حسی بودن آن است. اما «عشق» یک حس آنی و یک شبه نیست، محصول یک فرآیند و مراوده است. باید پرورش یابد و عشق محبت است، ولی نه به حدی که جلوی آگاهی و عقل را بگیرد. بر خلاف تصویر رایج در باور و ادبیات، داستان های معروفی که سراغ داریم بیشتر روایت شیفتگی است تا عشق.
این روانشناس اضافه کرد: دوستی مناسب تا مرحلهای است که در سیر خطی به علاقه و یا در نهایت به دلبستگی برسد. وقتی این دلبستگی پیشرفت کند و وارد مرحله شیفتگی شود دیگر برای انتخاب دیر است.
وی با بیان اینکه عشق سه محور اساسی دارد، گفت: نخست محبت و صمیمیت، دوم مسئولیت در مقابل این محبت و شور و شوق. نقش هر یک از این سه محور اصلی در یک رابطه می تواند پررنگ تر و یا کمرنگ تر شود با این حال تنها زمانی می توان گفت عشق وجود دارد که هر سه این محورها در رابطه وجود داشته باشند. برای مثال، اگر«شور و شوق» به تنهایی در یک نفر ظاهر شود، نشانه شیفتگی است ولی برای عشق کافی نیست. در رابطهای که شیفتگی وجود دارد، تعامل در ارتباط می تواند شیفتگی را به سمت عاشقی بکشاند؛ اما اگر این تعامل وجود نداشته باشد، امکان دارد شیفتگی به سمت نفرت و یا بی تفاوتی کشیده شود.
بهمنی تاکید کرد: در مرحله شیفتگی حتی اگر تمامی شواهد هم منفی باشد دیگر امکان فاصله گرفتن وجود ندارد. پس اگر قصد دو نفر از دوستی ازدواج باشد، باید مراقب باشند که به مرحله شیفتگی نرسند. پس نفرت نقطه مقابل عشق نیست. بلکه نقطه مقابل شیفتگی است. عشق نقطه مقابل ندارد؛ یا وجود دارد، یا وجود ندارد.
وی اضافه کرد: نقطه مقابل تنفر، شیفتگی است که کور است و انسان در آن تنها به احساس خود تکیه می کند و از شواهد چشم می پوشد. جوانان به شدت، مستعد دل بستگی و شیفتگی هستند و خیلی زود هم سرخورده می شوند و در مراحل بعدی از هر گونه رابطه صمیمانه می گریزند و به دنبال روابط سطحی می گردند که از ضربه خوردن مجدد پرهیز کنند.
این روانشناس تصریح کرد: دوستی مناسب تا مرحلهای است که در سیر خطی به علاقه و یا در نهایت دلبستگی برسد. وقتی این دلبستگی پیشرفت کند و وارد مرحله شیفتگی شود دیگر برای انتخاب دیر است.
بهمنی در پایان مطلب خود با بیان اینکه در مرحله
شیفتگی انتخاب آگاهانه وجود ندارد، گفت: در مسیر خطی تا علاقهمندی میتوان
آگاهانه انتخاب کرد و اگر شواهد هشدار دهد که این رابطه باید پایان بیابد،
امکان قطع آن وجود دارد؛ هر چند با اندوه همراه باشد. اما در مرحله شیفتگی
حتی اگر تمامی شواهد هم منفی باشد دیگر امکان فاصله گرفتن وجود ندارد. پس
اگر قصد دو نفر از دوستی ازدواج باشد، باید مراقب باشند که به مرحله شیفتگی
نرسند. بخش عمدهای از طلاق ها بهویژه در ازدواج های دانشجویی به این
دلیل است که دو نفر در مرحله شیفتگی ازدواج می کنند و به نادرست گمان می
کنند که عشق را تجربه کرده اند.
سپیده دانایی