۴ موضعگیری صحیح و غلط در مواجهه با فرد بیمسئولیت
۱ – برخی افراد «بیمسئولیتی» همسرشان را میپذیرند و تلاش میکنند تا خودشان آن را جبران کنند (رویکرد غلط).
۲ – برخی افراد «بیمسئولیتی» طرف مقابل را نمیپذیرند، اما تلاش میکنند تا نقاط ضعف خود را که به تشدید حس بیمسئولیتی در همسرشان منجر شده شناسایی و با اصلاح این نقاط ضعف، به طور غیرمستقیم، همسر را دعوت به پذیرش مسئولیت در ابعاد مختلف زندگی مشترک کنند (رویکرد صحیح).
۳ – برخی افراد «بیمسئولیتی» طرف مقابل را نمیپذیرند، اما معتقدند به جای اصلاح خودشان صرفا باید به دنبال راه حلی باشند که همسر بیمسئولیت را اصلاح کنند! این دسته از افراد پیوسته فرد بیمسئولیت را تحقیر میکنند و با استفاده ازحربه بیتوجهی و بیاحترامی به او، در صدد تنبیه و تادیب وی و حصول خواستههای بجا یا نابجای خود حرکت میکنند (رویکرد غلط).
۴ – برخی از افراد در زندگی با همسر بیمسئولیت به جدایی قطعی میاندیشند (رویکرد غلط).
راهکارهای منطقی در برابر همسر بیمسئولیت
شما در برخورد با همسر بیمسئولیت نباید به دنبال تغییر او باشید بلکه باید
این سوال بزرگ را از خود بپرسید که من چه تغییری بکنم تا او تغییر کند؟
راهکارهایی برای مواجهه با بیمسئولیتی همسر
مقابله به مثل نکنید:
اگر باهمسرتان قطع رابطه کردهاید ابتدا از در آشتی کردن با وی وارد شوید و
ارتباطتان را از سر بگیرید؛ زیرا انجام راهکارهایی که در ادامه ارائه
میشود بدون حضور همسرتان میسر نیست. عدهای از افراد لجبازی همسر را با
لجبازی پاسخ میدهند. بدانید کسی که لجبازی می کند معمولا خودش میداند
که حق با او نیست، اما هیچ وقت نمیخواهد این را به زبان بیاورد.
تجربه عموم روانشناسان نشان میدهد روابط افرادی که در زندگی مشترک دست به
مقابله به مثل میزنند روزبروز بدتر و بدتر میشود تا آنجا که بازگشت
به عقب تقریبا غیر ممکن خواهد شد. انسانها هرگز در فضای تحقیر، سرزنش و
لجبازی تغییری حاصل نمیکنند.
خانوادهتان را به قطع فرآیند حمایتگری دعوت کنید:
متاسفانه دستهای از افراد برای حل هر مشکلی همیشه اولین داوطلب هستند و
فرصت همکاری و ایفای نقش را از همسر خود میگیرند؛ زیرا معتقدند وقتی که با
شخصی غیر قابل اتکا درگیر هستند ناگزیرند تا نقش «والد» را برای او ایفا
کنند.
برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر
فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد
بیمسئولیت، شوهر شماست و بیمسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین
نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در
عین حال ضروری را تقاضا کنید |
این کار باعث میشود تمام مسئولیت زندگی مشترک به عهده فرد داوطلب واگذار شود و طرف مقابل طبیعتا به نوعی بیمسئولیتی برسد.
بسیاری از خانوادهها بدون شناخت خصلتهای فرد بیمسئولیت، بسرعت وارد عمل
میشوند و برای حمایت از فرزند خود در مقابل فرد بیمسئولیت اقدام به
حمایتهای مالی و اقتصادی فراوان میکنند. حمایت «والدانه» از فرد
بیمسئولیت به چرخه بیمسئولیتی او دامن خواهد زد و در نهایت شما حس فریب
خوردگی و عصبانیت را تجربه خواهید کرد.
مصرانه از او انجام وظایفش را تقاضا کنید:
شما درباره مسئولیت پذیرتر کردن همسرتان چقدر تلاش کردهاید؟ همسرتان نسبت
به قبل چقدر تغییر کرده است؟ مسئولیتپذیرتر شده یا برعکس؟ شاید انجام
راهکارهای گفته شده، در ابتدا سخت و زمانبر به نظر برسد، اما مطمئنا
نتیجهاش بهتر از روشی است که خودتان تاکنون از آن استفاده میکردید.
فراموش نکنید که برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را
کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بیمسئولیت، شوهر شماست
و بیمسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است
باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا
کنید.
صبور باشید و فقط روی تقاضایتان محترمانه و بدون پرخاشگری پافشاری کنید.
شاید۱۰۰ درصد تقاضای شما برآورده نشود، اما مطمئن باشید ۵۰ درصد آن اجابت
خواهد شد و این یعنی موفقیت اولیه در برابر فرد بیمسئولیت.
همسرتان را با عواقب بیمسئولیتی آشنا کنید:
استفاده از عباراتی نظیر «تو اصلا مسئولیت پذیر نیستی» گرهی از مشکلات شما
باز نمیکند بلکه کاربرد مکرر همین عبارات باعث میشود همسرتان بیشتر در
این نقش فرو رود و واقعا قبول کند که بیمسئولیت است.
در بسیاری از موارد و در شروع کار مطمئنا همسرتان به همان میزانی که شما
(به عنوان مثال) انتظار خرید داشتهاید، هزینه نمیکند. مثلا شما فهرستی از
۵ نیاز ضروری منزل را به او دادهاید، اما او در میان این ۵ نیاز، برخی از
اقلام را خریده است و مثلا برنج نخریده است. در اینجا شما برنج را از وعده
غذایی خود حذف کنید و یک غذای ساده بپزید. زمانی که او میپرسد: «چرا برنج
نپختهای؟»، شما فقط پاسخ دهید: «برنجمان تمام شده است».
از جابجایی نقشها پرهیز کنید:
پدیده جابجایی نقشهای زن و مرد در زندگی مشترک چنانچه با ارتقای «ظرفیت
روحی» زوجین همراه نباشد براحتی میتواند عامل ایجاد اختلاف و تنش شود.
زمانی که زن نقش شوهر بیمسئولیت خود را به عهده میگیرد و مثلا بیرون از
منزل کار میکند یا زمانی که مرد نقش زن بیمسئولیت خود را به عهده میگیرد
و همیشه به شستن لباسها یا جارو زدن منزل مبادرت میورزد، به دلیل
بیمسئولیتی همسران خود، انجام این کارها را «کمک حمایتگرانه از شریک
زندگی» نمیدانند و زوجین در این شرایط از یکدیگر طلبکار میشوند و انتظار
دارند همسرشان هر لحظه به خاطر ایفای نقشی که خلاف جنسیت و یا طبیعتش بوده
است، از او قدردانی چند برابر تصور بکند در حالی که طرف مقابل تصور میکند
همسر من کاری نکرده است، او فقط وظیفهاش را انجام داده است. در نتیجه وقتی
زنی مسئولیت اصلی تامین مالی را به عهده میگیرد، بدیهی است که از نظر
شرایط روحی، «خستگی روانی» را تجربه کند.
ملیحه شهرستانی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده
خراسان