شفا آنلاين -همگي از دوران كودكي به ياد داريم كه به دلخواه طرحها و نقشهايي را در فضاهايي خالي ابداع كردهايم. اين شيوه ابتدايي كه فراتر از آموزش و راهكارهاي محدوديتزاست. نخستين راه ارتباط با دنياست.
فعاليتهاي خلاقانه بيشتر افراد در بزرگسالي، يكباره كور ميشود، اما برخي هم هنرمندان و تصويرسازاني حرفهاي ميشوند و گروه استثنايي ديگري كه نبايد آنها را دستكم گرفت وجود دارند. آنها مبتكران طرحهايي خارقالعاده و متمايزند كه آثارشان ماهيتي خودمختار دارد و نمايانگر پيچيدگي روحي هنرمند است. درواقع مبحث ما، هنري خام و زمخت برپايه تخيلات و رؤياهاي خودپرداخته بيماران رواني يا طردشدگان اجتماع است
نخستين بار در قرن نوزدهم، رمانتيكها رابطه بين هنر و ديوانگي را ارزيابي كردند، در قرن بيستم، ديوانگان را چون قهرمانان داستانها كه پيوندي اسرارآميز با نيروهاي سرنوشتساز دارند، درنظر گرفتند و شروع به تحقيق و درك توليدات هنري آنها (تجسمي و بصري) كردند. اين هنرمندان جديد به فرمهاي تحريفي و تغيير شكل يافته كه از قيد و بندها و ضوابط فرهنگي يا جهتگيريهاي سنتي به دور بودند، علاقهمند شدند، طرحهايي كه با فرمهاي رسمي، معقول يا اكسپرسيونيسم به طور كامل متفاوتند.
ارزش خلاقانه
«پلكله» نخستين هنرمند مدرني بود كه در مقالهاي «ارزش خلاقانه» را به اين هنر اعطا كرد و نوشت «آثار بيماران رواني بايد در همه موزههاي هنرهاي زيبا، جدي گرفته شود» و از آن زمان، هنر به صورت امروزي شكل گرفت. تئوريها و نظريههاي اكسپرسيونيستي درباره «آنچه بلافاصله، بيواسطه و قبل از هرچيز، از ضمير ناخودآگاه برخيزد»، روي بيشتر روانپزشكان تأثير گذاشت و شروع به ارزيابي آثار بيماران خود از زواياي زيباييشناختي كردند. هانس پرينزورن كه تاريخدان هنر بود براي تحقيق روي آثار اين گروه به روانپزشكي رويآورد.
وي به دور از قضاوت و نگاه جامعه، هنرمندان رواني را اشخاصي طبيعي و برگزيده درنظر گرفت، كه به حقايق نهاني فراتر از ذهن ديگران دسترسي دارند و فقط روي عملكرد روحي هنر تأكيد كرد. پرينزورن ميخواست بدون درنظرگرفتن مشاهدات حسي، قدرت تجسم و تصويرسازي غيرواقعي را كه برخاسته از ضمير بدوي و ريشههاي دروني افراد است، اثبات كند. البته اين ريشهها بيشتر برگرفته از تجربيات «زندگي» و گستردهترين احساسات افراد است.
پرينزورن، به تشابهاتي ميان هنر تكاملي بيماران رواني و اكسپرسيونيسم پي برد و دريافت كه هر دو در
«رد دنياي بروني يا ظاهر» و «حركتي قابل ملاحظه بهسوي دنياي درون و روح» مشتركند، اما تفاوت اساسي آنها، بيگانگي از دنياي ظاهر و ملموس كه بر ذهن بيماران اسكيزوفرني تحميل ميشود مانند يك چيز وحشتناك است كه فرار از آن غيرممكن است. اين بيماران، مدتي با آن چيز وحشتناك ميجنگند تا آن را تسليم خود كنند و آرام آرام در دنياي اوتيسمي (درخودماندگي) خود كه زائيده تخيلات فراوان است، احساس آرامش كنند، اما بيگانگي هنرمند مدرن، از احساس درد و رنجي است كه زائيده تجربه، آگاهي و تجزيه و تحليل
شخصي او است.
دوبوفه، نقاشي كه نخستين بار كلمه هنر خام را ابداع كرد، يكي از مهمترين مدافعان اين سبك بوده است. وي پس از جمعآوري كلكسيوني از نقاشيهاي كودكان، بهسوي آثار هنري بيماران رواني و هنرمندان خودآموخته جلب شد. وي در سفري به سوئيس، آثاري از وولفي، مولر و آلوئيز، ساكنان تيمارستان والدو را به دست آورد كه همگي سمبل و پايهگذاران هنر خام كلاسيك هستند.
باوجود تفاوتهاي سبكشناسي چشمگير در اين آثار، از نظر دوبوفه، طبيعت خام و روحيه خشن آنها يكسان بود و روحيات خشك و بدوي، همچون حكمي ديكته شده از «من و خودم دروني» آنها برميخاست. در حقيقت دوبوفه در سال1945 براي محكوم كردن شخصيتهاي برگزيده جامعه و سركوبي فرهنگ رسمي، هنر خام را ابداع كرد. هنري خود بهخودي و خلاقانه كه از هرگونه تاثيرپذيري، هارموني، هماهنگي و زيبايي امتناع ميكند. منظور از هنر خام، فقط يك زمينه، يك رشته يا تعدادي زيرشاخه كه وابسته به يك گرايش و روند سبكشناسي يا جنبش تاريخي باشد، نيست. سازندگان هنر خام برخلاف هنرمندان امپرسيونيسم و كوبيسم، از يك گروه يا رشته و زمينه منسجم پيروي نميكنند. در واقع اين سبك بهدنبال الگوهاي متداول و هميشگي تاريخ هنر نيست.
نقاشی با هنر خام
از نظر دوبوفه زيبايي هنري، يعني روي واقعيتها ماسك زدن و حقيقت را پنهان كردن. وي نقاشي و هنر خام را ابزاري ميداند كه حتي زشتترين حقايق را نمايش و واقعگرايي را رواج ميدهد. براساس نظريه دوبوفه «يك نقاش بايد صادق باشد! بدون هر حجابي! بدون خيانت! ساده و خالص، به شكلي كه بدترين شرايط و افكار را هم ارائه دهد.»
دوبوفه اوايل 04 سالگي، مجذوب سادگي و آزادگي نقاشيهاي كودكان شد و بيان كرد: آموزش و آگاهي روي صفحه احساس و ادراك انسان نمايان شده و سدي ميان حقيقت و تجربه ميشود. يگانه راه دسترسي به لوح سفيد ضمير انسان حالتهايي مانند ديوانگي و جنون است. به عقيده او، جنون قطب اصلي والاترين خلاقيتهاي ذهني و به ويژه سرمنشأ آفرينشهاي هنري خلاقانه است
راضيه خوئيني.