کد خبر: ۴۳۰۲
تاریخ انتشار: ۰۰:۴۱ - ۲۵ تير ۱۳۹۲ - 2013July 16
شفا آنلاين-«فقط تا یک ماه دیگر زنده‌ای، سعی کن از این مدت نهایت لذت را ببری و با آرامش زندگی کنی!» اگر کسی این جمله را به شما بگوید، چه کار می‌کنید؟ چه حسی خواهید داشت وقتی بفهمید فقط یک ماه یا حداکثر چند ماه دیگر زنده هستید؟ البته این جمله‌ها نه حرف رمال و فالگیر است و نه شوخی‌های دوستانه.
  اینها جملاتی است که یک پزشک به بیمارش گفته تا او را از وخیم بودن شرایط وی مطلع کند. تعجب نکنید، گاهی پزشکان ترجیح می دهند خیلی رک و مستقیم با بیمارشان حرف بزنند، چون آنها اهل مخفی کردن واقعیت نیستند و این کار را نمی پسندند! در مقابل این گروه، پزشکان دیگری هم داریم؛ همان ها که انگار از گفتن اصل قضیه هراس دارند و بیشتر از بیمارشان نگران هستند. همان پزشک هایی که در مورد بیماری هیچ حرفی نمی زنند و هیچ چیز نمی گویند تا بیمار نفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اگر فکر می کنید گروه دوم بهتر از اولی ها هستند، خوب است نظر خانم شهابی را بدانید که چند ماه از بیماری اش خبر نداشت. او نمی دانست به سرطان مبتلا شده و فکر می کرد فقط یک جراحی ساده در پیش دارد، ولی زمانی که واقعیت را فهمید نه تنها حس بهتری نداشت که به گفته خودش فکر می کرد یک سال از عمرش را که می توانست به بهبود او کمک کند، از دست داده است. بیماری داریم تا بیماری! هیچ کس از این که بداند سرما خورده یا دندانش پوسیده است، ناراحت و افسرده نمی شود، ولی چرا وقتی اسم بعضی از بیماری ها به میان می آید، همه چیز تغییر می کند؟ چرا همان کسی که در برابر خبر ابتلا به بیماری هایی مانند آنفلوآنزا خیلی راحت و ساده برخورد می کرد وقتی درباره بیماری دیگری صحبت می شود، سکوت می کند و در خود فرو می رود؟! مردم از بعضی بیماری ها می ترسند؛ چه این ترس و نگرانی درست باشد و چه غلط، چنین باوری میان آنها رواج پیدا کرده است. اینها را آقای اکبرنژاد می گوید و اضافه می کند: خیلی از بیماری ها برای ما ترسناک است و حتی اسم بعضی از آنها ما را بیشتر از واقعیتش از پا درمی آورد. او راننده تاکسی است و چند سال می شود نزدیک یکی از بیمارستان های تهران کار می کند. برای همین هر روز با بیماران و خانواده هایشان سر و کار دارد و حرف های آنها را از نزدیک می شنود. آقای اکبرنژاد می گوید: بعضی از افراد حتی از گفتن اسم بیماری ها هم می ترسند. البته جالب است که خیلی هم فرقی نمی کند بیماری چقدر جدی و مهم باشد. یادم می آید یک بار مسافری داشتم که به عیادت بیماری می رفت. بیمار دیابت داشت و آن طور که او می گفت یکی از پاهایش را قطع کرده بودند. جالب بود این آقا سر راه یک جعبه شیرینی خرید و به بیمارستان رفت. او اصلا از دیابت نمی ترسید و حتی قطع شدن پای بیمار را هم به حساب دیابت نمی گذاشت. بعد از آن هم خیلی ها را دیدم که نگران این بیماری نبودند، ولی اگر کسی به سرطان دچار می شد، هرقدر هم جزئی بود و در مراحل اولیه تشخیص داده می شد، باز هم همه نگرانش بودند و با گریه و ناراحتی به عیادتش می رفتند. به نظر می رسد آقای اکبرنژاد حق دارد. بعضی از بیماری ها برای ما چنان ترسناک است که نمی توانیم حتی به آن فکر کنیم و در مقابل، بعضی از بیماری های مهم و جدی را اصلا به حساب نمی آوریم. هم گفتنش سخت است و هم شنیدنش نه تنها شنیدن خبر ابتلا به یک بیماری صعب العلاج ناخوشایند است که حتی گفتن چنین خبری هم دردسرهای خاص خودش را دارد. آن طور که مشخص است، اعضای کادر درمان هم براحتی نمی توانند این خبر را با بیمار یا اعضای خانواده او در میان بگذارند و با توجه به این که تصور می شود چنین کاری برای آنها به یک عادت تبدیل شده و بسیار راحت است، گاهی می تواند موجب تشویش و اضطراب آنها شود. سارا قراچه، روان شناس در این باره به «جام جم» می گوید: گاهی هنگام تشخیص بیماری، حین پیشرفت آن یا در زمان درمان باید وی را از بیماری و روند آن مطلع کنیم. این مساله می تواند مشکلاتی را برای فردی که خبر را به بیمار می دهد نیز ایجاد کند، مشکلاتی مانند اضطراب و تشویش که ممکن است چند ساعت یا حتی چند روز بعد از آن هم ادامه یابد. از طرف دیگر، آن طور که این روان شناس می گوید با افشای خبر بد ممکن است باعث ناامیدی و ناراحتی بیمار هم بشویم و به همین دلیل هنگام گفتن چنین خبری حتما باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشیم. به بیمار بگویید، اما.... تا همین چند سال قبل اگر کسی به بیماری صعب العلاجی مانند سرطان مبتلا می شد شاید کار زیادی از دست پزشکان ساخته نبود. برای همین هم ناامیدی و نگرانی بسیار بیشتر از امروز بود. آن روزها که درمان های امیدوارکننده ای در دسترس پزشکان نبود، آنها هم نمی توانستند خیلی راحت و بدون ملاحظه درباره بیماری با فرد صحبت کنند. با این حال، امروزه شرایط فرق کرده و پیشرفت های علم پزشکی کار را راحت تر از قبل کرده است. سارا قراچه در این باره توضیح می دهد: با توجه به پیشرفت هایی که در زمینه درمان بیماری های خاص ایجاد شده است، این روزها راحت تر می توان به بیمار خبر ابتلا به بیماری را داد. البته خبردادن به او باید همراه با امید بخشیدن و صحبت در مورد پیشرفت های جدید و روش های درمانی نوین باشد. علاوه بر این، زمانی که پزشک می خواهد درباره بیماری با فرد صحبت کند حتما باید نکات خاصی را نیز در نظر داشته و آنها را رعایت کند. این روان شناس با اشاره به این موضوع یادآور می شود: برای گفتن این خبر نمی توان استانداردی در نظر گرفت که برای همه انسان ها و در هر شرایطی قابل اجرا باشد، بلکه باید به مسائل مختلفی مانند شرایط روحی بیمار نیز توجه داشت. وی با تاکید بر این که خبر شرایط بد بیمار باید از سوی پزشک معالج و با در نظرگرفتن وضع بیمار به او و خانواده اش گفته شود، می افزاید: هم اکنون بیماران از نظر اخلاقی و حقوقی این حق را دارند که از بیماری خود مطلع بوده و در جریان کامل مراحل درمان باشند. تصمیم گیری در خصوص درمان بیماری نیز باید بین پزشک و بیمار به اشتراک گذاشته شود، یعنی پزشک نباید به تنهایی در این مورد تصمیم گیری کند. سارا قراچه خاطرنشان می کند: طرز گفتار پزشک هنگام صحبت کردن درباره بیماری نیز بسیار مهم است و در این شرایط او باید از تماس چشمی مداوم با بیمار اجتناب کند. البته این موضوع به این معنا نیست که پزشک نباید به بیمارش نگاه کند، بلکه این تماس چشمی نباید پیوسته و دائم باشد. همچنین از نگاه کردن با حالت بی تفاوت و از جایگاه فردی در مقام بالاتر نیز باید خودداری کرد. توجه پزشک به بیمار نیز باید در حد متعادل باشد تا موجب وابستگی بیمار به او نشود. از طرف دیگر، توصیه می شود فاصله روانی میان پزشک و بیمار حفظ شده و از هرگونه بحث فلسفی نیز پرهیز شود. به این معنا که در این موقعیت نباید از جملاتی مانند «مرگ حق است»، «همه ما روزی می میریم» و... استفاده شود. فردی که با بیماری های صعب العلاج و دشوار دست به گریبان است، از نظر روحی نیز دچار مشکلات و تغییراتی می شود و ممکن است اضطراب و نگرانی های خاصی را تجربه کند. به همین دلیل خوب است پزشک معالج، بیمار را تشویق کند تشویش ها و نگرانی های ذهنی اش را بنویسد، چون انجام چنین کاری به افکار و نگرانی های او نظم می بخشد. از طرف دیگر، خوب است اعضای کادر درمان هم گاهی خودشان را جای فرد بیمار بگذارند و شرایط محیط را از نگاه او ببینند. با این کار بهتر می توانند تفاوت میان احترام و ترحم را درک کنند. این روان شناس ضمن بیان این مطلب می گوید: این بیماران معمولا خیلی راحت متوجه ترحم دیگران می شوند و از این شرایط، احساس بدی پیدا می کنند. همچنین با توجه به این که بسیاری از این افراد دائم حس می کنند در مرزی میان بودن و نبودن یا مرگ و زندگی قرار گرفته اند، توجه و حساسیت های رفتاری شان نیز خیلی بیشتر از یک فرد سالم خواهد بود. فرصت کافی برای گفتن یک خبر بد «هنوز از اتاق پزشک بیرون نیامده بودم که بیمار بعدی وارد اتاق شد. پزشک هم خیلی سریع و در عرض چند ثانیه به من گفت به چه نوع بیماری مبتلا شده ام.» خیلی از پزشکان همین طور هستند. آنها تند و سریع درباره بیماری های سخت و ترسناک صحبت می کنند و به حال روحی بیمار چندان توجهی ندارند. بعضی ها اما طور دیگری رفتار می کنند. هانیه هاشم پور که چنین تجربه ای دارد، می گوید: پزشک معالج من حدود 45 دقیقه درباره بیماری، علائم و روش های درمان آن با من و خانواده ام حرف زد و به همه پرسش هایم هم پاسخ داد. برای همین هیچ وقت حس بدی نسبت به بیماری ام نداشتم و از آن نمی ترسیدم. سارا قراچه نیز ضمن تائید این مطلب یادآور می شود: گفتن چنین خبری باید در زمان و مکان مناسب انجام شود. به عبارت دیگر، از قبل حتما باید فرصت کافی برای این کار اختصاص داده شود و میان کارهای دیگر نباید به این موضوع مهم پرداخت. ندانستن بهتر است یا دانستن؟ بعضی ها فکر می کنند اگر بیمار واقعیت را نداند به نفعش خواهد بود، در حالی که به گفته این روان شناس، بی اطلاعی بیمار از وضعی که در آن قرار دارد، موجب می شود او تا پایان عمر با ابهام و نگرانی زندگی کند. چنین شرایطی نیز باعث خواهد شد بیمار دچار وسواس فکری شده و در نتیجه اعتماد خود را نسبت به کادر پزشکی از دست بدهد. البته بعضی از خانواده ها هم خودشان ترجیح می دهند اطلاعات کافی درباره بیماری نداشته باشند یا از پزشک می خواهند در این مورد با بیمار صحبتی نکند. در این وضع که ناشی از شرایط فرهنگی و اجتماعی جوامع مختلف است، دیگر نیازی نیست مساله را با بیمار در میان بگذاریم، ولی بهتر است از اطرافیان او دلیل این خواسته را بپرسیم و برایشان توضیحات بیشتر و دقیق تری بدهیم. در هر حال، نکته مهم این است که در شرایط معمول بیمار باید درباره بیماری اش اطلاعات کافی و صحیحی در اختیار داشته باشد و بداند چه روش هایی برای درمان این بیماری وجود دارد. با دانستن واقعیت و همچنین شناخت روش های درمانی نوین مسلما نگرانی و اضطراب او نیز کمتر از قبل خواهد شد. نیلوفر اسعدی بیگی - 
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: