10ساله بوده که صدای سحرانگیز"نی" استادحسن کسایی آتش به جانش می اندازدواورا شیفته این سازمی کند،همین عشق به نی ازاویک چهره ماندگار درموسیقی ایران زمین می سازد و نخستین کسی می شود که پردههای نی را با نت موسیقایی تطبیق و باعث تسهیل و تسریع در روند آموزش این سازمی شود.
استاد "حسن ناهید دراین گفتگو از 60 سال نی نوازی خود می گوید:
*****
*استاد ناهيد،شما چطور شد که سراغ نی رفتید؟
10 ساله بودم كه بر اثر شنيدن صداي سحرآميز ني، استاد بزرگ ني ايران مرحوم حسن كسايي، شيفته اين ساز شدم به دلیل روايتي كه از انسانيت و عرفان ميكند، هميشه دنبال صداي ملكوتي اين ساز بودم، چون ني ساز عرفاني هست، مولانا هم حدود 800 سال پيش مثنوي را با ني نامه شروع کرد .
*سازني چه اسراري دارد ؟
همين كه به ما ياد ميدهد كه چگونه زندگي كنيم، هدف ما از هنر چي هست، آيا هنر را بايد به ابتذال كشاند، يا نه ،براي هنر ارج و اعتباري قايل شويم ، سعي كنيم روز به روز مرتبه آنرا بالاتر ببريم،این را از ما می خواهد.
*ني درايران تاريخ پرباري داشته ، این ساز از چه زماني درکشور رواج یافته است؟
در هیچ منبعی تاریخ پيدايش نی را ندیده ام ،چه زماني بوده ، ولي آن طور كه اطلاع دارم در زمانهاي گذشته، باد كه در نیزار ميوزيد ،انسان در نیستان هاصدای پیچیدن باد را در سر نی های شكسته، شنید ، باد كه در لوله ها ميخورده صدايي ایجاد می کرده ، بشر از آنجا متوجه شده كه ميشود از آن ساز درست كرد و صدايي ايجاد كرد.
*کارشناسان ني را معمولاً یک ساز وحشي معرفي ميكنند، به نظرشمااين مساله از محاسن"ني" است یاضعف محسوب می شود ؟
حسن است ،به خاطر اينكه ني ساختمان بسيارسادهاي دارد، ولي از نظر شیوه نوازندگي، تكنيكاش بسيار، بسيار مشكل است،چون موسيقي ايران، موسيقي 24 ربع پردهاي است که در موسيقي كلاسيك كشورهاي جهان نيست تنهادر بعضي از كشورهاي عربي و تركيه هست،بنابراین نواختن آن خيلي مشكل است، نميشود دو تا ني درست كرد كه به طور دقيق مثل هم باشند، چون اينها شاخه طبيعي است ، طول هركدام ازساقهها ممكن است كم ،زياد و مساوي باشد، يعني تمام بندها که بایدمساوي باشند، نيستند، مگراین که نوازنده آنقدر قدرت داشته باشدتا اصواتي را كه ميخواهد در ني ایجادو توليد كند.
*ميگويند نی سختترين سازهاست و نواختن آن خيلي زمان می برد، چرا؟
به خاطر اينكه سازهاي ديگرمثل سه تار، تار و سنتور، بچههم روي سيم بزند، از ساز صدايي در ميآيد، ولي شخصي كه ميخواهد ني بزند در وهله اول، هيچ صدايي ندارد و اگر فوت كند از آن طرف در ميآيد، تازه بعد از مدتها شايديك سال، طول بكشد تا صدايي در بيايد ،اگر هم صدايي در بيايدآن صدا،صداي ني نيست. صدايي است توأم با پارازيت كه در اثر مرور زمان و تمرين زياد به مدت 7 يا 8 سال صداي ني، صدا ميشود كه قابل شنيدن و لذت بخش است.
*نوازنده زمانی که ني می زند، چه چیزی راميخواهد بیان کند؟
هر كسي هنر خود را به طريقي بيان ميكند،نوازنده نی نیزميخواهد احساسات درونی خودش را بيان كند، مجسمهساز از طريق مجسهسازي، شاعر از طريق شعرو...ميگويند آنجا كه سخن از گفتن باز ميماند، موسيقي آغاز ميشود، بنابراين نوازنده نی نیزميخواهدبا آن مکنونات قلبي خودش را ابراز كند.
*ني به لحاظ نواختن چه ضعفهايي دارد؟
به لحاظ نواختن نميشود گفت كه ني ضعفي دارد، من 61 سال است ني ميزنم، ضعفي نديده ام، همانطوري كه اشاره کردید اين ساز تقريباًیک ساز وحشي است، ما از نظر تكنيك نوازندگي خيلي مشكل داريم ولي اين مشكلات را ميشود با تمرين و كار زياد حل كرد.
ما بايد از نتهاي بم به طرف نتهاي زير برويم يك نت نداريم، نوازنده بايد آنقدر قدرت داشته باشد، آن صدا را توليد كند ،فنيتر عرض كنم، نت «سي» راكه ميخواهد در بياورد چون دو نداريم، سی رابایديك مقدار لبش را باز كند تا فشار زيادتري وارد كند، تا دو ايجاد شود، البته اينها را ميشود با كليد و دستگاههايي كه در سازهاي غربي است، برطرف كرد ولي اصالتاش را از دست ميدهد.
54 سال پيش ميخواستم كليدی به نی اضافه كنم كه آن يك نت هم توليد شود ، به استاد دهلوي گفتم، ايشان مرا به «استادقنبري مهر» معرفی کردند،اويك كليد روي ني گذاشت، ولي ديدم كه اين نی نيست، ميشود گفت نه ني است و نه فلوت است، یک چیز ناقصی است، مگر استاد كسايي که يك عمر ساز زدند، كمبود یا نقطه ضعفی داشتند منتهاي، لطافت، تكنيك و دقت، صداي ساز را درآوردند و به يادگار گذاشتند ، اگر زحمات استاد كسايي نبود فكر نميكنم، الان ني ایی وجود داشت،چون 60 سال پيش كه من نی راشروع كردم يك نوازنده ني در ايران وجود داشت، آن هم استاد كسايي بود، ايشان اصفهان بودند و من هم درشيراز درس ميخواندم، بچه 10 ساله بود ، نميتوانستم از شیراز به اصفهان بروم، تهيه ساز ني هم در آن زمان مشكل بود،به جز اصفهان در هيچيك از شهر ايران ني نبود ، البته ني چوپاني بود كه با لب مي نواختند، اما اين ني كه به شيوه نوازندگان اصفهاني- مثل نايب اسدالله، مهدي نوايي، مرحوم حسين ياوري و ديگران با دندان مينواختند ،در هیچ كشوري مثل كشورهاي عربي و تركيه كه ني دارند به اين شيوه نبود.
با استاد پايور كنسرتي درکشور الجزاير داشتیم كه نوازنده كشورهای عربي هم آمده بودند، نوازنده اركستري كه از مصر آمده بود، مردي بود كه 30 يا 40 سال با ني سرو كار داشت ، وقتي ني زدم، تعجب كرد، نميدانست كه غير از لب با شيوه ديگر هم ميشود از آن صدا در آورد ،اين مختص ايران و اصفهان است.
*شماعلاوه بر نواختن ني، سازنده آن هم بوديد،چطور شد كه به فكر ساختن ني افتاديد؟
زماني كه شروع به نواختن ني كردم ني فقط در اصفهان بود ، دسترسي به آن خيلي مشكل بود، سازي هم كه براي کاردر اركستر ميخواستم پيدا نميشد، البته در كاشان نيزار زياد بود، چون كاشان يك منطقه كويري است ، ني هم گياهي است كه در آب و هواي كويري خوب عمل ميآيد، يعني بايد شب سرد و روز گرم باشد تابه اصطلاح ني استخواني شود يعني از حالت چوب در آمده و استحكام بيشتري داشته باشد.آن موقع كاشان رفته و ني تهيه می کردم، بعدها بامحمد موسوي به كاشان ميرفتيم و خودمان نی ميساختيم.
*اين فكر چگونه در شما شكل گرفت؟
كاري كه من با ني داشتم غيرازكار استاد بزرگ ما حسن كسايي بود، چون در اركسترهاي مختلف با خوانندگان گوناگون نوازندگي ميكردم، هر خوانندهاي هم يك كوك بخصوصی دارد بنابراين به اين نتيجه رسيدم، ني كه ميخواهم نميتوانم از جايي دیگرتهيه كنم ، كسي نيست كه وارد به اين باشد كه من چه ني ایی ميخواهم، براين اساس خودم به فكر ساخت آن افتادم، البته كار مشكلي هم نبود ، نميشود براي آن قاعده و قانوني تعریف كرد، بالاخره در سازي كه گران قيمت هم نيست، ميشد تعداد زيادي را آورد و درست كرد.
*شما نخستين كسي بوديد كه برای نی نت نوشته وآنرا وارد ارکستر كرديد، اين مسأله چگونه اتفاق افتاد؟
من نت رانزد استاد دهلوي فرا گرفتم ،چون با اركستر كار ميكردم مثل هر ساز ديگرکه جلو نوازنده نت ميگذارند، يك نوازنده ني هم مثل بقيه اعضای اركستر نت جلویش ميگذارند،تابتواند بزند. ديگر آن شيوه قديم كه به اصطلاح «گوشي» كار ميكردند، نبود،تانوازنده بتواند باچند دفعه گوش دادن بنوازد، ني را كه شروع كردم يك ني را كه به آن" لاكوك"ميگويند، ملاك قرار دادم، چون لا، رل خيلي مهمی در موسيقي دارد، در اركسترهاي سمفوني و اركسترهاي بزرگ هم ساز «او، بو، آ» نت لا را ميزند، همه اعضا اركستر با «لا» «او» «بو» «آ» كوك ميكنند.
من اين را ملاك كار قرار دادم، براساس آن،انگشت گذاری درست کردم ،برای هرکدام از انگشتهایی که برمی داریم چه صدایی تولید می شودو چه نتي است،بخاطر همین، زمانی كه (17 سالگي) به راديو رفتم ، بايد از شوراي موسيقي رد ميشدم، استاد روح الله خالقي به خاطر اينكه براي ساز ني انگشت گذاري درست كرده بودم، دستمزدمرا جلسهاي 100 تومان نوشتند در حالی كه دستمزد همه نوازندگان آن موقع سال (1339) جلسهاي 70 تومان بود،كساني مثل مرحوم زرین پنجه يا سرخوش كه استاد ومسن هم بودند.
از سوي ديگر، سایرسازهادر زمان اجرا، با كوكهاي مختلف اجرامی شود ، ولي ني را نميشود ،كوك كرد، فقط ساز را عوض ميكنيم، مثلاً ني كه لا بود ، ملاك كار قرار دادیم، ني كه يك پرده پائينتر باشد، «سل كوك» و دو پرده «فاكوك» با اين سه تا ني، تمام آوازها ، دستگاهها و گوشههايي كه هرساز ديگري در موسيقي ايراني ميتواند اجرا كند ما هم ميتوانيم اجرا كنيم ،در حال حاضر كار نوازنده راحت شده و هزاران نفر هستند كه در ايران ني ميزنند، خيلي هم هستند كه بانت ميزنند ، اين خیلی كمك كرده است.
*ني در ارکستر چه جایگاهی دارد؟
پيش از اين كه استاد كسايي ،بنده و ديگران در اركستر شركت داشته باشیم، جای ني در اركستر خيلي خالي بود و نوازنده ای نبود، بیش از 30 سالی كه با استاد پايور كار كردم ،ميبينیم ،ني خودش را در اركستر خوب نشان ميدهد و وجودش چقدر لازم است. اگر در يك اركستر ملي، اركستر سنتي و ايراني يك ساز ايراني مثل تار، سنتور، كمانچه نباشدهمه متوجه ميشوند كه كمبودي دارد ،مثل غذايي ميماند كه چيزی كم دارد ، جا نيفتاده ، اینها سازهاي ملي ماست و وجود آنها تك تك لازم است ، نی نيز اكنون جاي خودش را پيدا كرده و در برنامه اركستر ايراني هست.
*کاركدام يك از اساتيد بيشتر روي شما اثر گذاشت؟
از كار استاد كسايي بيشتر الهام گرفتم، البته كساني چون نايباسدالله، مهدي نوايي را نديده بودم، ولي ساز مرحوم حسين ياوري را شنيده بودم، ساز استاد كسايي را در 10سالگي شنيدم، نميتوانم اين دو تا ساز را با هم مقايسه كنم ،ازمرحوم نوایی نواری نشنیدم ولی از نایب اسداله چندتا نواري است كه گوش داده ام، صدايي كه استاد كسايي از اين ساز ميآورند، قابل مقايسه نيست ، همه را جذب ميكند كه دنبال اين ساز بروند، البته مرحوم حسين ياوري هم بوده ولي نوازنده آن جوري جلب نشده كه بخواهد دنبال اين كار برود.
* شما بيش از 30 سال با استاد فرامرزپايوركار كرديدوایشان برای موسيقي سنتي خيلي زحمت كشيدند ازکارباایشان بگویید؟
بسيار، بسيار درست است، دومين و يا سومين سال بعد از آمدنم به تهران با مرحوم استاد پايور كاركردم، پيش از آن با اركستر سازهاي ایرانی هنرهاي زيبا كه مرحوم نصرتالله گلپايگاني، سرپرست آن بود ، كار ميكردم ولي از سال 1341 كه استاد پايور از انگلستان آمد، با ايشان بودم.
استاد پايور، دو خصيصه مهم داشت، يكي وقتشناسياش بود كه بسيار دقيق بود ،طی 30 سالی که در ارکستر اوبودم هيچ كدام از اعضا شايددرمجموع 20 دقيقه هم تأخير نداشتند، اين خيلي مهم است، هيچجااين جور چيزی نديدم.
خصيصه دوم، پركاري ايشان بود،تمام آثار درويشخان ،ركنالدين مختاري ، استاد صبا، روحالله خالقي را اجرا کردیم ،علاوه بر آن اساتیدی هم بودندکه کارهایشان را می کردیم، خود استاد پايور خيلي كار داشتند ، با خوانندگان مختلف مثل شجريان ، عبدالوهاب شهيدي، محمودي خوانساري ، نادر گلچين، همچنين خوانندگان فرهنگ و هنر، چنين خصيصهاي را كمتر در هنرمندهاي ديگر ديدم.
*با استاد حسين تهراني چگونه آشنا شديد؟
با استاد حسين تهراني، توسط استاد پايور آشنا شدم، چون استاد پايور دو تا اركستر داشتند، يكي اركستري بود كه از ديپلمهاي اول هنرستان عالي موسيقي بود، استاد ظريف، محمد اسماعيلي، حسن منوچهري، رحمتالله بديعي، مرحوم حسين فرهادپور، پروين صالح، پروين شکالور ،محمددلنوازي و ديگران، ولي در خلال اينكه اركستر كارهاي خودش را ميكرد، يك اركستر كوچكي هم داشتند، بهنام اركستر اساتيد كه مرحوم استادحسین تهراني، جلیل شهناز، اصغربهاري ، فرامرزپايور و بنده بودم.
كه با خوانندههاي مختلف كار ميكرديم. بنابراين از همان زمان كنسرتهاي مختلفي با استاد تهراني داشتم، آقاي تهراني خصوصيات اخلاقيشان بسيار قابل توجه بود.ورد کلامشان اين بود «99 تا اخلاق، يكي هنر» يعني داشتن اخلاق خوب آنقدر ارزش داشت كه هنر در برابرش چيزي نبود ، گاه در خلال يك بيت شعر نصيحتي ميكردند، بنده 19 سالم بود كه با مرحوم حسين تهراني كار كردم، عكسهايي هم هست. مثلاً در قالب يك بيت شعر ميگفتند: «تاتوانستم، ندانستم چه سود بود، چونكه دانستم، توانستم نبود» يعني موقعي كه ميتوانستم، نميدانستم ولي موقعي كه فهميدم ديگر تواني نداشتم، نصيحت ميكردند حالا كه ميتوانید و قدرت داريد، يك چيزي هم يادبگيريد، يك وقت ميبينيد ياد ميگيريد ولي توان اجرایش را نداريد. ايشان بسيار مرد شريفي بود، خيلي با او مأنوس بودم تا روزهاي آخر زندگي در خدمت ايشان بودم .
* وضع ني را در كشور چگونه می بینید؟
با اينكه ساز سختی است، علاقهمندانی هم دارد، اما نسبت به سازهاي ديگر مثل سنتور، تار، سهتار و... نوازندگان كمتری دارد. چون نواختن ني خيلي مشكل است ،حداقل10 سال طول ميكشد كه نوازنده به حدي برسد كه سازش قابل شنيدن باشد. زماني براي موسيقي نميشود، قائل شد ،مثلاً بگویيم 20 ساله استاد ميشويد، مثل دريايي است كه هرچه آدم ميرود انتهايش پيدا نيست، با همه اینها، جوانها خیلی استقبال ميكنند در جشنواره ني نوازان همدان كه مرا بهعنوان داور دعوت كرده بودند، رئيس اداره ارشاد همدان گفت: موقعي كه براي جشنواره نينوازان اطلاعيه داديم، 300، 400 نفر ثبتنام كردند كه از اين تعداد حدود 90 نفر را انتخاب كرديم كه نی زدن آنهاقابل شنيدن بود.
گفتم چقدر خوب است، در شهري مثل همدان 300، 400 نفر علاقهمند دارد و 90 نفر نوازندگاني كه آدم اميد داردکه در آينده خوب ميشوند، حالا ببينيد در تمام ايران چقدر است.
15 سال پيش نوازنده زن در ني نداشتيم، در حالي كه هماكنون نوازنده ني در سطح فوقليسانس هنرستان و دانشگاه داريم و خانمها دستكمي از آقايان ندارند و اين باعث خوشحالي است كه ميبيني، اينقدر علاقهمند هست و ني جاي خودش را در دل ايرانيان باز كرده است.
* آيا تدريس هم ميكنيد؟
بله، در دانشگاه تدريس ميكنم، گاهي اوقات هم از طرف دانشگاه هنر و يا دانشگاههاي ديگر بهعنوان استاد راهنما يا داور دعوت ميکنند، البته از زماني كه بيمار شدم، دكتر اجازه فعاليت شديد نميدهد، تنها يك كلاس ميروم، براي شاگردهايي كه دوره عالي ميگذرانند و فوقليسانس هستند، براي يادگرفتن ريزهكاريها، پيش من ميآيند.
* چند تا از شاگردانتان را ميتوانيد معرفي كنيد؟
آقایان محسن بيگلري، داوود ورزيده، اسد ودودي، محسن روستا و... خیليها هستند چون 53 سال است كه تدريس ميكنم، و اينها جزو نخبگانش بودند و اکنون خودشان تدريس ميكنند.
* ني ايرانی با ني كشورهاي ديگر مثل تركيه، مصر و آذربايجان چه تفاوتی دارد ؟
صداي ني ايراني یعنی شيوهاي كه با دندان ميزنند در ساز كشورهاي تركيه و عربي، وجود ندارد، يك صداي مخصوص است كه به آن بم خشندار ميگوييم كه فقط در ني ايراني است و در هيچ كشوري نيست.این خصوصیات، ني ايراني را از ني ساير كشورها متمايز ميكند.
* تفاوت ني اصفهان با ساير نقاط كشور در چه بوده است؟
تا آنجا كه ما ميشناسيم، كساني كه ني ميزدند، مثل نايب اسدالله، مهدي نوايي، اينها ساكن اصفهان بودند، يك جمله از نايب اسدالله است كه ميگويد: من ني را از آغل گوسفندان به دربارپادشاهان بردم.
در شهرهاي ديگر ايران هم نيهست ولي به اصطلاح نيكاغذي به آن ميگويند، آن محكمی و استخواني بودن راندارد، يعني ني كوير استخواني است ولي ني شمال سخت ، پوك و خيلي نازك است.
* استاد حسن ناهيد اگر دوباره متولد شود، سراغ ني ميرود يا ساز ديگري را انتخاب ميكند؟
من اگر 10 بار ديگر هم به دنيا بيايم، دوباره سراغ ني ميروم چون از صدايش سير نميشوم.
* ني چگونه زندگي شما را متحول كرد؟
اصولاً آدم از يك سني به موسيقي واكنش نشان ميدهد، حتي بچه چهار، پنج ساله به موسيقي عكس العمل نشان ميدهد، من موسيقي وصدای سازهاي ديگر را شنيده بودم، ولي يك روز كه داشتم مدرسه ميرفتم ، از راديو مغازهها (حتي آن موقع راديو هم نداشتيم) صداي ني استاد كسايي را شنيدم اين صدا ناخودآگاه مرا جلب كرد. نه يك دل بلكه صد دل عاشق اين ساز شدم و حساسيت پيدا كردم، با آن كه خيلي سخت بود و در آن سن نمی توانستم به اصفهان بروم ،بالاخره خانواده را وادار كردم، ني خريده و كمك كردند كه ني ياد گرفتم. آنقدر هم علاقهمند بودم ،در 16 سالگي در اردوي رامسر درمسابقاتي بين دانشآموزان كشور بود،اول شدم و از طرف وزارت فرهنگ، دوماه ما را به تركيه، بلغارستان، يوگسلاوي، ايتاليا، فرانسه، بلژيك، هلند، آلمان و اتريش فرستادند، زماني كه به ايران بازگشتم، در راديو شيراز كار ميكردم ،مرحوم محمودي خوانساري هم آنجا بودند و با ايشان همكاري ميكردم، بعدکارگردانی پيشنهاد كرد كه به تهران بيايم كه اساتيد خوب آنجا هستند ، آن زمان به تهران آمده و با اساتيد بسيار معروف مثل نورعلي خان برومند، مهدي كماليان، اصغر بهاري، سعيد هرمزي، سليمان امير قاسمي آشنا شدم، توسط مرحوم مهدي كماليان به استاد حسين دهلوي معرفی شدم با آن كه در آن زمان رهبر اركستر صبا بودند، رئيس هنرستان ملي موسيقي و رئيس شوراي موسيقي هنرهاي زيباهم بودند، خيلي سرشان شلوغ بود به من گفتند شاگرد خصوصي ندارند و خيلي هم سرشان شلوغ است به شرطي كه كار بكني ،چون اين مرد سفارش شماراكرده و حاضرم به شما آموزش دهم. هماكنون نيز با ايشان رابطه دارم و محبت ايشان را هيچوقت فراموش نميكنم ، شيوه استاد دهلوي و پايور بسيار سختگيرانه بود ، همان سختگيري كه در يادگرفتن نت ميكردند، باعث شد مرا به نصرتالله گلپايگاني معرفي كردند، از نخستين روزي كه بهعنوان سوليست با آن گروه كار كردم در خدمت استاد ظريف و ساير هنرمندان بودم.
*نوازندگان دوره گذشته چه تفاوتي با نوازندگان امروز دارند، به عبارتی نسل امروز با نسل شما چه تفاوتی دارد؟
اصولاً اگر كسي در فشار بگذارند، يعني چيزي در دسترش نباشد، حريصتر ميشود كه برود دنبال آن و ياد بگيرد،آن زمان ما راديو هم نداشتيم، امروز به حال اين جوانها غبطه ميخورم كه انواع و اقسام دستگاه ضبط، نوار، كاست، در دسترس آنها است و ميتوانند استفاده كنند. چون در آن دوره نبود، خيلي اشتياق بيشتري پيدا ميكردم، فكر ميكنم اگر هم بود من تقريباً در حد همانهايي که اكنون هستند، ممكن بود باشم.
استاد كسايي هم همين طور بودند، آن زمان خيلي مشكل بود، نبود امكانات باعث شد كه آدم بيشتر كار كند تا نتيجه بدهد، البته هنوز هم هستند، ولي خيليها را ميبينم كه فكر ميكنند سه ماه که بیایند، همه را ياد می گیرند، بعد متوجه ميشوند از اين خبرها نيست ، نيسازمشکلی است می روند، ولي هستند كساني كه علاقهمند هستند.
* چرا ماندگاري آثار جوانها امروز كمتر شدهاست؟
بهخاطر اينكه آن دوره يك دوران شكوفايي موسيقي ايراني بود تا سالهاي 30 و 40 استادان بزرگي بودند، مرحوم صبا، روحالله خالقي، وزيري، پايور ،تهراني و اساتيد ديگر، امروز ميبينيم كه آن نسل ديگر نیستند، شايد يكي دو نفر از آن نسل باقي مانده باشند، نبود آن اساتيد يك مقدار به فراگيري ساز لطمه ميزند.
*جوانها چكار بايد بكنند؟
بايد كار بكنند، البته يك مقدار هم، حق به جانب آنها است. چون زندگي مشكل شده است، پنجاه سال پيش كه من به تهران آمدم، تهران شايد دو سه ميليون جمعيت داشت، از دروازه دولت به طرف مفتح مي رفتی، بيابان بود، آخرش ساختمان پادگان عباسآباد بود، من در روز ميتوانستم پیش پنج تا استاد بروم و از آنها استفاده كنم، هم وقت و هم وسيله بود، ولي امروز با اين ترافيك و مشكلات نميشود، هر كسي مشكلات خودش را دارد، اساتيد و كساني كه هنر آموز هستند، با مشكلات زيادي روبهرو هستند، يك علتاش هم اين ميتواند باشد.
* يك مبتدي آموزش نی رابا چه استادی شروع كند بهتر است ؟
اگر بتواند استاد خوب پيدا كند خيلي بهتر است، هستند كساني كه آموزشهاي درستي ديده اند، ميتواند همان روش بدرستی به شاگردها منتقل كنند، اين بهترين كار است،در ضمن اول آدم بايد هدف داشته باشد،والا آدم به هيچجا نميرسد.
* بهترين خاطرهاي که در اين 60 سال داشتيد چه بوده است ؟
من بهترين خاطرات و لحظات زندگيم،زمانی است که با اين اساتيد بزرگ معاشر و همنشين بودم، سال1339 که به تهران آمدم غير از استاد بزرگ ابوالحسن صبا كه در سال 1336 ايشان مرحوم شدند ،بقيه استادان 50 سال گذشته ايران را ديده يا با آنها كاركرده يا آشنا بوده ام، بهترين خاطره من است، همنشيني با استاد تهراني هم كه نصيحت و يك روشي را براي زندگي به ما نشان ميداد بزرگترين لذت و خاطره است.
* شما به جوانهايي كه ميخواهند نيياد بگيرند، چه توصيههايي دارید؟
توصيه ميكنم كه براي فراگيري هر ساز راه درستي را انتخاب كنند، استاد ظريف ميگويند شاگردان قبل از اين که پيش من بيايند، پيش كس ديگري ميروند، درس دادن به اينها خيلي سختتر است، براي اينكه یامضراب را اشتباه ميگيرند يا دست چپ شان درست نيست، من تا اشتباهات اينها را اصلاح كنم خيلي وقت بيشتري ميبرد، اگر از اول پيش خودم مي آمدند خيلي راحتتر بودم، يك استاد خوب پيدا كنند و براي اينكه آدم در هركاري موفق شود، علاقهداشتن شرط نيست پشتكار هم خيلي مهم است ، اگر ميبينيد علاقهداريد ولي گرفتار هستيد ، با يك و یادو ساعت به هيچ جا نميرسيد، مگر اينكه طوري باشد كه دايم فكر و ذكرت ساز باشد.
* حرف آخر
براي همه سلامتي آرزو ميكنم، ما ايراني هستيم، بايد هدفمان اين باشد که به كشور، فرهنگ وهنر خود، رنگ جهاني داده و به جهانیان معرفي كنيم، امروز وقتی نام شخصیت های علمی،هنری ایران در جهان برده ميشود.آدم افتخار ميكند، مثلاً نام پروفسور سميعي را هر ایرانی می شنود، افتخار ميكند.
گفتگو:رحمان احمدی