به گزارش شفا آنلاین، بسياري از والدين طوري از بيمسئوليتي بچهها حرف ميزنند انگار يادشان رفته خودشان چه سهم مهمي در اين شرايط دارند. واقعيت اين است كه آدمها مسئوليتپذير يا بيمسئوليت به دنيا نميآيند بلكه ياد ميگيرند كه مسئوليتپذيري اصلا چيست و چطور بايد مسئوليتپذير باشند. پس، سهم خودتان بهعنوان پدر و مادر را دستكم نگيريد و از همين امروز، يك برنامه جدي، منظم و بلندمدت براي آموزش مسئوليتپذيري به فرزندتان داشته باشيد. شايد هنوز ترديد داريد يا مطمئن نيستيد كه بخواهيد چنين باري را روي دوش فرزند دلبندتان بگذاريد. شايدفكر ميكنيد برايش سخت باشد. چطور است كمي به شرايط يك آدم بيمسئوليت در بزرگسالي فكر كنيد مثلا در نقش يك كارمند يا همسري كه مسئوليتپذيري بلد نيست. دوست داريد فرزندتان در چنين جايگاهي باشد؟ آيا موفقيتي براي او با چنين شرايطي متصور هستيد؟
تا كي شما به جايش راه ميرويد؟
مادر فرزانه هميشه شاكي است. بهنظر او فرزانه هيچوقت توجهي به كارهايش ندارد و خيلي بيمسئوليت است. او هميشه نگران است كه فرزانه در مدرسه توبيخ شود. يكي از شكايتهاي مادر فرزانه اين است كه او ناچار است شبها تا ديروقت بيدار بماند و به فرزانه در انجام تكاليفش كمك كند. صبح بايد زودتر از فرزانه بيدار شود و وسايل فرزانه را در كيفش بگذارد. مادر فرزانه هر جا ميرسد يك اعتراض هميشگي دارد؛ «يعني يه دختر 10ساله ديگه نبايد بتونه كارهاش رو خودش انجام بده؟» فرزانه شكايت خاصي ندارد. بهنظر نميرسد كه درك روشني از دليل ناراحتي مادر داشته باشد. او حتي در خواندن ساعت مشكل دارد و نميتواند دقيقا بگويد چه ساعتي است. با اين حال فكر ميكند مشكل خاصي وجود ندارد. بهنظر شما چه دليلي باعث شده كه فرزانه حتي ساعت خواندن را هم بلد نباشد؟ بهنظر ميرسد مادر فرزانه منتظر است روزي دخترش اعلام كند كه از امروز به بعد همه كارهايم را خودم تمام و كمال و بهدرستي انجام ميدهم. بهنظر شما اين روز كي ميرسد؟
امير مدت كوتاهي است كه يك كار جديد پيدا كرده است. با اينكه چند روز بيشتر از شروع كارش نميگذرد، به شغل ديگري فكر ميكند. او فكر ميكند رئيسش او را درك نميكند. امير دوست ندارد به او بگويند چه ساعتي سر كار باشد اما بهنظر ميرسد نگراني بزرگتر امير از اين است كه نميتواند خود را با ضربالاجلهاي تعيينشده براي پروژههاي كار هماهنگ كند، مشكلي كه در محل كار قبلي هم داشت. برنامهريزي براي امير كار دشواري است. بارها سعي كرده برنامهريزي كند اما هر بار به برنامهاش نميرسد و نميداند با زمانش چه كرده است. مادر امير ميگويد او از بچگي نميتوانسته بهموقع كارهايش را انجام بدهد و هميشه پدر و مادرش مجبور ميشدهاند كارهاي او را انجام بدهند تا در مدرسه تنبيه نشود. بهنظر شما ناتواني امير در برنامهريزي، والدينش را مجبور به كمك ميكرده يا كمك والدينش باعث شده كه امير هيچوقت نتواند برنامهريزي را مرحله به مرحله ياد بگيرد؟
اغلب والدين دوست دارند دنياي امن و راحتي را براي فرزندان خود تأمين كنند. آنها طاقت ناراحتي و ناكامي فرزند خود را ندارند. از سوي ديگر، بسياري از پدر و مادرها از اينكه مجبورند در تكاليف مدرسه به فرزندشان زياد از حد كمك كنند، دقايق آخر وسايل لازم براي كاردستيها و تكاليف مدرسه را فراهم كنند و حتي مراقب باشند كه فرزندشان كتابهايش را جا نگذارد، شاكي هستند. اما اگر از هر كدام از آنها بپرسيد چرا همه اين كارها را به جاي فرزندشان انجام ميدهند، جوابشان شبيه به هم خواهد بود: اگر اين كار را نكنم فردا معلمش دعوايش ميكند! خب، تا چه زماني شما ميتوانيد همهچيز را تحت كنترل داشته باشيد؟ وقتي پروژههاي كاري فرزندتان بهموقع تمام نشود و رئيسش اخراجش كند، ميتوانيد به او كمك كنيد؟ وقتي از زير بار مسئوليتهاي زندگي زناشويي خود شانه خالي كند و انتظار داشته باشد همسرش همه مسئوليتها را به دوش بكشد، ميتوانيد زندگياش را از فروپاشي نجات بدهيد؟ واقعيت اين است كه نه!شالوده همه اين رفتارها در دوران كودكي هر فرد ريخته ميشود. شما بگوييد، اينكه الان در اين سن بهعنوان يك دانشآموز، معلم توبيخش كند بدتر است يا اينكه همه اين اتفاقها در بزرگسالياش برايش بيفتد؟ حالا فرصت تغيير و آموزش هست و يادگيري سادهتر است يا در بزرگسالي با كوهي از تجربههاي ناموفق؟
به او بياموزيد هر چه بكارد، برداشت ميكند
زندگي يك قانون ساده اما مهم دارد: هر چه بكاريد، محصولي دارد و هر عملي كه انجام دهيد، نتيجهاي دارد. اگر فرزند شما اين قانون بسيار مهم را از شما ياد نگيرد يا هرگز آن را فرا نميگيرد يا مجبور ميشود در زندگي آينده خود بهاي گزافي را براي آموختن آن بپردازد. البته والديني هم هستند كه از آن طرف بام ميافتند و برعكس، انتظاراتي بيش از توان و مسئوليت كودك از او دارند. اين روند هم نهتنها او را مسئوليتپذير بار نميآورد بلكه اعتماد به نفس و عزتنفس او را هم خدشهدار ميكند.
1- بهخودتان نگيريد
اغلب والدين تنبيه شدن فرزندانشان در مدرسه يا كم شدن نمره را، كم شدن نمره خودشان در فرزندپروري ميدانند. براي همين سعي ميكنند تمام تلاش خود را بهكار ببرند تا پيش دوست، همسايه و مسئولين مدرسه با نمرههاي بالاي دختر يا پسر خود سربلند باشند. آنها هر انتقادي به فرزندشان را بهخود ميگيرند و سعي ميكنند آن را برطرف كنند. بدينترتيب، به فرزند خود فرصت طي كردن مراحل لازم يادگيري را نميدهند. مثال راه رفتن را بهخاطر بياوريد. آيا كودك شما از روز اول مثل شما راه ميرفت؟
2- نقش ساعت گويا را بازي نكنيد
برخي از والدين، بهخصوص مادران، نقش ساعت گويا را براي فرزندان خود بازي ميكنند. از وقتي فرزندشان از مدرسه ميآيد تا زمان خواب، هر نيمساعت يا 15دقيقه يكبار ساعت را اعلام ميكنند تا به خيال خود، او را وادار كنند به تكاليفش برسد. غافل از اينكه حتي زحمت برگشتن و به ساعت نگاه كردن را هم از فرزندشان ميگيرند و به جاي اينكه به او بياموزند ساعت را بخواند و زمانش را مديريت كند، به او بهطور ضمني ياد ميدهند كه من اين كار را بهجاي تو ميكنم، تو خيالت راحت باشد! دليل اينكه فرزانه در 10سالگي هنوز نميتواند به درستي ساعت را بخواند، داشتن يك مادر در نقش ساعت گوياست.
3- فكر نكنيد گرفتن نمره پايين فاجعه است
برخي والدين، تنبيه مدرسه، كمشدن نمره يا مانند آن را فاجعه قلمداد ميكنند. هر بار خواستيد در برابر التماس فرزندتان براي انجام تكاليفش بعد از ساعتي كه با هم قرار گذاشتهايد، تسليم شويد يا بدتر از آن، پابهپاي او بيدار بمانيد يا حتي خيلي بدتر، تكاليفش را به جاي او انجام دهيد، بهخودتان يادآوري كنيد كه فوقش نمرهاش كم ميشود. چند سال ديگر، چهكسي اين نمره را بهخاطر خواهد داشت؟ اما آيا در بزرگسالي، وقتي كارش را از دست ميدهد يا براي فقدان توانايي در برنامهريزي، فرصتهاي زندگياش را از دست ميدهد، ضربه بزرگتري نخواهد خورد؟ يادتان باشد اين فرزند شماست كه به مدرسه ميرود و نمره ميگيرد، نه كل خانواده شما!
4- گام به گام به فرزندتان كمك كنيد
اگر ميخواهيد به فرزند خود كمك كنيد، بايد صبور باشيد. به جاي اينكه ماهي را آماده به دستش بدهيد، قدم به قدم در كنارش باشيد تا خودش ماهي بگيرد و هر جا از شما راهنمايي خواست، از او دريغ نكنيد. قطعا در نخستين گامها خطاهايي خواهد داشت اما همين خطاها پلههاي پيشرفت و يادگيري او هستند. با برنامهريزي براي خودتان شروع كنيد و بر سر برنامههايتان بمانيد. ميتوانيد الگوي عملي خوبي براي برنامهريزي باشيد، بدون اينكه حتي لازم باشد چيزي را توضيح بدهيد يا نصيحت كنيد.
5- سر خودتان را گرم كنيد
مخصوصا براي مادراني كه در خانه هستند و به انجام تكاليف فرزند خود، چيدن كيفش، مرتب كردن اتاقش، چك كردن برنامه درسي روز بعد، جمع كردن لباسهايش از روي زمين و مانند آن عادت كردهاند، ترك اين عادتها يعني خالي شدن زمان زيادي در روز. فراموش نكنيد كه براي اين زمان برنامهاي بگذاريد تا دوباره وسوسه نشويد مسئوليتهاي فرزندتان را به جايش برعهده بگيريد. خودتان را مشغول كنيد و سرگرمي تازهاي براي خود پيدا كنيد كه دستكم آسيبي به فرزندتان نزند.
6- تلاش و فرايند انجام كارها را هم تشويق كنيد
يكي از آفتهاي مهم در سپردن مسئوليتها به كودكان، درنظر داشتن نتيجه كار به تنهايي است. اگر فقط نتيجه نهايي مهم باشد، وقتي ببينيد به نقطه استاندارد شما نرسيده، خودتان آستين بالا ميزنيد و كارها را انجام ميدهيد. اما اگر ديد خود را تغيير دهيد و فرايند انجام كار را هم درنظر داشته باشيد و نقاط مثبت آن را تشويق كنيد، در واقع به فرزند خود در پيش رفتن در مراحل لازم، كمك شاياني كردهايد. اگر روزنامهديواري در حد عالي نيست اما فرزند شما براي انجام آن برنامهريزي كرده يا با دوستانش همكاري كرده يا زمان را درنظر داشته يا حتي هر نكته ضروري كوچكي را رعايت كرده، آن نكات را درنظر بگيريد، آنها را توضيح بدهيد و تشويقش كنيد. اين كار به آموزش داشتن پشتكار هم منجر ميشود. حتما دوست داريد فرزندتان در كارهايش پشتكار به خرج بدهد.
اگر به كودكان مسئوليتپذيري نياموزيم چه ميشود؟
اولين پيامد عدمآموزش مسئوليتپذيري به فرزندان، بار اضافي است كه به مادر و پدر يا هر دو تحميل ميشود. آنها علاوه بر مسئوليتهاي خود، بايد مسئوليتهاي فرزند يا فرزندان خود را هم انجام بدهند. خستگي، استرس، خشم و در نهايت رابطهاي ناسالم بين والدين و فرزندان، نتيجهاي حتمي است. فكر نكنيد با اين كار، داريد از خودگذشتگي ميكنيد بلكه داريد مستقيم و غيرمستقيم به همه اعضاي خانواده آسيب ميزنيد.
دوم اينكه فرزندان مراحل رشدي كه بايد را طي نميكنند. مثل كودكي كه سن آموختن راهرفتن را گذرانده اما هنوز بلد نيست راه برود. اعتماد به نفس، عزتنفس، قدرت برنامهريزي، كشف، قدرت مديريت موقعيتهاي جديد و... همه فرصتهايي هستند كه با اين كار از كودك خود ميگيريد. از دست دادن اين فرصتها، تأثيري بلندمدت دارد كه ميتواند براي هميشه، مانند يك ويژگي يا صفت با كودك شما باقي بماند. از سوي ديگر، انجام همه كارها بهجاي كودك، ممكن است در او اين تصور اشتباه را بهوجود بياورد كه از عهده همه كارها برميآيد و هرگز با شكست روبهرو نخواهد شد. اين باور به همهكارتواني، بالاخره روزي با واقعيت روبهرو خواهد شد و پذيرش ناتواناييها در آن زمان براي فرزند شما ميتواند خيلي گران تمام شود.
همشهری