کد خبر: ۳۶۶۱۲
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۲ - ۱۵ مهر ۱۳۹۳ - 2014October 07
شفا آنلاين-سالمندي، پديده‌يي كه زير پوست شهر در حال رشد است و قرار است روزي همه شهر را خاكستري كند، تبديل به دلمشغولي‌اي براي شهر و آدم هايش شده. جوان‌ها هم در انتظارند، در انتظار روزي كه خيلي دور و دير نيست، روزي كه روزگار، گرد خاكستري بر سر و صورت و موهاي‌شان بپاشد و دست‌ها و پاهاي‌شان ديگر آرام و قرار جواني نداشته باشد و دايم بلرزد
چرخه زندگي شكل ديگري به خود گرفته است، طوري كه انگار نه انگار سال‌هاي پيش، نه خانه سالمنداني وجود داشت و نه سرايي براي آدم‌هاي خميده، آنقدر همه‌چيز طبيعي جلو مي‌رود و همه خيلي عادي، دست پدر و مادر پيرشان را مي‌گيرند و به مدير سراي سالمندان مي‌سپرند، كه آدم فكر مي‌كند تا بوده چنين بوده.

به گزارش شفا آنلاين، روز جهاني سالمندان را پشت سر گذاشتيم، روزي كه شايد مشكلات و مصايب اين گروه از افراد جامعه كه در يكي، دو دهه آينده، به بيشترين ميزانش در جامعه مي‌رسد، بيش از پيش ديده شود. دولتمردان، نزديك اين روز كه مي‌شود، ‌ياد پيرهاي شهر مي‌افتند، از تجهيز كردن مبلمان شهري براي اين گروه از افراد جامعه گرفته تا مشكلات اقتصادي و انزواي اجتماعي، مي‌خواهند همه را يك شبه حل كنند.

چند وقتي هم هست كه پديده زنانه شدن سالمندي مورد توجه قرار گرفته و دايم از آن سخن به ميان مي‌آيد. جمعيت شناسان همواره اذعان داشته‌اند، شايد ميزان تولد پسران از دختران در جامعه بيشتر باشد، ‌اما سن مرگ و مير در مردان پايين‌تر از زنان است و جامعه همواره با زنان سالمند بيشتر از مردان سالمند مواجه است. بر اساس اطلاعات آماري جمعيت در مقابل هر 100 دختر، 105 پسر به دنيا مي‌آيد. اين در حالي است كه سن اميد به زندگي در مردان حدود دو سال از زنان كمتر است.

معاون رييس‌جمهور در امور زنان هم مدتي است به اين مبحث پرداخته و از زنانه شدن اين پديده در جامعه سخن مي‌گويد، ‌زناني كه نيازمند حمايت‌هاي بيشتر دولتند، زناني كه عمدتا سرپرست خانوارند، ‌از آنهايي كه ازدواج نكرده‌اند و سرپرستي در زندگي ندارند تا آنهايي كه مطلقه‌اند يا بيوه و حتي بدسرپرست. اين افراد از نگاه مولاوردي، نيازمند سياستگذاري‌هاي ويژه‌يي هستند كه براي تدوين آنها، نيازمند شناخت درست از اين مساله هستند.

افزايش اميد به زندگي و افزايش تعداد زنان سرپرست خانوار ازعواملي‌ هستند كه در بروز هرچه بيشتر زنانه‌شدن سالمندي موثرند، ‌زناني كه در راه سالمندي‌اند بايد با سبك زندگي متفاوتي روبه‌رو شوند. درصد تنهايي زنان سالمند در مقايسه با مردان، ‌بيشتر است و اين بيشتر بودن، واگذاري بيشتر آنان را به مراكز نگهداري سالمندان درپي دارد.

افسردگي، ‌در كمين زنان سالمند

دبير سابق شوراي ملي سالمندان، مشكلات زنان سالمند را چند برابر مردان مي‌داند، او معتقد است در خيلي از كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران، وقتي به مشكلات سالمندي مي‌رسيم، ‌با حجم انبوهي از مشكلات زنان سالمند نسبت به مردان مواجه مي‌شويم. ‌وضعيت اقتصادي زنان نسبت به مردان، ‌ميزان دريافتي حقوق بازنشستگي، سپرده‌ها، دارايي و عوايدي كه نصيب‌شان مي‌شود، نسبت به مردان در درجه پايين‌تري قرار دارد.

سواد دانشگاهي كمتر زنان سالمند در مقايسه با مردان در حال حاضر مساله ديگري است كه اين كارشناس به آن مي‌پردازد. حسين نحوي نژاد در اين خصوص به «اعتماد» مي‌گويد: «با وجود اينكه در سال‌هاي اخير شاهد اين هستيم كه تعداد زناني كه به دانشگاه‌ها راه پيدا مي‌كنند، ‌خيلي بيشتر از مردان است، ‌اما اين عدد در ميان سالمندان پايين‌تر است و درصد تحصيلكردگان در ميان زنان سالمند كمتر از مردان است. اين مساله در روستاها از شدت بيشتري برخوردار است. زنان روستايي غير از مساله تنهايي كه خيلي در ميان‌شان معني‌دار نيست، در بقيه موارد همانند زنان شهري هستند، به خصوص از لحاظ اوضاع اقتصادي، در رتبه پايين‌تري از مردان قرار دارند.»

او همچنين به ميزان بيماري‌هاي روحي و رواني در ميان زنان سالمند اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «درصد افسردگي و بيماري‌هاي روحي رواني مزمن در ميان زنان بيش از مردان ديده مي‌شود، ‌همچنين سن ابتلا به اين بيماري‌ها هم در زنان پايين‌تر از مردان است. خيلي از زنان به واسطه ازدست دادن زيبايي ظاهري، پايگاه اجتماعي و حامي خود در جامعه با مشكلات اينچنيني مواجه مي‌شوند.»

كاركردهاي اجتماعي مردان در جامعه، شرايط بيشتري را در اختيارشان قرار مي‌دهد و باعث مي‌شود بتوانند بيشتر از زنان در جامعه ظاهر شوند. از حضور مثبت در جمع‌هاي فاميلي به عنوان بزرگ‌تر و ريش سفيد خانواده گرفته تا حضور فعال در نهادهاي مردمي و انجمن‌هاي غير دولتي و در اختيار گذاشتن تجارب كاري‌شان، و اين در مقايسه با جايگاه زنان، ‌نشان از احساس مفيد بودن بيشتري براي مردان مي‌دهد، شرايط نابرابري كه زنان را به گوشه ميدان مي‌راند.

بيماري‌هاي مخصوص سالمندان از ديدگاه اين متخصص طب سالمندي، بيماري‌هاي شايعي است كه در ميان زنان و مردان ديده مي‌شود. اما بيماري‌هايي چون پوكي استخوان به دليل تفاوت در فيزيولوژي زنان و مردان، در زنان بيشتر ديده مي‌شود كه به تبع، شكستگي‌هاي استخواني و انواع معلوليت را به همراه دارد، شكستگي‌هايي كه به دنبال از دست دادن تعادل و سقوط در خانه يا در فضاهاي شهري اتفاق مي‌افتد.

نحوي نژاد در ادامه با اشاره به نوع مبلمان شهري و طراحي خيابان‌ها به شكل پلكاني مي‌گويد: «خيلي از زنان سالمند، ‌قادر به تردد در شهر و خيابان‌هايش نيستند، بارها ديده‌ايم و شنيده‌ايم كه زنان كهنسال در خيابان‌ها به واسطه مشكلات پياده روها يا هموار نبودن راه، ليز مي‌خورند و دچار شكستگي مي‌شوند. منازل مسكوني ما هم امن نيستند، بيش از 60 درصد اتفاقات براي اين گروه ازجامعه در خانه مي‌افتد. پوشش كف ساختمان، ‌مبلمان، سيم‌كشي‌ها، دستشويي و حمام‌ها طوري طراحي نشده‌اند كه اين گروه‌ها قادر به استفاده راحت از آنها باشند و باعث مي‌شود كه اگر كمي هم قصد حفظ ته مانده استقلال‌شان را دارند، ‌كف آشپزخانه و حمام بيفتند و به خود آسيب برسانند.»

پدرسالاري در جامعه ايراني، ‌از ديگر نكاتي است كه باعث مي‌شود فرزندان در خانواده، ‌ناخودآگاه در جبهه پدر باشند. ابهت هميشگي پدر، ‌ترس‌هاي دوران كودكي، وابستگي اقتصادي، علتش هرچه كه باشد، پدران را در جايگاهي متفاوت از مادران نشانده، ‌آنقدر كه مادران سالمند به محض تنها شدن و از دست دادن همسرشان، راهي خانه سالمندان مي‌شوند، ‌در حالي كه تا زماني كه همسر سالمندشان زنده باشد، ‌شايد فرزندان اين اجازه را به خود ندهند.

از نگاه اين كارشناس، ‌فرزندان در جبهه پدرها و پدربزرگ‌ها قرار مي‌گيرند تا جبهه مادرها و مادربزرگ‌ها.

بيمه مراقبتي، نياز اصلي سالمندان

فقدان نظام مراقبتي و حمايتي از سالمندان، ‌فقدان بيمه‌هاي مراقبتي باعث مي‌شود خانواده‌ها به تنها راه‌حل موجود فكر كنند. فضاي محدود آپارتمان‌ها از يك سو، مشكلات اقتصادي براي نگهداري سالمندان در كنار خانواده از سوي ديگر پاسخگو نبودن نظام بيمه‌يي هم در اين ميان مزيد بر علت است تا سالمندان از سر ناچاري راهي خانه‌هايي شوند كه هيچ كدام از آنها، آنجا را به نام خانه نمي‌شناسند، ‌چشم به در دوخته‌اند همه، ‌تا خبري از دختران و پسران‌شان بشنوند.

نحوي نژاد معتقد است: «‌بيمه‌هاي درماني ما هم بيمه‌هاي درماني پيشگيري محور نيست، توجه بيمه‌ها به مساله درمان معطوف است، يعني بايد طرف بيمار شود و بيمه سراغش برود. اگر بخواهيم نظام غربالگري داشته باشيم، از لحاظ ابتلا به سرطان‌ها يا بيماري‌هاي ديگر، اين بيمه‌ها پاسخگو نيستند، در حالي كه كسي به اين امر توجه نمي‌كند كه اگر در اين بخش، ‌هرچقدر سرمايه‌گذاري كنيم، 10 برابر آن به نفع ما خواهد شد.»

مساله فرهنگي، مشكل ديگري است كه باعث رنجش سالمندان است و گوشه‌گيري و انزواي بيشتر آنها. زني كه به سالمندي مي‌رسد، ‌از نگاه اين متخصص طب سالمندي، ‌انگار كه جز كنج عزلت، جايي براي سر كردن ندارد. ديگر نه مي‌تواند در هر مجلسي شركت كند، نه مي‌تواند هر رنگي لباس بپوشد، نه حتي مي‌تواند براي پر كردن تنهايي‌اش و حمايت شدن، به خاطر تعصبات فرزندان، ازدواج كند. نحوي‌نژاد مي‌گويد: «هيچ اعتقادي به توانمندي افراد سالمند وجود ندارد، ‌از ناكارآمدي نظام بازنشستگي‌مان گرفته كه آدم‌ها را يك‌شبه بازنشسته و بي‌مصرف مي‌كند تا زمينگير كردن آدم‌هاي سالم جامعه. نظام بازنشستگي افراد بايد پلكاني باشد تا از تجربيات اين افراد كه سال‌هاي سال در رشته و فني، ‌تجربه اندوخته‌اند استفاده شود و به ناگهان كنار گذاشته نشوند كه نخستين نشانه همين كنار گذاشتن، ‌افسردگي است كه سراغ‌شان مي‌رود.»

آدم‌هاي سالمند، آدم‌هاي سالمي هستند كه زمينگير شده‌اند، چون شيوه زندگي‌شان صحيح نيست، ‌آدم‌هايي كه شايد در كشورهاي توسعه يافته، ‌به اندازه افرادي كه مي‌توانند به راحتي كار كنند، ‌بها دارند وكسي به چشم كساني كه بايد چشم انتظار مرگ باشند، به آنها نگاه نمي‌كند؛ آدم‌هايي كه شايسته محبتند و احترام.





اعتماد




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: