شفا آنلاین -لبخند زندگي زيباست و اين واقعيت را ميتوان از كساني پرسيد كه در آخرين لحظه و در نهايت نا اميدي دوباره به زندگي لبخند زدند. ثانيههاي زندگي در حالي براي ما به سرعت ميگذرد كه اهميت زيادي به آن نميدهيم اما براي كساني در اطراف ما اين ثانيهها ارزش طلايي دارد و هميشه از معجزاتي ميگويند كه در آخرين ثانيههاي زندگي با چشمان خود ديدند و با گذشت سالها هنوز هم وقتي از آن لحظهها ياد ميكنند اشك در چشمان آنها حلقه ميزند. حكايت مردان و زناني كه با از خودگذشتگي به ديگران زندگي دوبارهاي بخشيدند و هر عضوي از بدن آنها معجزهاي شده تا لبخند بر صورت سرد بيماران نيازمند نقش ببندد.
امروز وقتي پاي حرفهاي كساني كه با گرفتن عضوي از اعضاي بدن اين فرشتههاي نجات، زندگي دوبارهاي گرفتهاند مينشينيم به فداكاري كساني كه هنگام بستن بار سفر به آخرت توشهاي از لبخند چند خانواده بيمار نيازمند را به همراه بردند، غبطه ميخوريم.
حكايت مردي كه پزشكان از او قطع اميد كرده بودند اما معجزهاي او را دوباره به زندگي بازگرداند، شنيدني است. مردي كه با گذشت نزديك به 4 سال هنوز هم نميداند قلب چه كسي در سينه او ميتپد و امروز به الگويي براي بيماران پيوندي تبديل شده است.
حاج حسن كريمي از روزهايي ميگويد كه قلبش ناگهان از حركت ايستاد و در حالي كه هنوز وارد دهه ششم زندگياش نشده بود مرگ را در چند قدمياش حس كرد؛ اما قلبي پرسخاوت او را دوباره به زندگي بازگرداند و امروز او به عنوان سردار پيوند اعضا بر بالين كساني كه در ساعتهاي آخر قبل از عمل پيوند نگران هستند، حاضر است و به آنها اميد ميدهد. حسن كريمي با شادابي و انرژي زيادي از آن روزها
براي ماگفت.
ندایی در اوج ناامیدی
سالها سيگار ميكشيدم و مصرف من به روزي
60نخ سيگار رسيده بود. هر روز وزنم هم زياد ميشد و تصور نميكردم كه روزي زمينگير شوم. اوايل سال 88 بود كه سكته كردم و وقتي در بيمارستان بستري شدم پزشكان بعد از معاينه گفتند كه تنها 15 درصد قلب من فعال است. شنيدن اين خبر براي من خيلي سخت بود و 4 ماه در بيمارستانهاي مختلف بستري بودم.
12فوق تخصص قلب بعد از معاينه من و مشاهده نوار قلب و آزمايشها من را جواب كردند و به پسرم گفتند كه 75درصد قلب من از كار افتاده و اميدي به زنده ماندنم نيست. روزهاي بسيار سختي بود و من با كمك ديوار راه ميرفتم و به سختي نفس ميكشيدم و نميتوانستم غذا بخورم. با اين وجود نا اميد نبودم و ندايي به من ميگفت تو زنده ميماني.
اين مرد 62 ساله با يادآوري آن روزها اشك در چشمانش حلقه زد و ادامه داد: تير ماه سال 88 دكتر كتايون نجفيزاده رئيس بخش پيوند بيمارستان مسيح دانشوري از من خواست تا آماده عمل پيوند قلب شوم. روز 15 تيرماه درحالي كه همسرم از شدت نگراني بيهوش شده بود به اتاق عمل رفتم و تيم پزشكي با سرپرستي دكتر شريف و دكتر احمدي عمل پيوند قلب را انجام دادند. ساعتهايي كه در اتاق عمل بودم تعدادي از بستگانم در كربلا و در حرم امام حسين(ع) دست به دعا برده بودند.
پس از گذشت 8 ساعت عمل با موفقيت به پايان رسيد و چند روز بعد وقتي كه در اتاق قرنطينه چشمانم را باز كردم، پسرم كنارم بود و معجزهاي كه منتظر آن بودم، اتفاق افتاده بود. صداي قلبي كه در سينهام بود را ميشنيدم و آن را حس ميكردم. ميدانستم كه قلب فرشتهاي است كه ساعتي قبل پركشيده و قلب خودش را به من هديه كرده است.
بزرگترین هدیه یک ناشناس
وي در پاسخ به اين سؤال كه آيا ميداند قلب چه كسي در سينهاش ميتپد گفت: 2 سال بعد از عمل پيوند، پزشكان نام مردي كه قلبش به من اهدا شد را به پسرم گفتند، اما چون روحيهام بسيار حساس شده است به توصيه پزشكان نام او را به من نميگويند. هميشه تلاش كردهام تا از بزرگترين هديه اين مرد كه در سينهام قرار داده شده است به خوبي مراقبت كنم.
هر روز صبح 2 ساعت در پارك پياده روي ميكنم و بعد از آن به چاپخانهام میروم. سهشنبه هر هفته نیز در جمع بيماران پيوند اعضا در بيمارستان مسيح دانشوري حاضر ميشوم و به آنها دلداري ميدهم. هر سال نيز در جشن نفس كه مخصوص بيماران پيوند اعضا است شركت ميكنم.
آنها به من لقب سردار پيوند دادهاند و هميشه گفتهام كه ما بهترين پزشكان جهان را داريم. همه بستگانم را تشويق كردهام كه فرم مخصوص رضايت اهداي اعضا را پر كنند و شايد من از معدود كساني باشم كه ميدانم با اهداي يك عضو چگونه ميتوان زندگي را به بيمار نيازمندي دوباره هديه كرد
يوسف حيدري.