کد خبر: ۳۴۸۷۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۵ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۳ - 2014September 21
شفاآنلاین-اگر امروز زن و شوهرهایی را می‌بینیم که علی‌رغم عشق و عاطفه کافی نسبت به هم، قدرت برقراری ارتباط صحیح عاطفی و زناشویی ندارند، باید به زمان کودکی و نوجوانی آنها بازگردیم.
به گزارش شفا آنلاین،زمانی که نخستین پایه‌های تربیت روانی و عاطفی فرد گذاشته می‌شود و اگر از همان زمان این پایه‌ها به درستی گذاشته نشود، ممکن است فاجعه بزرگی در انتظار خانواده‌ها و جامعه‌مان باشد. مدرسه نه تنها فارسی و ریاضی بلکه می‌تواند موضوعات بسیار گسترده‌تری را نیز به فرزندان ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم آموزش دهد. از جمله این موارد آموزش مسایل مرتبط با سلامت جنسی است. در مورد این موضوع و نقش مشاوران در این زمینه با دکتر رهنما، روان شناس و عضو هیأت علمی‌ دانشگاه شاهد و پژوهشگر کلینیک سلامت جنسی خانواده گفتگو کردیم...
 
مشاوران مدارس به چه شکل می‌توانند در امر سلامت جنسی نقش داشته باشند؟ آیا اصلا آنها این صلاحیت را دارند که وارد حیطه خطیر آموزش سلامت جنسی شوند؟
بخشی از وظایف مشاور در مدارس، دادن همین آگاهی‌ها است. یکی از روش‌های موثر نیز همین بحث‌های عمومی ‌و آگاهی بخشی کلی است که قدم اول پیشگیری به حساب می‌آید و بحثی است که همه به آن نیاز دارند و البته قبل از زمانی که فرد مشکل جنسی پیدا کند. به ویژه اینکه در جامعه ما مسایل جنسی حالت تابو دارد. این آگاهی بخشی را می‌شود در قالب آموزش‌های رسمی‌ و با بهانه قرار دادن مسایلی که حتما باید آموزش داده شود، مثل ایدز یا بحث اعتیاد، مطرح کرد چون مسایل جنسی مسایلی هستند مرتبط با سایر جنبه‌های زندگی. می‌تواند مشاوره‌های فردی باشد یا مشاوره‌های گروهی یا آموزش‌های گروهی برای دانش‌آموزان راهنمایی یا دبیرستان و یا انتشار بروشورهایی که خود مشاور می‌تواند در این زمینه تهیه کرده باشد. البته هر مشاوری در مدرسه به عنوان اینکه مشاور است نمی‌تواند مسایل جنسی را آموزش دهد، ممکن است لازم باشد از مشاور دیگری دعوت شود که آموزش‌هایی دیده و با مسایل آشناست. این یک بعد قضیه هست یعنی بعد عمومی ‌مساله است که به پیشگیری برمی‌گردد.
 
وقتی دانش‌آموزی در مدرسه دچار مشکلی شده است، مشاور به چه شکل می‌تواند کمک کند؟
بله، این بعد دوم قضیه است که می‌توان آن را جنبه «درمان»، در مقابل پیشگیری، نامید و بر می‌گردد به زمانی که مساله شدت پیدا کرده باشد و در این حالت باید اقدامات درمانی نیز صورت گیرد. برمی‌گردد به زمانی که مساله حاد می‌شود که به درمان می‌رسیم. به عنوان مثال، زمانی که نوجوان دچار انحراف اخلاقی شده و یا به ایدز و اعتیاد مبتلا شده باشد یا آنجایی که دیگر مشاور باید اقدامی انجام دهد. معمولاً در اینجا باید اقدام کلینیکی گسترده‌تری صورت بگیرد، مشاور باید فرد را به روان پزشک، روان شناس بالینی یا مددکار اجتماعی که می‌تواند رابط بین مدرسه و خانواده باشد، معرفی کند که این مستلزم این است که مشاور با متخصصان بالادستی خود ارتباط داشته باشد. دانش آموز را ارجاع بدهد و بعد پیگیری کنند چون ممکن است فردی را که معرفی کرده نیاز به بستری یا پیگیری‌های عمیق‌تر داشته باشد. ما در این زمینه هم نیاز به برنامه‌ریزی‌های بیشتری داریم.
 
بعضی معتقدند مطرح کردن این صحبت‌ها و موضوعات مرتبط با سلامت جنسی، برای بچه‌ها و دانش آموزان مشغولیت‌های ذهنی پیش از موعد ایجاد می‌کند و در نتیجه نباید خیلی به بچه‌ها اطلاعات داد. نظر شما چیست؟
ما می‌گوییم یک حد میانه را باید رعایت کرد. این نگرانی درست است اما به خاطر این نگرانی، ما نمی‌توانیم اطلاعات اساسی و موردنیاز فرزندان‌مان را به آنها ندهیم چون در این صورت حس کنجکاوی باعث می‌شود که پاسخ آن را از منابع ناسالم و حتی منحرف‌کننده جستجو کند. ما آن طرف قضیه را هم باید ببینیم. ضمن اینکه باید هوشیار باشیم که اگر در این سن، اطلاعات لازم را به نوجوانان مطابق با جنسیت و سن وی به آنها ندهیم، آنها در زمان بزرگسالی دچار اختلالات روحی و روانی و حتی تربیتی می‌شوند و علاوه بر آن، احتمال اینکه بتواند زندگی سالم و موفقی در آینده داشته باشند،‌ کم می‌شود اما نکته در اینجاست که باید مسایل را به‌ تدریج و درجای خود و به میزان لازم به بچه‌ها منتقل کنیم و شرط لازم هم این است که مشاور ارتباط صحیحی با بچه‌ها برقرار کرده باشد تا در موقع لزوم، بتواند به او آموزش هم بدهد و سوالات وی را به‌طور مناسب پاسخ دهد.
 
و این آموزش‌ها دقیقا از چه سنی باید شروع شود؟
معمولا در روان شناسی می‌گوییم وقتی که خود فرد می‌آید سوال می‌پرسد، بهترین و مناسب‌ترین سن برای دادن آموزش است. آنجا باید به صورت درست جواب بدهیم و در کنار پاسخ به سوال، مطالب دیگری که لازم است را نیز به او منتقل کنیم.
 
چه باید کرد؟
باید توجه داشته باشیم که ما از طریق آموزش زمینه را برای تغییر نگرش ایجاد می‌کنیم. در واقع آموزش وسیله است و تغییر نگرش می‌شود هدف. نگرش مورد نظر ما این است که افراد بدانند که سلامت جنسی بخشی از بهداشت روانی خود آنهاست. چون تغییر نگرش در سنین بالاتر خیلی مشکل است. نکته دوم این است که در هر مرحله‌ای باید بخشی از مسایل را آموزش داد تا آموزش یک روند و سیر طبیعی پیدا کند ولی اگر یک دفعه این آموزش‌ها بخواهد هجوم بیاورد، فرد مشکل پیدا می‌کند. نکته سوم اینکه در آموزش مسایل جنسی قرار نیست که ما فقط به بحث رابطه جنسی بپردازیم. مسایل پیرامونی مثل برقراری رابطه یا حریم خصوصی، این موارد هم بخشی از تربیت جنسی فرد است که در برخی از موارد باید از سنین پایین‌تر به آن پرداخته شود.

جای بعضی آموزش‌ها در پیش دبستانی و دبستان است. از جمله اینکه در این سن، بچه‌ها باید به تدریج حریم‌ها را یاد بگیرند و آن وقت است که آموزش ما یک روند طبیعی پیدا می‌کند و اینکه اجازه ندهند که هر کسی لمسشان کند. این موارد را باید به بچه آموزش داد، در قالب‌های جذاب و متناسب باید با توجه به سن کودک یا نوجوان به وی آموزش داد؛ مثلا به شیوه‌هایی از قبیل نمایش، داستان، بازی‌های عروسکی با کودک.

از سوم دبستان تا اول راهنمایی، دوره نهفتگی است، یعنی به صورت موقت مسایل جنسی برای فرد مشغولیت ایجاد نمی‌کند. در این دوره آموزش‌های لازم به صورت تدریجی و به شکلی که تابوی آن برای فرد شکسته شود، لابه‌لای مسایل اخلاقی باید آموزش داده شود اما اگر یک دفعه این آموزش بخواهد هجوم بیاورد، ذهن کودک به هم می‌ریزد. در آموزش مسایل جنسی قرار نیست که ما فقط به بحث رابطه جنسی بپردازیم، مسایل پیرامونی مثل برقراری رابطه یا حریم خصوصی نیز باید آموزش داده شود.

تا این سن، یعنی قبل از بلوغ و قبل از رفتن به دبیرستان نیز آگاهی دادن به صورت عمومی ‌و غیرمستقیم انجام می‌شود اما وقتی می‌رسند به سن دبیرستان و بلوغ، باید برخی موارد دیگر به صورت مستقیم برای آنها مطرح شود که شامل مواردی مانند آموزش مهارت‌های ارتباطی، مثل مهارت برقراری رابطه با جنس مخالف و راه‌های ارضای صحیح عاطفی و تهدیدهای موجود در این زمینه می‌باشد که می‌تواند از آن حالت آگاهی بخشی عمومی فراتر رود.

ما باید همه کمک کنیم. اگر بخواهیم از آسیب‌هایی مثل ایدز و یا انحرافات اخلاقی در جامعه خود به دور باشیم یا سازگاری زندگی زناشویی را بالا ببریم، اگر بخواهیم پدران و مادرانی داشته باشیم که آنها هم به نوبه خود فرزندان سالمی تربیت کنند و فرزندان سالمی ‌داشته باشند، همه باید عزم داشته باشند، از والدین، مسوولان مدرسه، دانشگاهیان، صاحب‌نظران و مسوولان کشوری، همه و همه و این عزم باید تدوام داشته باشد، نه اینکه یک دفعه موجی بیاید که برود و باز بعد از مدتی همه فراموش کنند. این آموزش‌ها باید نهادینه شوند. اگر غفلت کنیم، مشکلاتی جدی خواهیم داشت. مدارس نقش ویژه‌ای در این خصوص دارند چون بین 6 تا 18 سالگی فرزندان ما بهترین سال‌های عمرشان را در مدرسه می‌گذارانند. اگر این فرصت را در مدرسه از دست بدهیم، وقتی که به دانشگاه می‌رسند، دیگر می‌شود تهدید.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: