تفکیک جنسیتی بیماران زن و مرد همیشه موافقان و مخالفان جدی خودش را داشته است. در سال 1396 نصرالله پژمانفر، نماینده مشهد در مجلس، با اعتراض به اینکه چرا هنوز در بیمارستانها تطبیق جنسیتی وجود ندارد و با عنوانکردن «امروز در بیمارستانها خدماتدهنده و خدماتگیرنده در مسیر عادیسازی گناه قرار گرفتهاند» و «پزشک محرم است یعنی چه؟» خواستار استیضاح وزیر بهداشت وقت شد. البته باید مدنظر داشت که رعایت حقوق بیمار و اخلاق پزشکی و همچنین شرع اسلام ایجاب میکنند که به منظور راحتی و معذبنشدن بانوان در مواردی مثل زایمان و شیردهی تا جای ممکن از حضور مردان بر بالین بیمار زن خودداری شود؛ اما رعایت نکات فوق در مواردی ممکن نیست. با توجه به کمبود نیروی انسانی منطبق بر جنسیت بیمار و کمبود فضای درمانی در کشور و همچنین وقوع اورژانسهای طبی که حفظ حیات فرد بیمار در آن اولویت اصلی است، تطبیق جنسیتی عملا به محاق میرود و قانون در شرایطی اینچنین عملا کماثر میشود.
اما آیا تطبیق جنسیتی در سالهای گذشته تماما مفید بوده و باعث افزایش رضایت بیماران از مسیر درمانی آنها شده است؟
با اجراشدن ممنوعیت ورود آقایان پزشک به دوره تخصصی بیماریهای زنان، اکثر بخشهای زنان بیمارستان از حضور پزشکان مرد خالی شد. البته پزشکان مردی هستند که در قبل از ممنوعیت متخصص زنان شدهاند؛ اما با توجه به گذشت سالهای زیاد از این قانون عموما این پزشکان در دهه ششم و هفتم زندگی هستند و بازنشسته شدهاند و تنها چند پزشک مرد هستند که در خارج از کشور تخصص زنان خواندهاند و بازگشتهاند و کار میکنند.
فقدان حضور مردان پزشک در بخشهای زنان خیلی سریع به کمشدن محتوای آموزشی بیماریهای مربوط به زنان در دانشجویان پسر نیز تسری پیدا کرد و عملا دانشجویان پزشکی آقا از آموزشهای عملی و معاینههای زنان منع شدند. شاید این سؤال مطرح شود که دانشجوی پسری که بعدها قرار نیست به درمان بیماریهای زنانه بپردازد، چه لزومی دارد در دوران دانشجوییاش بیمار زن ببیند؟ این سؤال را خیلی از قانونگذاران از خودشان پرسیدهاند و پاسخی که دادهاند نیز همین بوده است؛ اما مشکل از آنجایی شروع شد که همین دانشجویان پسر بعد از فارغالتحصیلی و شروع دوران طرح یا خدمت در شهرهای دور و روستاهای محروم که از امکانات تخصصی برخوردار نبودند و تنها پزشک منطقه خدمت بودند، با شرایطی مثل زایمان اورژانسی مواجه شدند و به علت کمبودن تجربه در مدیریت زایمان دچار مشکلات و بحران شدند. البته استادان رشته زنان از سالها پیش این نگرانیها را مطرح میکردند؛ اما هیچگاه این نگرانیها توانایی تغییر این مسیر را نداشت و متأسفانه قانونی نانوشته وجود دارد که بسیار قوی از آموزش کافی دانشجویان پسر در حیطه زنان ممانعت به عمل میآورد. به یاد میآورم در دوران کارآموزی در یکی از بیمارستانهای جنوب شهر که در منطقهای اصیل و سنتی واقع شده بود، کارآموز بخش زنان بودم. به دستور استادم و با رعایت نکات اخلاقی و اجازه از بیمار در معاینه یک بانوی سالخورده حاضر شدم؛ اما چند روز بعد و در نوبت بعدی ویزیت بیمار، استادم گفت شرایط به نحوی شده است که حساسیت روی موضوع معاینه زنان زیاد شده و حتی توصیههای غیررسمی هم بر ممانعت از تکرار مجدد این مقوله شده است. چند روز بعد در همان درمانگاه زنان، یک خانم باردار نزدیک به زایمان حضور داشت که قرار شد به اتاق زایمان برود. بخشی از کارها هم بر عهده من بود؛ اما حضور من که الزامی و قانونی بود، باز با همان قانون نانوشته محدود شد. همسر بیمار که اتفاقا مردی محترم و بسیار باغیرت به نظر میرسید که فهمیده بود ما دانشجو هستیم، ما را با اصرار راهی اتاق زایمان کرد و گفت من هیچ مشکلی با یادگرفتن شما ندارم و شما باید اینها را ببینید تا بعدا بتوانید زایمان بگیرید!
در آموزههای اسلامی ما گفته شده است که هرچه را شرع بگوید، عقل تأیید میکند و هرچه عقل بگوید شرع میپذیرد و این دو، دو حجت توأمان با هم هستند. تطبیق جنسیتی پزشک و بیمار به منظور رعایت اخلاق و احترام به بیمار بسیار نیکو است و راحتی بیمار در روند بهبودی او نیز مؤثر است؛ اما اگر بیماری که امروز فرزندی را به کمک پزشک زن به دنیا میآورد، 10 سال دیگر در نقطهای دورافتاده که پزشک زنی وجود ندارد و در حالت وضع حمل و زایمان قرار بگیرد و تنها پزشک حاضر مردی باشد که آموزش عملی کافی در این مورد خاص ندیده باشد و در این شرایط جان مادر و نوزادش به خطر بیفتد یا خدای ناکرده جانشان را از دست بدهند، آیا میتوان آن را با اخلاقیبودن تطبیق جنسیتی توجیه کرد؟