ببین در «قهوه تلخ» ۸۰ درصد کار موسیقی، انتخابی است و شاید ۲۰ درصد ساخت باشد. بافت موسیقی بخش ساخت، ایرانی است. غیر از موسیقی هایی که مربوط به حضور نیما زند کریمیدر زمان حال در دو فصل اول میشود، بعد از آن همه ساخت ها، موسیقی ایرانی بوده. ولی انتخاب ها از هر سبکی صورت گرفته. کلاسیک، راک، جز، بلوز و حتی سنتی.
*چطور این موسیقی ها را انتخاب میکنی؟ مثلا ما سکانسی را میبینیم که در
آن از موسیقی راک استفاده شده و در سکناس دیگری از موسیقی سنتی. این انتخاب
ها بر چه معیاری است؟ یعنی چطور تشخیص میدهی که در اینجا باید از راک
استفاده شود یا سنتی؟
قبل از اینکه به این سوال جواب بدهم، باید ببینیم، اصلا چرا انتخاب موسیقی! اعتقاد من بر این است که امروزه در ایران، مردم بیشتر از اینکه نیازداشته باشند کار موسیقی من یعنی فرهاد مدیری را بشنوند، نیاز دارند موسیقی خوب بشنوند. من اگر کارهای خودم را ساخته بودم و آزمون و خطایی هم انجام داده بودم و بعد آهنگ ها را روی کار میریختم، کمکی به آدم های غیر از خودم نکرده بودم. ولی در جامعه ای که زندگی میکنیم، آدم ها اساسا موسیقی خوب نمیشنوند.
*پس یکی از دلایلی که باعث شد برای «قهوه تلخ» از انتخاب موسیقی استفاده کنید تا ساخت، این بوده که میخواستید گنجینه موسیقایی مردم را بالا ببرید. نه؟
بله. من خودم ۱۰ سال است که انواع موسیقی ها را گوش میکنم. ولی مردم عام ما نه در تلویزیون و نه در رادیو و نه در رسانه های دیگر معمولا موسیقی خوب گوش نمیدهند. در «قوه تلخ»، چون کاری است که مردم در خانه نگاه میکنند و درصد بیننده زیادی دارد، جای خوبی بود که کمی سلیقه مردم را جا به جا کرد. جایی برای نشان دادن چیزهای خوب به مردم و البته رساندن موسیقی خوب به گوششان. اینجاست که ضرورت انتخاب آهنگ بیش از ساخت آن به چشم میآید.
*تا به حال پیش آمده که موسیقی فوق العاده در ذهن داشته باشی ولی نتوانسته باشی به جایی از سریال وصلش کنی؟
بله. خیلی زیاد پیش آمده.
*حدودا و به طور تقریبی تا حالا چند تا موسیقی در قهوه تلخ کار شده؟
نمیدانم. خیلی زیاد هستند شاید هزارتا. حتی بیشتر.
*حرف آخر در این کار را چه کسی میزند؟ یعنی ان قلت هایی روی انتخابی که کردی آورده میشود؟ مثلا از طرف تدوینگرها، کارگردان و...؟
من انتخاب هایم را انجام میدهم و بابا هم به عنوان کارگردان کار میبیند. یا قبول میکند یا میگوید خوب نیست و باید عوض شود.
*چقدر این اتفاق میافتد؟
خیلی کم پیش آمده. آن هم برای اوایل کار بوده. ولی الان دیگر خیلی وقت است که این اتفاق نیفتاده.
*شاید این نزدیک بودن نگاهتان، برمیگردد به این نکته که تو و کارگردان، یعنی مهران مدیری ارتباط خانوادگی دارید و به هر حال سلیقه و ذهنیتتان شبیه به هم است.
نه. نگاهمان یکی نیست.
*یعنی با آقای مدیری مشترکاتی در حوزه موسیقی نداری؟
چرا اتفاقا خیلی مشترکات داریم. ولی در بعضی چیزها اصلا مشترک نیستیم. هم من و هم پدر تا یک جایی جلو آمده ایم و در نقطه ای با هم به تفاهم رسیده ایم. این دیگر خیلی وقت ست که از طرف من رعایت میشود. برای همین هم دیگر مشکلی نداریم. یک موضوع خیلی جدی دیگر هم درباره انتخاب موسیقی برای «قهوه تلخ» وجود دارد. اینکه کمدی اصلا یک موضوع شوخی نیست. کمید یک موضوع کاملا جدی است. کمدی خیلی کار سخت و پیچیده ای است. آدم ها فکر میکنند که یک عده ای نشسته اند دور همدیگر و همان شوخی های معمول خودشان را میکنند و تمام. این اتفاق همانی است که ما در فیلم های سوپرمارکت هایمان میبینیم. اما واقعا کمدی این نیست. اینقدر مسخره نیست. آدم هایی که به این شیوه کار میکنند، دارند به شعور آدم ها توهین میکنند.
*قبل از «قهوه تلخ» چه کار دیگری در این زمینه کرده بودی؟
من در «مرد دو هزار چهره» هم دقیقا همین کار انتخاب موسیقی را میکردم. سر آن هم این ایراد را میگرفتند که چرا روی کار، موسیقی جدی گذاشته اید.
*باتوجه به اینکه پدر، بیشتر در حوزه تصویر، یعنی سینما و تلویزیون فعالیت حرفه ای دارد، چطور شده که تو این قدر به صورت حرفه ای به موسیقی گرایش داری؟ یعنی همان قدر که تصویر برای پدرت، حوزه ای تخصصی است، موسیقی برای تو تخصصی شده. چیزی که برای بابا بیشتر جنبه تفننی دارد.
من از اول راهنمایی به هنرستان و رشته موسیقی رفتم و سه سال ساز «ابوا» زدم. یک ساز باید که شبیه ساز «کلارینت» است. سه سال دبیرستان هم پیانو زدم و آهنگسازی خوانم. بنابراین از همان ابتدا با موسیقی دمخور شدم.
*یعنی ابوا و پیانو، سازهای تخصصی ات هستند؟
نه. بعد از سه سال راهمنایی، دیگر ابوا نزدم. حتی پیانو را هم دیگر آن قدر جدی نگرفتم. گرچه الان میزنم ولی بعد از دبیرستان، آهنگسازی برایم مهم شد.
*اصلا ساز تخصصی هم داری که حرفه ای اش باشی؟
کار من خیلی بامزه است. مسیر جالبی دارد. اول ابوا میزدم. بعد هم پیانو که برای آهنگسازی با ید آن را میزدم. الان دو سال است که آواز کلاسیک میخوانم.
*سلیقه ات برای گوش دادن به موسیقی به چه سمتی میرود؟ میدانم که میخواهی بگویی همه چیز گوش میدهی، اما بالاخره یک سبکی بیشتر به دل آدم مینشیند.
نه، من اینجوری نیستم. کلا من توی سی دی زدن، طرفدار «سلکشن زدن» هستم که یک «فولدر» کلاسیک داشته باشد، یک «فولدر» جزو بلوز و حتی یک «فولدر» خالتور داشته باشد و حتی پاپ و راک و...! همه این ها میتواند در سلیقه من باشد. برایم مهم نیست چه سبک موزیکی گوش میکنم. بیشتر برایم مهم است که در هر سبکی، خوب هایش را گوش کنم.
*حتی خالتور؟!
ببین، خالتور شرایط و جای خودش را دارد و بقیه موزیک ها، جای خودشان را. اما موسیقی زندگی تان باید خوب باشد. یعنی موزیکی که میخواهید مدام با آن سر و کله بزنید، نباید خالتور باشد. من میگویم هرچی میخواهی گوش کن اما خوب هایش را گوش کنم.
*یعنی خالتور خوب گوش بدهیم؟!
(میخندد) خالتور خوب که نداریم! اما آره، همان را هم خوبش را گوش کن. قبول کن یک سری موزیک های خالتور دیگه خیلی بده!
*فکر کنم فیلم هم خیلی میبینی. نه؟
فیلم خیلی میبینم و سینما برایم یک مسئله خیلی جدی است.
*سینما برایت جدی تر است یا موزیک؟
حالا تا ببینیم چی میشه!
*این علاقه به موزیک از کجا آمد؟
از بچگی بود. به هر حال در خانه ما همیشه صدای موزیک خوب بود. بابا، خدا را شکر موزیک خوب گوش میداد. عمو هم به طور کل اهل موزیک بود و همین ها باعث شد که من هم به موزیک علاقه مند شوم. نمیخواهم حرف گنده بزنم. اما آدمی که از بچگی موزیک خوب گوش داده با آدمیکه از بچگی موزیک گوش نداده، خیلی فرق دارد. به هر حال تاثیر هرچند کوچکی روی زندگی دارد.
*پس عجالتا دو تا نکته از بابا به تو رسیده که خیلی خوب بوده...
یک موزیک خوب گوش دادن و اخت شدن با موزیک و آن یکی؟
*صدا.
بله، خدا را شکر.
*در «مرد دو هزار چهره» به دلیل اینکه اولین تجربه کاری ات با پدر بود، اختلاف نگاه هم داشتید؟
نه خدا را شکر. اختلاف نگاه نداشتیم و به هر حال بعد از «مرد دو هزار چهره»، نگاهمان نزدیک شده بود. بچه های «قهوه تلخ» هم کار انتخاب موزیک را دوست داشته اند و به من روحیه میدهند. مخصوصا قسمت های آذری کار را.
*صدای تو بهتر است یا صدای پدر؟
(میخندد) نمیدانم.
*با شناختی که از صدای پدر داری، فکر میکنی تو بهتر آواز کلاسیک میخوانی یا پدر؟
بابا که آواز کلاسیک نمیخواند و نمیخواهد این کار را هم بکند (حالا چه کاریه؟!) ولی کلا همه با هم صدایمان خوب است. کلا خانواده پدری صدای خوبی دارند.