بچهها ممکن است به احمقانهترین دلایلی که واقعاً غیرمنطقی به نظر میرسند با هم دعوا کنند دلایلی که ممکن است حتی برای والدین خندهدار باشد اما به نظر بچهها دلایل خوبی برای دوست شدن یا دعوا کردن با همدیگر است
به گزارش
شفاآنلاین: بچهها با هم دعوا میکنند. به همین سادگی. این رفتار کاملاً عادی است. بچهها به دلایل مختلفی با هم
دعوا میکنند؛ والدین معمولاً نمیدانند چه زمان باید اجازه بدهند دعوای آنها روند عادی خودش را طی کند و چه زمان باید دخالت کرده و وارد عمل شوند.
بچهها ممکن است به احمقانهترین دلایلی که واقعاً غیرمنطقی به نظر میرسند با هم دعوا کنند—دلایلی که ممکن است حتی برای والدین خندهدار باشد—اما به نظر بچهها دلایل خوبی برای دوست شدن یا دعوا کردن با همدیگر است.
چگونه به فرزندم، از خود دفاع کردن را بیاموزم؟
بچهها به دلایلی با هم بحث و دعوا میکنند و همدیگر را اذیت میکنند. در این مقاله به عللی اشاره میشود که شاید در مورد فرزندان شما هم صدق کند.
گاهی آنها خسته، عصبی و گرسنه هستند، گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند، گاهی میخواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه میگردند.
اگر بدانید بچهها چرا با هم دعوا میکنند شاید این موضوع بتواند به شما کمک کند تا بدانید چه کاری را باید انجام دهید تا این تنشها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بچهها حاکم شود.
این علل میتواند به ترتیب زیر باشد:
توجه نکردن به نیازهای اساسی آنان
در نظر بگیرید شما مشغول تمیز کردن، نظافت و یا در حال صحبت با یکی از دوستان هستید، یا ساعتی است که مشغول مکالمه تلفنی هستید، در همین لحظه دعوا و جنگ فرزندان شما اوج میگیرد (مامان اون منو زد، کتابم را گرفت، مامان اون منو هل داد، مامان داره به من دهن کجی میکنه و ...)
شاید اگر شما کار خود را رها کرده و به این بیندیشید که چه چیزی در حال حاضر حرف اول را میزند؟ بتوانید مشکل را کمی حل کنید. وقتی بچهها خسته، گرسنه و عصبی هستند، احساس لذت، شادی و همکاری با یکدیگر را ندارند، اگر به آنها کمک کنید چند دقیقه استراحت کنند، اگر خسته و خواب آلود هستند به آنها کمک کنید تا کمی بخوابند، یک خوراکی یا نوشیدنی خنک به آنها بدهید و یا یک کار جالب را برای آنها تدارک ببینید ممکن است به طور شگفت انگیزی جوّ صلح و آرامش به خانه حکمفرما شود.
تلاش برای بدست آوردن توجه:
بعضی اوقات برای اینکه بچهها توجه والدین را جلب کنند وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند. تا زمانی که آنها ساکت، آرام و منطقی هستند و با هم همکاری و بازی میکنند، شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید.
اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند شما سر صحنه حاضر میشوید، با آنها حرف میزنید، حتی آنها را دعوا میکنید، نصیحت میکنید و برای آنها وقت میگذارید. اگر در خانه شما این حالت وجود دارد، وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامههای گذشته تصمیم بگیرید:
زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند، به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید. به طور مثال وقتی میبینید آنها مشغول بازی با یکدیگر هستند و در آن زمان رفتار دوستانهای با هم دارند با یک بستنی یا میوه سراغ آنها بروید و بگویید: چقدر لذت میبرم از اینکه میبینم شما به این خوبی با هم بازی میکنید و با هم دوست هستید و ...
سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحثهای کوچک بی توجه باشید، گویی نه چیزی میبینید و نه چیزی میشنوید، سرگرم کار خودتان شوید، خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید.
بعضی مواقع لازم است کارهای بچهها را نادیده بگیرید. البته مشروط به این که هیچکدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند. اگر میبینید اوضاع خارج از کنترل نیست، ممکن است ترک کردن اتاق یا گوش دادن به یک موسیقی برای شما مفید باشد.
چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی بهتر اثر دارد که شما سعی میکنید زمانی که بچهها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید.
به بچهها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند. مثلا به فرزند خود بگویید: موقعی که دلت میخواد من بغلت کنم و نوازشت کنم به من بگو.
من همیشه نمیتوانم برای یک مدت طولانی با تو بازی کنم، اما میتوانم زمانی را برای خواندن کتاب برای تو بگذارم، جیغ و فریادهای تو گوش مرا اذیت میکند، سعی کن شانه هایم را تکان دهی و آرام خواسته ات را بگویی. زمانی را به هر کدام از بچهها اختصاص دهید.
مطالعات نشان داده که توجه یک به یک با زمان ۲۰- ۱۵ دقیقه برای هر بچه در طول روز بطور قابل توجهی از رفتارهای پرخاشگرانه و نق زدن او میکاهد. مثل: بازی کردن با او، خواندن کتاب برای او، یا بطور خیلی ساده درگیر کردن او در فعالیتهای معمول روزانه (مثل، شستن ماشین، گردگیری، آشپزی و ...) راههای خوبی برای توجه مثبت به کودک هست.
مقایسه کردن کودکان با یکدیگر:
گاه شما متوجه نیستید، ولی ممکن است به دلایل مختلف بچهها را با یکدیگر مقایسه کنید. شاید فکر میکنید چنین مقایسهای کودک را شرمنده کرده و انگیزهای میشود تا او بهتر عمل کند، اما برعکس، مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت و رشک در بچهها میشود و روابط آنها را با هم خراب میکند.
به مثالهای زیر توجه کنید:
سارا ۵ ساله از جمع کردن اسباب بازی هایش امتناع میکند.
مادر:
ببین من از برادرت میخواهم که اسباب بازی هایش را جمع کند، بلافاصله این کار را انجام میدهد، چقدر کار خوبی میکند، اما تو هیچ وقت اسباب بازی هایت را جمع نمیکنی.
احساس سارا:
برادر من خوب است، خیلی خوب است، ولی من از او متنفرم.
بهتر است مادر اینطور بگوید:سارا اسباب بای هایت کف اتاق است ممکن است کسی روی آنها پا بگذارد و بشکند، لطفا آنها را جمع کن و بگذار داخل سبد.
مادر به پسرش که در حال مطالعه یک کتاب است نگاه میکند و میگوید:
تو پسر عجیبی هستی، چقدر دلم میخواست برادرت هم مثل تو کتاب خوان بود، او همیشه در حال دویدن و سر و صدا کردن است، او هیچوقت خواندن را یاد نمیگیرد، نگران او هستم.
احساس کودک:
احساس غرور از اینکه مادر خوشحال است.
اگر یک زمانی نتوانم به این خوبی مطالعه کنم مادر در مورد من هم همین را خواهد گفت؟
من بهتر از برادرم هستم. او بی ارزش و سر به هواست.
بهتر است مادر اینگونه بگوید:
آفرین که مشغول خواندن کتاب هستی. کتاب جالبی است؟ شرط میبندم که تو یک کتاب خوان خوب هستی.
علی ۴ ساله پشت میز غذا خوری مینشیند و شام خود را میخورد.
مادر: تو پسر بزرگی هستی، موقع غذا خوردن مثل بچهها خودت را کثیف نمیکنی.
احساس کودک:
من از یک بچه خردسال بهترم! ولی هنوز خوب نیستم.
بهتر است مادر اینطور بگوید:
من دیدم که تو همه غذاتو خوردی و با دستمال صورتت را پاک کردی، آفرین پسرم تو واقعا آداب غذا خوردن را یاد گرفتی.
هر کدام از فرزندان شما علایق و شخصیت واحد و خاصی دارند. علایق و صفات آنها را تشویق و تحسین کنید. از مقایسه کردن آنها اجتناب کنید و سعی نکنید آنها را به رقابت کردن با هم بیندازید. گفتن اینکه: آفرین نقاشی و رنگ آمیزی ات را دوست دارم بهتر است تا اینکه بگویید، آفرین بهتر از سارا نقاشی میکشی.
توانایی متفاوت کودکان در همکاری و بازی کردن با هم.
به نظر میرسد بعضی از بچهها یک توانایی خاصی برای جذب خواهر یا برادرشان به بازی دارند، ولی عدهای از بچهها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه میرسند که باید با بحث و دعوا برادر یا خواهرشان را درگیر بازی کنند.
یعنی هدف اصلی آنها این است که با خواهر یا برادرشان بازی کنند، اما نمیدانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند. شما به کرات این جملات را از زبان فرزندانتان شنیده اید (باید با من بازی کنی، مامان ببین نمیخواد با من بازی کنه، من حوصله ام سر رفته. اصلا حالا دیگه نوبت منه که پلی استیشن بازی کنم و ...)
شما میتوانید به فرزندانتان بیاموزید که چگونه با یکدیگر ارتباط بهتری برقرار کنند. به بچهها کلماتی را یاد دهید که باعث بازی بهتر و همکاری بهتر آنها شود.
به طور مثال: آیا ممکن است با من بازی کنی؟ و یا آیا ممکن است من با اسباب بازی هایت بازی کنم؟ خواهش میکنم، من حوصله ام سر رفته است، دوست دارم با هم بازی کنیم. فعالیتهایی را تدارک ببینید که برای سنین مختلف جالب باشد و بچههای با گروه سنی متفاوت بتوانند و علاقمند باشند که آنها را انجام دهند.
بچههای بزرگتر خیلی زود از بازی با بچههای کوچکتر خسته میشوند، چرا که بچههای کوچکتر میخواهند بازی کنند، اما مهارتهای محدودی دارند.
به بچههای بزرگتر یاد دهید که چگونه برای وادار کردن بچههای کوچکتر به بازی به آنها تکالیف ساده بدهند. وقتی را برای هر کدام از فرزندان خود اختصاص دهید و با آنها فعالیتهایی را انجام دهید که متناسب با سن، علایق و نیازهای آنهاست.
شرایطی را ایجاد کنید که هر کودکی احساس کند بی نظیر و خاص است. لازم نیست و یا حتی ممکن نیست که با بچهها بطور مساوی رفتار کنید.
تکلیف بزرگترها در زدوخورد کوچکترها
با گله و شکایت و گریه در حالی که جیغ میزد وارد اتاق شد. درست متوجه حرفهایش نمیشدم. سعی کردم اول آرامش کنم، اما مساله حادتر از آن بود که به این راحتیها آرام شود.
بالاخره ساکت شد. پرسیدم چه شده و در جواب گفت: «با پسر همسایه دعوایم شد و کتکم زد. من نمیدانستم باید چه کار کنم.» علت دعوا را پرسیدم.
حق با پسرم بود، اما من هرگز به او یاد نداده بودم برای گرفتن حقش، از خشونت استفاده کند. باید دعوا کردن را یادش میدادم؟ مثلا میگفتم اگر دوستت به تو سیلی زد، تو هم سیلی بزن؟
به نظرم عقلانی نبود، اما مگر جز این است که من به عنوان یک مادر باید سلاحی در اختیارش قرار دهم تا به کمک آن بتواند از سختیهای زندگی بگذرد؟ آنچه میخوانید، پاسخ روانپزشکان کودک به پرسشهای رایج والدین در این زمینه است.
آیا باید کتکزدن و دعوا را به فرزندم بیاموزم؟
نه، خشونت روش خوبی برای حل مشکلات نیست و لازم است این مساله را کاملا به کودک فهماند. به او یاد دهید کتکزدن دوستان نه تنها کار درستی نیست، بلکه میتواند خطرناک هم باشد.
نباید سیلی را با سیلی جواب داد. حتی اگر فرزند شما خشن است و عادت به زدن دوستانش دارد، بهتر است او را تهدید کنید که در صورت تکرار این عمل تنبیه خواهدشد.
اگر به فرزندم بگویم کتک نزن یا دعوا نکن، پس چگونه از خود دفاع کردن را به او بیاموزم؟
به او بگویید اگر دیگران به او حمله کردند، فورا یکی از بزرگترها را باخبر کند. متاسفانه گاهی والدین به این موضوع بیتوجهاند و حتی وقتی کودک از یکی از دوستان به آنها گله میکند، اهمیتی به اصل ماجرا نمیدهند و میگویند اشکالی ندارد!
روش صحیح این است که دلیل دعوا را جویا شوید و به فرزندتان یاد دهید چگونه با کودکی که او را زده، برخورد کند. منظور آموزش سیلی در مقابل سیلی نیست. رفتار درست را بیاموزید. مثلا به کودک بگویید به کسی که تو را زد محکم بگو: «تو دیگر دوست من نیستی و من دیگر با تو بازی نخواهم کرد.»
اگر کودکم به تنهایی نتوانست از خودش دفاع کند، لازم است من دخالت کنم؟
اگر کودک به تنهایی موفق به اتمام دعوا نشد، شما میتوانید با کودکی که او را کتکزده مستقیم صحبت کنید. بهترین روش، بیان این جمله است: «اگر دست از کار زشتت برنداری، با من طرف خواهی بود» کودک تا ۸-۷ سالگی معمولا به حمایت والدین نیاز دارد و باید بفهمد که میتواند روی کمک آنها حساب کند. به این ترتیب اعتمادبهنفس او بالاتر میرود و در دعواهای بعدی مقاومتر خواهد بود.
آیا نباید با والدین کودک دعواگیر خشن صحبت کنم؟
این کار معمولا بیفایده است زیرا والدین کودک خشن معمولا از کودک خود دفاع میکنند و سعی نمیکنند متوجه اصل ماجرا باشند. بهتر است مسایل کودکانه را خیلی به دنیای بزرگترها نکشانیم. البته اگر در محل دعوا حضور داریم و والدین کودک دیگر هم هستند، میتوان ماجرا را با آنها درمیان گذاشت.
آیا برخی کودکان آسیبپذیرتر از دیگران هستند؟
بله، معمولا بچههایی که رابطه عاطفی قوی با والدین دارند وقتی مادر و پدر از آنها دور میشوند، احساس امنیت نمیکنند. بهتر است والدین چنین کودکانی همیشه نزدیکشان باشند و به آنها بفهمانند حقوقی دارند و باید هنگام سلب شدن این حق، حتی اگر حضور نداشتند، از خود دفاع کنند.
اگر کودکم همیشه مورد تهاجم یک کودک بهخصوص قرار میگیرد چه کنم؟
باید دلیل ماجرا را بفهمید و با آن کودک صحبت کنید. گاهی دلیل این امر میتواند اعتمادبهنفس کاذب کودک یا تمایل به نشان دادن قدرتش باشد. بعد از صحبت با کودک مهاجم، باید به فرزندتان بگویید از او دور بماند و در صورت لزوم و تکرار ماجرا بزرگترها یا معلم خود در مدرسه را خبر کند.
چگونه دفاع از خود را به کودک یاد بدهم؟
آموزش ورزش (مخصوصا ورزشهای رزمی) میتواند تا حد زیادی آمادگی جسمانی کودک را بالا ببرد. باید بپذیریم که در برخی شرایط ایستادن در مقابل فرد مهاجم ضروری است. اعتمادبهنفس کودکی که میداند چه موقع و به چه شکل باید از خود دفاع کند، بالا میرود. پارسینه