کد خبر: ۲۰۳۲۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۳ - 2014April 17
شفا آنلاین-اعتقاد به خرافات و گرایش به فال بد، گاهی تا مغز استخوان اقوام و ملل هم پیش می‌رود.

به گزارش شفا آنلاین،باورهای خرافاتی سینه به سینه از نسل های گذشته به فرزندان انتقال می یابد و به عنوان یک حکم قطعی، دور تا دور زندگی آنها می پیچد؛ دوری کردن از عدد 13 و متوسل شدن به 1+12 در ثبت پلاک یک خانه، اعتقاد به رابطه میان قیچی به هم زدن و شروع یک دعوا یا این باور که اگر کسی لحظه تحویل سال در حمام باشد، بخش عمده ای از فعالیت او تا پایان سال مربوط به شستن خود و لباس هایش می شود.

نقش این خیالبافی ها گاهی چندان جدی نیست، اما وقتی حالت افراطی به خود می گیرد، فرد برای آگاهی از سرنوشت و آینده اش به سمت رمالی گری و فالگیری هم کشیده می شود و براساس نوع نگاه و تلقین آنها زندگی خود را بنا می کند. اگر رمالی به ما بگوید در آینده ای نه چندان دور، اتفاق ناگواری برای خود و یکی از اعضای خانواده ات می افتد، متکی به حرف او در انتظار رخداد چنین اتفاقی می نشینیم.

این نوع افکار و باورها باعث می شود افراد از هرگونه تلاش و فعالیتی دست شسته و به انتظار آنچه قرار است بیفتد، بنشینند. یادمان باشد آن چیزی می تواند زندگی ما را شکل دهد که با تلاش و توکل ما به خداوند بزرگ بنا شده باشد، نه براساس حدس و گمان دیگران یا اتکا به خرافات بی پایه و اساس.

هرچه از دنیای خیالات وهم آلود به سمت معنویت اصیل بالا برویم و خودمان را به خدای خود نزدیک سازیم، از محتوایی که در دایره شایعه و خرافات محبوس مانده خارج می شویم و در نتیجه نیروی جسمی و روانی خود را صرف امور مهم تری در زندگی می کنیم، اما به فال نیک گرفتن پدیده های مختلف در زندگی می تواند مقدمه ای باشد برای یک زندگی شاد، توأم با تلاش مضاعف، در جهت بهتر شدن و بهتر زیستن.

منفی نگرها و مضطرب ها در معرض فال بد

نشستن کنار برخی افراد و گوش دادن به سخنان و اندیشیدن به نوع نگاه آنها به فلسفه زندگی و انسان، احساس خوب بودن و امیدواری به آینده را القا می کند و برعکس، همراهی با افرادی که مدام فال بد به آینده و سرنوشت و تقدیر خود و دیگران می زنند، روح آدمی را کسل، خسته و بی حوصله می کند.

دکتر طاهر تیزدست، روان شناس  با تصریح به این نکته که تعابیر ما از رویدادها اگر جنبه منفی، خرافات گونه و غیرواقع بینانه ای به خود گیرد، بر روند زندگی ما اثر منفی خواهد گذاشت، می گوید: افکار ما ناخودآگاه به سمت جنبه های منفی قضیه جهت داده می شود؛ در نتیجه ما مدام منتظر اتفاقات بدی در زندگی هستیم.

از سوی دیگر فال و فالگیری به معنای سعی در پیشگیری از حوادث مربوط به زمان آینده است. البته این پیشگیری می تواند درخصوص رخ دادن وقایع خوب و خوشایند باشد که به آن فال نیک می گویند یا این که مربوط به وقایع ناخوشایند و آزاردهنده باشد که فال بد می نامیم.

معمولا برخی افراد، مستعد شنیدن یا پیش بینی وقایع ناگوار و ناخوشایند برای خود یا اطرافیان خود هستند. به چنین افرادی بدبین یا منفی نگر گفته می شود که خود در گروه های مختلفی جای می گیرند. یک گروه افراد افسرده ای هستند که معمولا آینده را بد و کاملا سیاه پیش بینی کرده و معتقدند در آینده شاهد وقوع حوادث ناگوار برای خود و اطرافیانشان خواهند بود، بنابراین آنها افرادی ناامید بوده و عینک سیاه ضخیمی بر چشم دارند و بیشتر مواقع خود را علت وقایع بد می دانند، لذا گاهی با از بین بردن یا آسیب رساندن به خود، درصدد جلوگیری از این وقایع برمی آیند.

اما گروه دیگر، افراد مضطرب هستند که به علت تشویش و اضطراب و نگرانی حاد معتقدند نمی توانند بر وقایع آینده احاطه و اشرافی داشته باشند، در نتیجه همیشه احساس خطر کرده و بروز وقایع بد را پیش بینی می کنند. گروه دیگر را می توان افرادی در نظر گرفت که دارای احساس گناه به صورت واقعی یا خیالی و ذهنی هستند. این افراد معتقدند کار نادرست و غلطی انجام داده اند که مستوجب مجازات هستند. پس همیشه آمادگی تجربه اتفاق ناخوشایند را داشته و آینده را بد و ناگوار پیش بینی می کنند یعنی منتظر مجازات و عواقب رفتار بد خود می نشینند.

تفسیر خاص دیدگاه شناختی از وقایع خوب و بد

بسیاری از ما این جمله را شنیده یا خوانده ایم که این ما هستیم که زندگی خود را می سازیم و سرنوشت و اتفاقات را به گونه ای که می خواهیم و می اندیشیم رقم می زنیم. نوع دیدگاه و شناخت ما به اطراف و اتفاقات پیش روست که نحوه رفتار و عملکرد ما را تحت پوشش خود قرار می دهد. به طور مثال اگر من بر این باور باشم که 13 عدد نحسی است، بنابراین از هر آنچه مربوط به این شماره می شود باید دوری کرد، نشانه نوع تفکر من به این عقیده کهنه است.

دکتر تیزدست در این باره معتقد است: از سال 1970 شاهد ظهور دیدگاه جدیدی در علم روان شناسی به نام دیدگاه شناختی بودیم. این دیدگاه بر طرز تفکر، نگرش، برداشت و تفسیر افراد تاکید دارد تا خود یک اتفاق. به عبارت دیگر طبق این دیدگاه ما اتفاق خوب و بد نداریم، بلکه این نحوه نگاه، برداشت و ارزیابی فرد است که یک اتفاق را خوب، بد یا خطرناک جلوه می دهد.

افراد با تفکر مثبت که همیشه به جنبه های خوب یک رویداد و تجربه توجه می کنند معمولا زندگی و وقایع آن را خوب، مثبت و سازنده می بینند. لذا این افراد برای خود آینده خوشایندی را رقم زده و پیش بینی می کنند. به این ترتیب از آرامش و سلامت روانی بهنجاری نیز برخوردارند. آنها زندگی را میدان تلاش برای رسیدن به هدف می بینند.

در این بین افرادی که به حکمت الهی معتقدند بروز وقایع بد را زمینه امتحان دانسته و حکمت خاصی را برای آن در نظر می گیرند. این گونه افراد معمولا ارزیابی قابل توجهی از آینده خود داشته و با دید مثبت و روشنی به آن می نگرند، اما گاهی نوع نگاه نامناسب به رویدادها و پدیده های زندگی باعث می شود آنها زندگی را به کام خود و حتی اطرافیانشان تلخ کنند. به طور مثال به فلان جسم یا حیوان نگاه کردن یا نگاه نکردن، قدم برداشتن یا برنداشتن در فلان قسمت خانه، برهم خوردن دو جسم به یکدیگر که همه این موارد و مشابهات آن می تواند افراد را نه تنها از لحاظ جسمی بلکه روحی هم تحت فشار قرار دهد.

آیا ذهنیت ما در نظم جهان بیرونی اثر می گذارد؟

در حرف های عامیانه به موضوعاتی برخورد می کنیم که از لحاظ علمی به اثبات نرسیده، با این حال ذهن بسیاری را نسبت به خود مشغول می کند. یکی از این موارد آن است که ذهنیت مثبت یا منفی ما در رویدادهای بیرونی و جهان پیرامونی اثرگذار است.

دکتر تیزدست با رد این مساله بیان می دارد همان گونه که قبلا ذکر شد، برخی افراد به دلیل خصوصیات شخصیتی، تربیتی و حتی نوع اختلالی که به آن مبتلا هستند، وقایع بد را پیش بینی کرده و حتی هنگام بروز یک اتفاق، فقط جنبه های منفی آن را در نظر گرفته، لذا آن را ناخوشایند و بد تلقی می کنند. به عبارت دیگر، نگاه منفی و بدبینانه ای دارند. برعکس برخی مثبت نگر بوده و آینده را خوب پیش بینی می کنند. چنانچه ذهنیت ما در رویدادهای بیرونی تاثیر می گذاشت، در آن صورت باید انتظار داشته باشیم رخدادها تجلی آرزوها و خواسته های افراد باشد که گاهی این خواسته ها خوب و گاهی بد است، بنابراین نظم جهان برهم خورده و افراد به جای کار و فعالیت فقط به دنبال تصویرسازی ذهنی بوده تا خواسته هایشان به وقوع بپیوندد.

روان شناسی بازاری، شبه علمی که طرفدار دارد

بتازگی در کتاب های طالع بینی مدرن و روان شناسی بازاری به اصطلاحاتی چون انرژی کیهانی و قانون راز و جذب برمی خوریم که ادعا می کنند هر کس می تواند تصویری از آنچه به دنبال آن است در ذهن بپروراند و آن را جذب کند.

دکتر تیزدست در این باره می گوید: فرانس آنتوان مسمر (1815ـ1734) با تحصیلات پزشکی و فلسفه، معتقد بود در وجود انسان و جهان هستی، نیرو و انرژی مغناطیسی وجود دارد که عدم تعادل این انرژی به بروز اختلات روانی مانند افسردگی و شیدایی منجر می شود.

طرفداران او معتقد بودند، وی این توانایی را دارد تا به عنوان واسطه ای بین انسان و جهان عمل کند و موجبات تعادل انرژی را در انسان فراهم سازد و در نهایت بهبود فرد را فراهم آورد که البته وی گاهی نیز آن را به صورت گروهی روی بیماران روانی به کار می برد.

این شیوه که مقدمه هیپنوتیزم بود، بعدها منسوخ شد. برخی معتقدند به وسیله انرژی درمانی، توانایی بهبود و رفع مشکلات جسمی و روانی افراد را دارند. نتایج تحقیقات علمی انجام شده موجود در کتب علمی و آکادمیک روانشناختی و روانپزشکی، حاکی از نادرست بودن ادعای مربوط است و آن را به عنوان روش درمانی غیرمتداول و غیر رایج منسوخ کرد و زیربنای تغییرات حاصل شده را ناشی از تلقین و امری موقتی دانست و حتی برخی نیز تغییرات خاصی را از نظر علمی مشاهده نکردند، هرچند عوامل روانشناختی ازجمله تلقین، تمرکز بر سایر موضوعات غیرمرتبط با درد و آسیب، پدیده جراحی بدون درد یا زایمان بدون درد و بیهوشی را به ارمغان آورده است، برخی سعی می کنند با توجه به گرم بودن مکتب بازاری بخصوص روانشناختی به دنبال چاپ و نشر این مطالب پرفروش برآیند در حالی که روش های درمانی علمی موجود حاصل تلاش بســـیاری از آزمایش های علمی مکرر است.

جام جم

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: