حرف «آموزش جنسی» كه میشود، همه خودشان را كنار میكشند و مسئولیت این كار را به عهده یكی دیگر میگذارند؛
هر كدام منتظر نشستهاند تا یكی دیگر این وظیفه خطیر اما دشوار را به
عهده بگیرد. درواقع، به آموزش جنسی به كودكان و نوجوانان، به چشم «ماموريت غيرممكن» نگاه می شود؛ غافل
از این كه کودکان و نوجوانان در معرض انواع اطلاعاتی هستند كه از فضاهای
مجازی و شبكههای اجتماعی به دستشان میرسد و دیگر مثل گذشته نیست كه
رازهای مگو، مگو باقی بمانند.
دكتر سیدعلی آذین، متخصص پزشکی اجتماعی و فلوشیپ سلامت جنسی، سكسولوژیست، عضو كمیته خاورمیانه انجمن جهانی سلامت جنسی در پاسخ به اين سوال میگوید: «ناهنجاری جنسی».
این روزها بحث بلوغ زودرس را زیاد میشنویم ولی واقعیت این است كه شواهد پژوهشی در این باره وجود ندارد. تنها احتمالاتی وجود دارد كه به دلیل عواملی ازجمله تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین، میانگین سن بلوغ در حد كمتر از یك سال در جهان كاهش پیدا كرده باشد. اما اینها در حد تئوری و فرضیه است. داخل كشورمان هم آماری كه نشان دهد بلوغ زودرس داریم وجود ندارد اما جالب است كه این موضوع به بهانهای برای سلب مسئولیت و فرافكنی تبدیل شده است. یعنی با طرح این موضوع کوتاهی و تاخیر خود را در توجه به نوجوانان و آماده كردن آنها برای فرایند بلوغ توجیه می کنیم؛ در حالی كه وضعیت همان است كه قبلا هم بوده، تنها تفاوت این است كه بزرگترها نسبت به شواهدی كه نشان میداد نوجوانان به مسائل جنسی توجه دارند و فعالانه در حال کنجکاوی در این حوزه هستند، اصلا توجه نمیكردند و حالا كمی نسبت به این مسائل حساستر شدهاند.
تحقیقات در دنیا نشان داده كه تكانههای (حرکت کمیتی) جنسی از حدود 10 سالگی شروع میشود یعنی حتی وقتی هنوز تغییرات ظاهری بلوغ شروع هم نشده. بلوغ یك فرآیند تدریجی است یعنی طوری نیست كه ناگهان اتفاقی بیفتد و بگوییم این فرد به بلوغ رسیده است. هیپوفیز و غدد جنسی به تدریج در طول چند سال فعال میشوند و این فرآیند تکمیل می شود. سوالات و كنجكاویهای جنسی از كودكی وجود دارد، این كنجكاویها غیرطبیعی نیستند ولی اگر آموزش لازم به كودك داده نشود، میتواند آسیبزا باشد. بنابراین مربیان آموزشی و پدر و مادر باید بتوانند آموزشهای لازم را درباره مسائل جنسی به فرزنداشان بدهند.
این تصور اشتباهی است. شواهد پژوهشی قوی در همه كشورهای دنیا اعم از توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد كه نشان میدهند آموزش «مناسب» و «به موقع» نه تنها كودكان و نوجوانان را تشجیع (پر رو)نمیكند كه کنجکاویهای جنسی بیشتری داشته باشند بلكه باعث میشود آنها بیشتر به رفتارشان دقت كنند و از عواقب آنچه ممكن است بخواهند انجام دهند آگاه باشند.
رسانهها میتوانند در آگاه كردن پدر و مادرها نقش داشته باشند اما آگاهیسازی به كودكان باید در شرایط كنترلشدهتر و با استانداردهای صحیح صورت بگیرد. نظام آموزشی بیشترین نقش را در آگاه كردن كودكان دارد چون همانطور كه اشاره شد، از پدر و مادرهایی كه خودشان سواد جنسی صحیحی ندارند نمیتوانیم انتظار داشته باشیم از عهده آموزش فرزندانشان در این زمینه برآیند. بنابراین بخش عمدهای از وظیفه مهم بر عهده آموزش و پرورش است كه متناسب با سن و سال و درك و فهم كودك و نوجوان او را درباره سلامت جنسی آگاه كند.
برای پیشدبستانیها، دبستانیها و مقاطع مختلف دیگر تحصیلی باید آموزشهای مختلفی در قالب:
ارائه شود. فراموش نكنیم كه نوجوانها بالقوه امكان پدر و مادر شدن دارند چون سیستم بیولوژیك آنها فعال شده، نمیتوان گفت نباید به آنها اطلاعات و هشیاری لازم داده شود چون ممكن است با رفتارهای غیرمسئولانه، عواقبی را به خود و خانواده تحمیل كنند.
با پیشرفت تكنولوژی، نمیتوانیم بچهها را قرنطینه كنیم كه به هیچ چیزی دسترسی نداشته باشند. لازم است كه به آنها آموزش دهیم در مواجهه با فضاهای مختلف چه برخوردی داشته باشند و به سمت گرفتن چه اطلاعاتی نروند. اما مشكل از فضای مجازی نیست، مشكل از ماست كه به موقع اطلاعات لازم را به فرزندانمان نمیدهیم. نمیتوانیم از آموزش و اقدامات فرهنگی غافل شویم و تنها بگوییم به دلیل ماهواره و فضای مجازی بچهها زود بالغ میشوند و اطلاعات جنسی كسب میكنند و هر اتفاقی هم میافتد ناشی از این موضوع است. اینها سلب مسئولیت است.
دنیا دو راهكار عمده را پیش گرفته و بعد از چند دهه نتایج هر دو مشخص است. در زمانی كه دولت بوش در آمریكا بر سر كار بود، تمركزشان را به جای آموزش جنسی، صرفاً بر خویشتنداری گذاشتند و تنها به كودكان تاكید كردند كه باید تا رسیدن به یك رابطه سالم و پایدار جنسی، خویشتندار باشند. همزمان در كشورهای اروپایی به آموزش جنسی با استانداردهای مناسب و در مقاطع تحصیلی مختلف اقدام شد. نتیجه بعد از دو سه دهه این شد كه آمار بیماریهای ناشی از روابط ناسالم جنسی و بارداری در نوجوانان در امریكا به شدت افزایش پیدا كرد و در اروپا كنترل شد. ما این دو نسخه را با عدد و رقم و آمار پیش رو داریم، لازم نیست چرخ را دوباره اختراع كنیم، كافی است از تجربه دیگران استفاده كنیم. طبیعتا با توجه به چارچوب ارزشی خودمان باید نوجوانان را به خویشتنداری، داشتن خط قرمز و نظام ارزشی تشویق كنیم اما در عین حال باید بدانیم در این سالهایی كه بین بلوغ و ازدواج وجود دارد همه نوجوانان و جوانان به این توصیهها عمل نمیكنند. در كنار خویشتنداری، به منطق كاهش آسیب نیز احتیاج داریم و باید با آموزش بهنگام و صحیح، سلامت جنسی جامعه را افزایش دهیم. این نوجوانان و جوانان، پدران و مادران آینده جامعه ما هستند و نمیتوانیم نسبت به عبور سالم آنها از این دوران بیتفاوت باشیم.
متاسفانه با وجود تلاشهایی كه كارشناسها دارند كه دیدگاه های نزدیکتری با سیاستگذاران و مسئولان پیدا کنند و راهكارهای علمی و مستند ارائه شود، از سوی آنها چنین رغبتی کمتر احساس میشود. البته واكنشها متفاوت بوده مثلا در وزارت بهداشت رویکردهای خوبی اتخاذ شده اما وزارت آموزش و پرورش و بسیاری از نهادهای فرهنگی و اجتماعی در کشور در این خصوص چندان حاضر به گفتگو و تبادل نظر نیستند. نگاهی ساده به سایتها، سخنرانیها، تریبونها و ... نشان میدهد حرفهای كارشناسانه چندان خریدار ندارند و گاه ترجیح داده میشود با حرفهای احساسی و بعضاً شعاری و سرپوشگذاشتن بر مسائل واقعی جامعه، به جای آن كه برای كاهش آسیبهای اجتماعی اقدامات جدی، برنامهریزی شده و هدفمند صورت بگیرد صرفاً به مداخلات مقطعی و بدون پشتوانه علمی پرداخته شود. متاسفانه بعضاً مشاهده میکنیم که این اظهارنظرهای توام با تخطئه و تهدید و ... حتی جرات اقدامات مثبت و انجام وظیفه را از مسئولین اجرایی کشور میگیرد.