به گزارش شفا آنلاین،به گفته خودشان مراجعات به بیمارستانها و مراکز درمانی طی این مدت دستکم 2 برابر شده است. پرستاران شکاف بسیار عمیقی بین پزشکان و سایر تیمهای پیشگیری و درمان و ردههای پشتیبانی میبینند. آنها عنوان میکنند در طرح تحول کارانه شان بیشتر شده ولی نه به اندازهای که کار میکنند. اگر کارانه یک پزشک حداقل 20 میلیون بوده در طرح جدید به 60 میلیون افزایش یافته است ولی کارانه پرستاران از 300 هزار تومان به 800- 700 هزار تومان! این نکته بسیار تأمل برانگیزی است که تفاوت فاحش بین حقوقها را نشان میدهد. اعتراضات پرستاران به حقوق و کارانهشان مربوط به یکی دوسال پیش نیست؛ ریشهاش حداقل به 3 دهه پیش بازمیگردد. زمانی که طرح کارانه برای ارتقای حقوق کادر پزشکی، درمان و بالین در نظر گرفته شد. اختلافات از زمانی آغاز شد که 65 درصد از تعرفه ویزیت و جراحی به پزشک تعلق میگرفت و مابقی بین پرستاران و ردههای بالینی و درمانی و پشتیبانی! از دیدگاه پرستاران و ردههای دیگر این تقسیمبندی عادلانه نبود و تبعیض بهشمار میرفت تا اینکه چند سال پیش طرح تحول سلامت روی میز وزارت بهداشت قرار گرفت و اجرایی شد. طرحی که باز هم صدای پرستاران را درآورد که با افزایش 2 تا 3 برابری کارانه و بیشتر شدن کارشان همچنان تبعیض بین آنها و پزشکان را بیشتر کرد. آنها از عمیق شدن این شکاف گلایهمندند. البته این گلایه پرستاران متوجه پزشکان نیست. انتقاد آنها به طرحی برمیگردد که نتوانسته بین حجم کار و دریافتیشان توازن ایجاد کند.
کارانهها ناعادلانه است
برای بررسی این ادعاها باید سری به بیمارستانها زد تا از نزدیک همه چیز را مشاهده کرد. در بیمارستان امام خمینی(ره) از همان جلوی در شلوغی و ازدحام خودش را نشان میدهد. بخش اورژانس آنقدر شلوغ است که من هم در این شلوغی برای چند لحظه فراموش میکنم برای چه آمدهام! نوجوان
14 – 13 سالهای با موتور تصادف کرده و خانوادهاش اورژانس را روی سرشان گذاشتهاند. پرستارها در حال چک کردن وضعیت هوشیاری او هستند. خدا را شکر زنده است ولی باید خونریزیاش را بند بیاورند. تعداد تختهای اورژانس را میشمارم و با تعداد پرستارها تطبیق میدهم. جمعیت پرستارها نصف جمعیت تختهاست. واقعاً در این شلوغی پرستارها چطور میتوانند به وضعیت همه این مریضها رسیدگی کنند؟
مأموریتم ایجاب میکند آنها را دقیقاً زیر نظر بگیرم که چقدر کار میکنند و آیا ادعایشان که خیلی کار میکنند درست است؟ طی یکساعتی که در این بخش هستم حتی لحظهای برای استراحت پیدا نکردهاند تا لااقل چایی بنوشند و خستگی در کنند. بیشتر پرستارها علاقهای به مصاحبه ندارند. دوست هم ندارند اسمشان توی روزنامه بیاید. میترسند یا توبیخ بشوند یا کارانهشان قطع شود. ولی سرانجام یکی از آنها حاضر میشود با ما گفتو گو کند.
کریم عابدینی با 16 سال سابقه کار یکی از قدیمیهای بیمارستان است. دل پری هم از وضعیت پرداختیها در سیستم درمان دارد: «معضل پرستاری شبیه به استخوان لای زخم و بخشی از مشکل کلان نظام سلامت است. ترجیح میدهم در مورد معضلی صحبت کنم که ریشه تمام مشکلات نظام سلامت است و آن پزشک سالاری است. پزشکسالاری به این شیوهای که در کشور و نظام سلامتمان رایج است در هیچ جای دنیا نظیر ندارد و این موضوع، مشکلاتی را به نظام سلامت و به سلامت مردم و جامعه و بخشهای داخل سیستم تحمیل میکند که پرستاری بخشی از آن است. پزشک سالاری باعث شده تمام اعتبارات نظام سلامت جذب قسمت درمان شود. بنابراین تمام خروجی قوانین و مقررات و شرایطی که تصویب میشود به سمت منافع قشر خاصی میرود. از دهه 70 که بیمارستانها خودگردان شدند، با روشهای مختلف دریافتی پزشکان افزایش یافت و منجر به ایجاد شکاف عجیبی بین پزشکان و بقیه ردهها شد. در همین بیمارستان عمده بار را پرستاران به دوش میکشند ولی آزمایشگاهیها و رادیولوژیستها، گروه تغذیه و روانشناس و مشاور و فیزیوتراپها را هم داریم که کمابیش درگیر این مسأله هستند.» وی در ادامه میافزاید: «پرستاران ارتباط خیلی تنگاتنگی با پزشکان دارند. ما میبینیم که پزشک به ویژه در بالین بیمار حضور کم رنگی دارد. بیمار به نام پزشکی که معمولاً عضو هیأت علمی است پذیرش، درمان و ترخیص میشود اما به ندرت پزشکش را میبیند. بعضی از بیماران از ما میپرسند: «این پزشکی که اسمش روی پروندهام است یا بالای تختم نوشته شده کجاست؟ چه زمانی میتوانیم او را ببینیم؟»
به نظر شماچه کسی در بالین ویزیتها را انجام میدهد؟ رزیدنت. رزیدنت همان دانشجوی پزشکی است. حتی در اتاق عمل خیلی از عملها را رزیدنت بدون حضور استاد انجام میدهد و این غیر عادلانه است که «کاجراحی» یا حق العمل به حساب استاد واریز شود. وقتی دهه 70 کارانه را ایجاد کردند یا به قول معروف اختراع کردند مسئولان وقت کارانه را اینگونه تعریف کردند که از 100درصد درآمدزایی حاصل از عملکرد پزشک 60درصدش به پزشک تعلق میگیرد و 20 درصدش به سایر کارکنان. 20درصد از درآمد بین پرستار و نظافتچی و نگهبان و آشپز و... تقسیم میشد ولی به پزشک 60 درصد تعلق میگرفت که به نوعی تبعیض بهشمار میرفت.
اما در طرح تحول با روشهای مختلف دوباره دریافتی پزشکان را افزایش دادند بدون اینکه به بقیه گروههای پزشکی توجه شود. تعرفهها 2/5 تا 3 برابر شد در نتیجه درآمد بیمارستانها هم به همین اندازه بیشتر شد. با همین فرمول غلطی که داشتند حقوق و کارانه پزشکان 2/5 تا 3 برابر شد و پرستاران هم 2/5 تا 3 برابر. ولی نکتهای که به آن اشاره نمیشود این است که پیش از اجرای طرح تحول یک پرستار 300 هزار تومان کارانه میگرفت و یک پزشک 30 میلیون تومان، این تفاوت دریافتی 29 میلیون و 700 هزار تومان بود وقتی این طرح اجرا شد کارانه پرستار از 300 هزار تومان به نهایت 900 هزار تومان رسید و کارانه پزشک به چند ده میلیون! و این مسأله یعنی افزایش عمق شکاف بین دریافتی پزشک و پرستار.»
حرفهای این پرستار بهتزدهام میکند. در طول یکی دوساعتی که پیش آنها هستم از نزدیک شاهد تلاششان هستم. صفر تا صد کار را از گرفتن فشارخون و علائم حیاتی و آمپول و سرم و تزریق داروی شیمی درمانی و هر کار دیگر را انجام میدهند. حتی وقتی برای سرخاراندن ندارند.
پرستاران دیگر هم که انگار یخشان باز شده از مشکلاتشان میگویند. از اینکه برای درآمد بیشتر مجبورند جای دیگری کار کنند یا در روزنامه آگهی بدهند تا در زمان استراحت برای نگهداری سالمندان بیمار به خانههایشان بروند. ناراحتاند که از خانه و خانواده خودشان غافل شدهاند ولی مجبورند برای بدست آوردن یک زندگی عادی این همه کار کنند.
پرستار 52 سالهای که نمیخواهد اسمش را بیاوریم میگوید: «بخش شیمی درمانی بیمارستان امام خمینی(ره) در بخش بستری 25 تخت، 2 پرستار و یک کمک بهیار دارد، حساب کنید آیا پرستار وقت میکند با این حجم بیمار بالای سر مریض حاضر شود؟ وضع در بیمارستانهای خصوصی بدتر است. حقوق پایهشان پایین است و طرح بهرهوری هم آنجا پیاده نمیشود.»
آقای حسنزاده پرستار ارشد با سابقه 25 سال کار است. او دائم در مسیر بیمارستان امام با بیمارستان خصوصی در شمال تهران در حال رفت و آمد است. میگوید: «من از اینجا پاس میگیرم تا به آن یکی برسم یعنی این 5، 4 میلیون درآمدم به راحتی بدست نمیآید، پوستم کنده میشود. بیمارستانهای دولتی استخدام ندارند و پرستارها مجبور میشوند بخش خصوصی کار کنند که حقوق پایه و کارانهشان کمتر از بخش دولتی است از طرفی طرح بهرهوری در بیمارستان خصوصی رعایت نمیشود. یعنی اگر پرستاری در بخش دولتی شیفت شب کار کند 6 ساعت به آن اضافه میشود اما در بخش خصوصی خبری ازاین کارها نیست.»
بیمار زیاد اما پرستار کم
بیمارستان لقمان هم دست کمی از بیمارستانی که از آن بازدید کردهایم، ندارد. جلوی بیمارستان شلوغ است. انگار زمان ملاقات تمام شده و خانوادهها در حال بازگشتند. با توجه به اینکه زمان ملاقات به پایان رسیده و نمیشود وارد بخشها شد چارهای ندارم جز اینکه دوباره به اورژانس بروم. شلوغی تمامی ندارد. یکی قرص خودکشی خورده، یکی تصادف کرده، دیگری سنگ کلیه دارد و از درد صدایش همه بخش را گرفته و...
انگار آسمان همهجا رنگش یکی است. وضعیت لقمان هم تعریفی ندارد. پرستارها به اندازه انگشتهای دست نیستند. چند رزیدنت و چند پرستار! منتظرم کمی وضعیت آرامتر شود تا بتوانم با پرستارها صحبت کنم. بعد از یک ساعت وضعیت بهتر میشود ولی کسی حاضر نمیشود با نماینده رکن چهارم دموکراسی صحبت کند. میترسند! شانس دوباره رو میکند تا یکی از کسانی که به قول خودش آب از سرش گذشته جواب سئوالاتم را بدهد.
24 ساله است و دانشجوی فوقلیسانس پرستاری. میگوید: «خانم الان شما تشریف ببرید درمانگاه. مریض میگوید: «میخواهم به نام فلانی پذیرش شوم» اما پاسخی که میشنود چیست؟ فلان پزشک نیست. مریضهایش زیاد است. خب مجبور میشود به نام «فی فور سرویس» بستری شود که بعدش هم معلوم است رزیدنتها ویزیتش میکنند. اینجا حق بیمار ضایع میشود جالب اینکه وقتی حق مریض را به او یادآوری میکنم مریض جرأت نمیکند حقش را مطالبه کند چون احساس میکند تمام اموراتش دست پزشک است چون در بیمارستانها دستی بالای دست پزشک نیست و مریض نمیتواند حرفش را بزند. بارها دیدهایم مریضها پشت سر پزشکشان به ما پرستارها غر میزنند اما وقتی پزشکشان را میبینند جلویش خم میشوند. چرا باید شرایط به اینجا برسد که مریض از پزشکش بترسد؟»
این پرستار جوان هم در ادامه یکی از بزرگترین مشکلات پرستاران را تبعیض بین نیروها عنوان میکند: «از همان بدو ورود به بیمارستان عملاً تبعیض را میبینیم. مثلاً در بسیاری موارد به گروههای درمان خدمات داده میشود ولی ما حتی پاویون هم نداریم. در حالی که فرقی بین دانشجوی پرستاری و پزشکی وجود ندارد. دانشجویان هر دو رشته در بیمارستان آموزش میبینند. دانشجوهای پزشکی پاویون دارند از اینترنت استفاده میکنند ولی ما حتی از کتابخانه بیمارستان هم نمیتوانیم استفاده کنیم. کلاسهای آموزشی بیمارستان در اختیار دانشجوهای پزشکی است و ما اگر بخواهیم کنفرانس بدهیم به شدت از این لحاظ رنج میبریم. پزشکان در ورودی این کلاسها را میبندند و ادعا میکنند کلاس متعلق به آنهاست و پرستار نمیتواند استفاده کند در حالی که امکانات دولتی است و متعلق به همه گروه هاست.برخی مواقع مردم حق دارند از دست ما پرستاران ناراحت شوند اما توجیه نمیشوند که یک پرستار در یک شیفت کاری به 12 تا 13 بیمار خدمت ارائه میدهد. از وقتی طرح تحول شروع شد و ورود بیماران به بیمارستان زیاد شده درصد اشغال تختها به شدت بالا رفته است. بیمارستانها گاهی اوقات در اورژانس مریض را روی زمین بستری میکنند و مریض با اسم «اکسترا» در بیمارستان بستری میشود. یعنی تختهایی نیست که برای بستری جای خالی داشته باشیم. مریض را داخل راهرو بستری میکنیم مسلماً بیماران از شرایط ناراضیاند ولی باید این آگاهی به آنها داده شود که پرستار به 14 -13 مریض خدمت میدهد.»
خانم پرستار را صدا میکنند. آمبولانس بیمار بدحالی را آورده. باید برود کمک ولی پیش از رفتن میگوید: «مریضها اینجا ما را با پرستاران کانادا مقایسه میکنند. یکی از مشکلاتمان این است که مردم از وظایف ما اطلاعی ندارند. پرستار باید مثلاً به بیمار دیالیزی آموزشهای مربوط به تغذیه را بدهد. برخی از این آموزشها را پزشکان و برخی هم راپرستاران باید به بیمار آموزش دهند که گاهی این اتفاق نمیافتد، چون پرستار با سرکشی از 12 مریض نمیتواند این آموزشها را به بیمار انتقال بدهد بنابراین میبینیم همان بیمار دوباره برای یافتن پاسخ سؤالاتش به بیمارستان برمیگردد.»
یکی از پرستاران که به قول خودش سالهای زیادی دعوا و مرافعه و درگیری زیادی بین پرستاران و پزشکان را دیده تا جلوی در بیمارستان همراهیام میکند و میگوید: «قانون تعرفه مصوب شده، حتی مجلس به آن رأی داده ولی اجرایی نمیشود و گوش شنیدن هم وجود ندارد. اختلاف پزشک و پرستار مدتی است بالا گرفته و تبعیض بین این دو گروه باعث شده حقوق بیمار از یادشان برود. پرستار به فکر این است که پزشک نتواند به او زور بگوید و بتواند جلوی پزشک بایستد. چندی پیش در یکی از بیمارستانها بین پرستار و پزشک بزن بزن شد، چرا؟ چون پزشک خودش را برتر میبیند در حالی که اگر پرستار کارش اشتباه باشد باید به قانون جواب بدهد و هیچ پزشکی حق ندارد به پزشک پایینتر از خود یا پرستار بیاحترامی کند. وجود تبعیض در نظام سلامت باعث شده حتی در دانشکدهها دانشجوهای پرستاری هیچ انگیزهای نداشته باشند، بنابراین پرستاران از نظر علمی خوب پیشرفت نمیکنند چون میبینند آنچنان برای پرستار ارزش قائل نیستند تا زمانی که نگاه مسئولان به پرستاری تغییر نکند به سمتی خواهیم رفت که مردم زیر دست پزشک و پرستار تلف شوند.»
باید 2 شیفت کار کنیم
هنوز به چهارراه لشگر نرسیدهام که تلفنم زنگ میخورد. شماره شبیه به شماره تلفن سازمانهای دولتی است. پشت خط مردی است که ادعا میکند پرستار است ولی از ترس اینکه شاید همکاری، دوستی زیرآبش را پیش مسئولان بیمارستان بزنند جرأت نکرده قدم جلو بگذارد و شمارهام را از پرستار جوانی که با من گفتوگو کرده، گرفتهاست. دل پردردی دارد. تند تند حرف میزند. احساس میکنم استرس دارد. از شغلش میگوید که زمانی برایش نگذاشته که به خانوادهاش رسیدگی کند. 3 ماه است پسر 6 سالهاش را پارک نبرده. وقت نکرده به پدر و مادرش سری بزند. دوشغله بودن زمانی برایش باقی نمیگذارد: «خانم؛ کل حقوقی که من از بیمارستان با 12 سال سابقه میگیرم چیزی نزدیک به 2 میلیون است. فقط ماهی 2 میلیون و 800 هزار تومان قسط میدهم. مجبورم برای پرداخت قسط و مخارج خانه جای دیگری کار کنم. شیفتم که تمام میشود به درمانگاهی در اسلامشهر میروم. ماهی یک میلیون و 200 هزار تومان از آنجا میگیرم. اگر کسی بخواهد به خانهاش بروم و تزریق یا تعویض پانسمان کنم حتماً میروم. چون همین چندرغازها برایم میماند. باور نمیکنید که فقط چند ساعت میتوانم خانهام بروم، آن هم برای خواب. از خانوادهام شرمندهام. اگر در طرح تحول کمی با پرستارها عادلانه رفتار میشد مطمئناً وضعیت ما اینگونه نمیشد. »
وی در ادامه میگوید: «خیلی از همکارانم از این وضعیت رنج میبرند. آنها هم مثل من اینور و آنور کار میکنند. بعضیهایشان که نمیتوانند جایی مشغول بشوند با ماشین کار میکنند. بهنظرتان با این همه هزینه و کرایه خانه و قسط در تهران 2 میلیون پولی است؟ چیزی که آزاردهندهاست این موضوع است که همه کارهای بالینی را ما انجام میدهیم. کار پزشکان فقط تشخیص و جراحی هست. خواهش میکنم این گلایههای ما را به گوش مسئولان برسانید.»
کار پرستاری پرکردن فرم بیماران نیست
مرکز قلب تهران یکی از مجهزترین مراکز تشخیصی و درمانی قلب و عروق با 460 تخت بستری است. حول و حوش ساعت 2 و سی دقیقه بعد از ظهر است که به مرکز قلب تهران میرسم جمعیت زیادی که هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشود گل و کمپوت به دست گوشهای را که از چشم خورشید پنهان مانده، پیدا کردهاند و انتظار میکشند تا زمان ملاقات شروع شود. با باز شدن در بخش حالا جمعیتی که در محوطه بیمارستان بود درست مقابل آسانسور جمع میشوند. با گروهی از ملاقاتکنندگان وارد بخش میشوم نگاهم با پرستاری که پشت «استیشن» نشسته گره میخورد. بلافاصله همراه مریض را صدا میکند پوشهای را جلویش میگیرد و پشت سر هم توضیح میدهد فرمها را با دقت بخواند و امضا کند. سر صحبت را با پرستار جوان باز میکنم و از سختی کارشان میپرسم.می گوید: «کاغذ بازی و میرزابنویسی یکی از مشکلات ما پرستارها است. من پرستار به جای آنکه بالای سر مریض باشم مدام پشت استیشن در حال نوشتن پرونده بیماران هستم. بیماران هم نمیدانند من اگر حتی یک فرم را پر نکنم کارشان راه نمیافتد. حالا باور کنید اصلاً نیازی به این همه فرم نیست بیشترشان فرمهای اضافی است. میگویند پرستار کم داریم خب این کارها وظیفه منشی است چرا من باید انجام دهم؟ من به شما میگویم که دل پرستار پر از حرف و حدیث است. آنها از جان مایه میگذارند اما چه فایده که پولش میرود به جیب پزشکی که در خانهاش نشسته و حتی به خودش اجازه نمیدهد جواب تلفنش را بدهد.»
پرستارها را راحت میشود در راهروی داخل
بخشها پیدا کرد. از نگاه هایشان میتوان خستگی را فهمید. برای چند لحظه
نقش خبرنگاری را کنار میگذارم و در نقش همراه مریض به سوی خانم پرستار
میروم میپرسم همه کارهای این مریضها را شما چند نفر که اینجا هستید
انجام میدهید؟ میگوید: «به تازگی بیمارستان اعلام کرده به جای اینکه
رزیدنتها بیمارستانها را اداره کنند متخصص باید در بیمارستان در شب مقیم
باشد و حق العملی را به عنوان مقیمسازی به آنها اختصاص دادند. به این
پزشکان یک اتاقی اختصاص دادند که پرستاران حتی فهرست ندارند که بدانند پزشک
متخصص مقیم چه کسی است و حق هم ندارد به پزشک مقیم زنگ بزند.» گزارشم را
تهیه کردم ولی تا روزنامه به حرفهای تک تک پرستارها فکر میکردم. تبعیض،
دریافتی کم، بیاحترامی، شرمندگی مقابل خانواده و... پیش خودم میگفتم این
چه زندگی است که از 24 ساعت زمان باید 18 ساعتش را کار کرد برای 1/5
میلیون.روزنامه ایران