کد خبر: ۱۱۲۵۱۵
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۰ - ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - 2016June 19
شفا آنلاین>اجتماعی>سلامت> یکی از دغدغه‌های اصلی دولتمردان ایرانی در دوره عباس میرزا، رسیدگی به وضعیت بهداشتی و درمانی نیروهای نظامی بود.
به گزارش شفا آنلاین،به نقل از سپید    این موضوع به‌ویژه ازاین‌جهت اهمیت داشت که ایران علاوه بر جنگ‌های 24 ساله با روس‌ها در قفقاز، در همان مدت جنگ‌های متعدد و گسترده‌ای را نیز در مرزهای شرقی و غربی داشتند. جنگ‌هایی که در دهه‌های بعد نیز ادامه یافت.

بنابراین توجه خاص به وضعیت درمانی و پزشکی سربازان و افواج بسیار طبیعی بود. در این قسمت نیز پزشکان خارجی حضور داشتند که ازجمله آن‌ها «حکیم کازولانی» است که سمت اصلی او طبیب افواج نظامی مستقر در آذربایجان بود. او که دارای نشان دوم شیر و خورشید دولت ایران و نشان دوم سنت استانس لاس دولت روسیه بود، مدت کوتاهی بعد به تهران احضار شده و در اوایل سال 1268 قمری/ 1852م.

 ناصرالدین‌شاه حکم ریاست کل پزشکان نظامی را به او داد. در حکم او می‌خوانیم: « عالیجاه حکیم کازولانی که مدتی به خدمت طبابت افواج نظام مشغول بود، نظر به فطانت و قابلیت مشارالیه، خدماتش منظور نظر اعلیحضرت پادشاهی گردیده و موافق فرمان همایون، او به منصب حکیم‌باشی گری کل افواج قاهره نظام سرافراز و مقرر داشتند که کل طبیبان افواج به تشخیص و صلاح و صوابدید مشارالیه مشغول طبابت مریض‌های افواج باشند و تا وقوف و مهارت خود را در نزد او معلوم نکنند، طبابت ننمایند.»

       آنچه در فرمان شاه علاوه بر اعطای منصب ریاست کل اطباء نظامی به کازولانی، اهمیت بسیار دارد، نظارت او بر اطباء دیگر و ضرورت گرفتن امتحان و تصدیق طبابت دیگر اطباء از او است. متاسفانه به دلایل نامعلومی تقریبا چند هفته بعد از صدور فرمان فوق کازولانی در تهران درگذشت.

       طبیبی که بلافاصله به جانشینی او در همان سمت حکیم‌باشی گری کل نظام برگزیده شد، کسی نبود جز میرزا محمدولی طبیب. او تا قبل از آن، « طبیب فوج خاصه بوده و در علم طب ماهر و قابل و مراتب شایستگی او در نظر شاه بود.» اهمیت حفظ قوای نظامی در مقابل صدمات و نیز شیوع بیماری‌ها در ایران به‌اندازه‌ای بود که در جریان وبا سال 1269 قمری/ 1853م. در تهران، هنگامی‌که در اواسط بهار آن سال شدت بیماری به بالاترین درجه خود رسیده بود، بر اساس حکم شاه، بسیاری از افواج مستقر در تهران، محل خدمت خود را ترک کرده و به نواحی اطراف که بیماری وبا در آنجا شایعه نبود، منتقل شدند.

علاوه بر این، احکام شدیدی نیز در مورد حفظ افراد قشون در مقابل بیمار صادر شد. در گزارشی که به همین مناسبت نوشته شد، می‌خوانیم:« از آن راه که امنای دولت قاهره پیوسته رفاه و آسودگی عموم اهالی این دولت را طالب می‌باشند خصوصه اهل قشون که سرباز و جان‌نثارند و چون این مرحله ظاهر است که ازدحام خلق در یکجا، بیشتر موجب ظهور ناخوشی وبا می‌شود، لهذا از افواجی که در دارالخلافه متوقف بودند، چند فوج را مرخص خانه کردند و افواج دیگر هم که در سربازخانه‌ها یا در اردوی دور شهر بودند، اذن مرخصی حاصل کردند که به جاهای خوش و خرم که نزدیک به دارالخلافه باشد، بروند. ازجمله یک فوج در اکبرآباد است و فوج دیگر در کن و سولقان و فوج دیگر در کرج. این حکم بسیار فایده دارد، هم برای افواج و هم برای اهل شهر.

 در باب مریض‌های افواج، حکم موکد شده است که اگر صاحب‌منصبان در پرستاری آن‌ها تغافل نمایند، مواخذ باشند. ازجمله چندی قبل از این، یکی از سربازان فوج کزازی ناخوش شده و صاحب‌منصب فوج مزبور گفته بود او را دور از فوج، در صحرا گذاشته بودند. امیرالامرا العظام سردار کثیرالاقتدار عساکر منصوره از این معنی مستحضر شده، فرستاده بود خود همان صاحب‌منصب حکما بنفسه رفته سرباز را ببرد و در منزل خود پرستاری نماید و به سبب این حکم عموم صاحب‌منصبان از افواج خود کمال مراقبت را دارند.»

       در این میان حادثه بامزه‌ای رخ داد که مروری بر آن بی‌فایده نیست. در اوایل ماه رمضان و به هنگام شیوع بیماری وبا در تهران یکی از صاحب‌منصبان فوج کزازی در روز روشن مسکر خورده و در کوچه‌ها راه می‌رفت. مردم روزه‌دار با مشاهده این وضعیت به صاحب‌منصب مذکور حمله کرده و درصدد آسیب رساندن به او بودند که چند تن از هم‌رسته‌هایش او را نجات داده وبه محل استقرار فوج می‌برند. در آنجا معلوم شد صاحب‌منصب مبتلا به وبا به تصور اینکه خوردن مسکر و شراب به بهبود حالش کمک می‌کند، اقدام به این عمل کرده بود.

دارو:
       در دوره موردبررسی مقاله حاضر، داروهای سنتی نقش مهمی در شیوه معالجه و درمان بیماری‌ها داشتند. این داروها که طریق تهیه آن‌ها اغلب نسل‌اندرنسل از پدر به پسر می‌رسید، طی قرن‌ها با کمترین تغییری باقی‌مانده بودند درحالی‌که پزشکی نوین همراه خود شیوه‌های نوین و مدرنی را در تهیه دارو به کار بسته بود.

نمونه‌های متنوعی از داروهای سنتی و بومی ایرانی وجود داشتند. حتی در بسیاری از مواقع در هر ناحیه و منطقه‌ای، همان‌گونه که شیوه درمانی خاصی برای بعضی از بیماری‌ها به‌کاربرده می‌شد، داروهای خاصی نیز که در همان منطقه تهیه‌شده و با داروهای مشابه در مناطق مجاور تفاوت‌هایی داشت، نیز برای درمان به بیماران خورانده می‌شد.

 ازجمله این‌گونه داروها می‌توان به « معجون جالینوس»، « معجون مسهل»، « معجون شکوهی»، «معجون مروارید»، «روغن طلا»، «معجون اسکنی الساعه»، «سلطان معاجبن» و «معجون جواهرمهره» اشاره کرد. البته در این میان باید به مجازات داروفروش‌هایی که داروهای نامرغوب یا تقلبی به بیمار می‌دادند نیز اشاره کرد.

داروفروش اصفهانی در اوایل سال 1268 قمری/ 1852 م. دچار چنین عقوبتی شد. او متهم بود که به بیماری که نسخه طبیب را به او ارائه کرده بود، به‌جای شیرخشت، زاج سوخته داده بود. موضوعی که شکایت بیمار به نایب الحکومه شهر و احضار و مجازات داروفروش را در پی داشت. باید به این موضوع نیز اشاره کرد که موضوع دارو و داروسازی مطابق متدهای پیشرفته پزشکی آن زمان، موردتوجه مقامات دولتی قرارگرفته و جزء اولین گروه معلمین اروپایی دارالفنون، فردی به نام مسیو کوکاتی قرار داشت که تخصصش داروسازی بود. البته در این میان داروفروشان بسیاری در ایران بودند که همراه با داروهای سنتی، داروهای فرنگی نیز برای فروش عرضه می‌کردند. از آن جمله می‌توان به میرزاعلی محمد طبیب مشهور به داروساز اشاره کرد که «در جلو خان مسجد شاه دارالخلافه [تهران] در جنب درب مسجد سمت مدرسه صدر حجره گشوده و انواع دواهای فرنگی در حجره او موجود و امراض را معالجه می‌کرد.»

تالیف کتاب
       در سال‌های موردبحث نخستین قسمت از مجموعه «تاریخ ورود پزشکی مدرن به ایران» که به بحث درباره تحولات پزشکی ایران در دوره امیرکبیر تا سال 1270 قمری/ 1854 م. اختصاص دارد، گزارش‌هایی از تالیف، چاپ و انتشار کتاب‌های پزشکی در ایران در دسترس است.

گفته می‌شود در سال 1243 قمری/ 1827 رساله‌ای به نامه تعلیم نامه درباب عمل آبله زدن توسط حکیم میرزا محمد خویی معروف به حکیم قبلی (از شاگردان دکتر کورمیک) به رشته تحریر درآمد. همچنین می‌توان به رساله اسهالیه نوشته میرزا احمدخان حکیم‌باشی در دوره فتحعلی‌شاه اشاره کرد که در آن بیماری وبا و دیگر امراض مسری موردتوجه قرارگرفته‌اند و نیز رساله «مطلب السوال» از میرزا احمدخان حکیم‌باشی در دوره محمدشاه، اشاره کرد. در اواسط سال 1268 قمری/ 1852م.

        « حسب الحکم دولت علیه کتاب معالجه امراض و غیره باسمه نموده‌اند و عالیجاه حاجی میرزا جبار ناظم المهام یک صد جلد از آن کتاب ها به دارالسلطنه تبریز فرستاده بود. نواب شاهزاده حشمت‌الدوله [والی و صاحب‌اختیار آذربایجان] کتاب‌های مزبور را به ولایات آذربایجان فرستاده‌اند که اطباء و علماء و عموم الناس همه ملاحظه نموده و در وقت ضرورت از آن قرار معمول دارند.»

مریض‌خانه‌ها
       در طی دوره صفویه تا زندیه، گزارش‌هایی از تاسیس چند مورد بیمارستان توسط اتباع خارجی در برخی از نقاط کشور وجود دارد. البته این بیمارستان‌ها عمومی نبوده و در آن خدمات درمانی فقط به دیگر اتباع خارجی مستقر در ناحیه ارائه می‌شد. بیمارستان پرتغالی‌ها در هرمز و بیمارستان انگلیسی‌ها در شمال بندرعباس در دوره صفویه و در بوشهر در دوره زندیه بیمارستان‌های مزبور هستند. البته در اوایل دوره ناصرالدین‌شاه مکاتباتی برای تاسیس یک بیمارخانه توسط روس‌ها در جزیره آشوراده و نواحی گرگان و استرآباد مطرح بود.

بیمارستان دولتی - نظامی
       یکی از مهمترین اقدامات و فعالیت‌های اطباء و پزشکان نظام در ایران، راه‌اندازی و ادامه فعالیت بیمارستان دولتی ایران بود که درواقع بیمارستان اهل نظام بوده و در کنار انجام‌وظیفه اصلی خود، به مداوای بیماران غیر نظام نیز می‌پرداخت. این بیمارستان که نخستین بیمارستان مدرن ایران محسوب می‌شود با توجه به مشخصات جغرافیایی که از آن به‌جای مانده است، درواقع همان بیمارستانی است که امروزه در تهران کماکان مشغول به کار بوده و از آن بانام بیمارستان سینا یاد می‌شود. احتمالا در اواخر دوره صدارت اعظمی امیرکبیر در آخرین ماه‌های 1267 قمری/ 1851 م. ساخت بیمارستانی برای اهل نظام در تهران آغاز شد. عملیات ساختمانی با نظارت محمدتقی‌خان معمارباشی انجام شد. او می‌باید بیمارستانی را «به جهت مریض‌های افواج که جای چهارصد نفر با منزل طبیب و مطبخ و غیره داشته باشد،» می‌ساخت.

 این کار به‌سرعت انجام‌شده به‌نحوی‌که از اواخر صفر 1268 قمری/ 1852 م. مدت کوتاهی پس از برکناری امیرکبیر از صدارت، بیمارستان کار خود را آغاز کرد. یک سال بعد از آن وضعیت بیمارستان گزارش شد: « چون از معظمات امور تربیت سپاهی و امیدواری رعیت یکی بنای مریضخانه است که مدت‌ها بود در ایران متروک شده بود و این اوقات اولیای دولت قاهره به حکم محکم همایون بناکرده‌اند و فواید کلیه ازاین‌جهت به نوکر و رعیت می‌رسد. از غره ربیع‌الاول سال گذشته [1268 قمری] تا اواخر این ماه گذشته یک هزار و دویست و سی‌وهشت نفر مریض به مداوا و معالجه عالیجاه میرزا محمدولی حکیم‌باشی نظام در مریضخانه معالجه شده و به کمال صحت بیرون رفته‌اند.

از غربا هم هرکدام استطاعت ندارند، به‌حکم اولیاء دولت قاهره به مریضخانه برده و مشغول معالجه می‌شوند و تدارک چهارصد نفر از رختخواب و سینه آلات و سایر ملزومات الان در آنجا حاضر و هرروزه استمرارا در آنجا طبخ می‌شود. حکیم‌باشی نظام با دو سه نفر شاگرد و چند نفر از اطباء فوج هرروزه تا حوالی عصر مشغول مداوا و خدمت محوله به خود هستند و اهل مریضخانه کمال رضامندی از مشارالیه و مباشرین مریضخانه دارند. دوا هم هر چه لازم می‌شود حکیم‌باشی می‌دهد.» در تکمیل متن مذکور، گزارش نسبتا روشن دیگری از عملکرد یک‌ساله بیمارستان مزبور در فاصله ربیع‌الاول 1268 قمری/ 1852 تا ربیع‌الاول 1269 قمری در دست است که نشانه اهمیت و کارکرد آن بیمارستان است که در ادامه مروری بر آن گزارش خواهیم داشت: « از ربیع‌الثانی سال گذشته [1268 قمری] تا اواخر ماه ربیع‌الاول امسال دو هزار و دویست و سی هشت نفر به‌موجب طبابت عالیجاه میرزا محمدولی حکیم‌باشی نظام [از فوج‌های مستقر در تهران ازجمله] فوج بهادران، فوج مراغه، فوج 7 و 8 افشار، فوج قهرمانیه، فوج شقاقی، فوج خلخال و فوج چهارمحالی و نیز از غربا [اشخاص عادی] معالجه شده‌اند. اغلب آن‌ها امراض صعب داشته‌اند که به اهتمام مشارالیه به عون الله تعالی صحت یافته‌اند. چون تا این عهد همایون مریضخانه در دولت ایران متداول نبود، لهذا در اوایل مریضی را که به آنجا می‌بردند، به‌اکراه می‌رفت ولیکن بعدازآنکه انواع تفقدات و پرستاری و معالجه می‌دید، بعد از یافتن صحت به‌اجبار بیرون می‌آمد.

 در همین هفته از قرار روزنامه حکیم‌باشی، سی نفر معالجه شده، بیرون رفته‌اند.» در گزارش عملکرد یک ماه بیمارستان مذکور نیز معالجه 112 نفر مریض اهل نظام ذکر می‌شود. ضمنا گزارش مزبور یادآور می‌شود طی آن‌یک ماه هیچ‌کدام از مریض‌ها در بیمارستان فوت نشده‌اند.

نخستین مرکز آموزشی – درمانی
       جالب است بدانید بیمارستان دولتی یا نظامی مذکور ضمنا اولین مرکز آموزشی – درمانی ایران نیز بوده است که محصلین رشته طب مدرسه دارالفنون دوره کارآموزی خود را در آنجا می‌گذرانیده‌اند. در مورد انجام این دوره کارآموزی در قسمت قبل و به هنگام آشنایی با فعالیت مدرسه دارالفنون در سه سال اولیه شروع به کار آن، سخن گفته شد. بر اساس برنامه از پیش تعیین‌شده در آن مدرسه « شاگرد طب و جراحی را معلم آن‌ها می‌گوید که از درس خواندن در مدرسه فارغ شده‌اند و حال می‌باید در مریضخانه که حسب‌الامر ساخته‌شده و اسباب و لوازم آن را آماده کرده‌اند، بروند و درس آن‌ها این است که مریض را ببینند و اسباب و علامات در معالجه آن مرض را در حضور مریض بیاموزند.»

عملکرد بیمارستان در سال وبایی تهران
       پزشکان و اطباء مستقر در مریضخانه دولتی در ایام شیوع وبا در تهران سال 1269 قمری/ 1853 م. فعالیت زیادی برای بهبود حال مریضان، اعم از سربازان و نیروهای نظامی مستقر در شهر و نیز مردم عادی کردند. بنابه گزارش موجود در آن ایام محنت‌خیز «میرزا محمد ولی حکیم‌باشی نظام و سایر طبیبان سپرده به مشارالیه نهایت اهتمام در معالجه و مداوای مریض‌های افواج و غیره نموده‌اند و شب‌ها را هم در مریضخانه مانده و کمال سعی و کوشش نموده‌اند و سوای مرضای نظام، از غربا و مساکین نیز هر کس ناخوش شده و به آنجا رفته است، جدوجهد تمام در معالجه و مداوای او نموده‌اند و چهل نفر مریض که مرض آن‌ها دخلی به ناخوشی وبا نداشته است، در مریضخانه معالجه و مداوا شده و صحت یافته مرخص گردیده‌اند و چهارده نفر دیگر نیز در این روزها به صحت پیوسته‌اند که به سبب جزئی ضعفی که دارند و هنوز درست به قوت و توانایی درنیامده‌اند، در مریضخانه می‌باشند.»

دیگر بیمارستان‌ها و مراکز درمانی
       علاوه بر مریضخانه‌های دائمی که طی سال‌های 1264 تا 1270 قمری1848 - 1854 م. در ایران فعالیت داشته و گزارش اجمالی از فعالیت‌های آن‌ها در آن سال‌ها ارائه شد، در برخی موارد و به‌ویژه در ایام شیوع بیماری‌های واگیردار، به دستور مقامات دولتی بیمارستان‌های موقتی برپا می‌شد. از آن جمله می‌توان به بیمارستان موقتی اشاره کرد که در جریان وبای سال 1269 قمری در تهران، در کاشانک شمیران برپاشده بود. این کار به دستور محمدعلی‌خان سرتیپ انجام شد. به دستور او دو چادر مریضخانه در حاشیه روستای کاشانک زده شد و یک نفر طبیب نیز در آنجا مستقر گردید که هر یک از سربازان و ساکنین دهات شمیران ناخوش می‌شوند، به آنجا آورده تا مداوا شوند.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: